از مدینه تا کربلا قسمت سوم
شکوه بر سر مزار رسول خدا
نپذیرفت چون دوباره حسین
بیعت با ستمگری چو یزید
او ز نزد ولید رفت حرم
درد دل کرد با نیای فقید
السلام ای رسول پاک خدا
من حسینم که زاده ی زهراست
پاره ی تن برای فاطمه ای
که به حق پاره ای ز جان شماست
من حسینم حسین سبط شما
آنکه خواندی ز جانشینانت
تا نماید پس از وفات شما
رهبری و هدایت امت
حال، امت نموده تضعیفم
حفظ ننموده شأن و قدرم را
[دعوتم می کند به بیعت دیو
رفته از یادش آن سفارشها]
شکوه آرم به پیشگاه شما
ای رسول خدا من از آنها
پر کشم تا به آستان شما
تا شودد روز وصل قسمت ما
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
از مدینه تا کربلا قسمت چهارم
زیارت مجدد رسول خدا
دومین شام می رود مولا
بر مزار پیمبر اسلام
با خدا این چنین کند نجوا
ای خداوند پاک بی همتا
این مزار پیام آور توست
که درودت به او و آلش باد
ابن بنتش منم و خود دانی
آنچه بر حال و روز من افتاد
ای خدا من محب معروفم
از بدیها و منکرم بیزار
از تو ای ذوالجلال و الاکرام
به کسیکه بود درون مزار
خواهشم اینکه پیش من راهی
بگذاری که داریش تو رضا
آن مسیری که می کند خشنود
هم خدا را و هم رسول خدا
شام خود سر نمود تا به پگاه
با نیایش به پیشگاه خدا
گریه ها کرد در مناجاتش
زاهد شام و شیر میدانها
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
از مدینه تا کربلا قسمت پنجم
ملاقات با یکی از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
"بنام عمر أَطرف"
چون ز بیعت ابا نمود حسین
خبرش پخش شد دهان به دهان
عمرِ أَطرَفش بگفت چنین
که دلم هست بر شما نگران
که شنیدم من از امام حسن
پدرم میر مومنان فرمود
که حسین عاقبت به قتل رسد
که گمانم محقق آید زود
میرسی با مخالفت هایت
تو به پایان ره برادرجان
بکنی با یزید اگر بیعت
تو بمانی از این خطر به امان
داد پاسخ امام أَطرف را
پدر من به نقل از جدم
گفته بر من محل مدفن ما
نیست فرزند من به دور از هم
ای برادر چرا گمان بردی
آنچه دانی منش نمی دانم
بلکه سوگند بر خدای احد
تحت ذلت دمی نمی مانم
روز محشر ولی برد زهرا
پیش جد مطهرش شکوا
از گروهی ز امتش که نمود
بعد او بر سلاله اش ایذا
آنکه فرزندهای فاطمه را
داده باشد اذیت و آزار
چونکه آزرده قلب زهرا را
منع گردد ز جنت دادار
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹خطبۀ شمشیر🔹
چه دنیای بدی! انگار کفران پیش رو باشد
و بیپرواترین دوران عصیان پیش رو باشد
کران تا بیکران هر سمتوسویی آسمان ابریست
گمانم قدر یک تاریخ، باران پیش رو باشد
هوا بوی جدایی میدهد در موسم دیدار
زبانم لال، شاید روز هجران پیش رو باشد
و شاید وعدهٔ ذبحی که حرفش بود در قرآن
و شاید موعد رفتن به میدان پیش رو باشد
و شاید لابهلای خون و خاکستر سر نیزه
رها در باد گیسویی پریشان پیش رو باشد
مشخص بود از غمخطبهاش در سرزمین وحی
که باید خطبهٔ شمشیر بران پیش رو باشد
کسی که نام او ناجی نوح و کشتیاش بوده
مگر بیمی از این دارد که طوفان پیش رو باشد؟
کسی که عهد ابراهیم را بر دوش خود دارد
دلش میخواهد آخر عید قربان پیش رو باشد...
📝 #فاطمه_عارفنژاد
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
گفتند که از مکه به صحرای عراق
افتاد به راه! تاج سر حضرت عشق
میمیرم از این مصیبت آخر بخدا!!
از روضهٔ گودال و عطش تا به دمشق😭
#محسن_علیخانی
#خروج_امام_حسین_علیهالسلام_از_مکه
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#عرفه
#امام_حسین
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب
نام این کار گذارید هنر، می چسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید
سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر می چسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد
جعفر ابوالفتحی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مناجات روز عرفه
باز هم عبد گنهکار آمده
این گدا شرمنده و زار آمده
گرچه با خود عهد بسته ای خدا
بارها عهدش شکسته ای خدا
او گنه کار و به دل دارد امید
آرزو دارد شود روزی شهید
او که جا مانده ز ماه روزه است
عرفه آمد ، ولی شرمنده است
گر چه عمر خویش را کرده تباه
نامه ی اعمال خود کرده سیاه
آمده امروز تا پاکش کنی
قبلِ آنی که تو در خاکش کنی
با دلی زار آمده دستش بگیر
گر چه بیمار آمده دستش بگیر
آمده روز مناجات و دعا
نیست جایی بهتر از کوی شما
(یوسفی) امروز روزِ منجلی ست
روز معبود وحسین بن علی ست
محمود_یوسفی_مشهد
#دوبیتی #خروج_از_مدینه
اجل چون سایه ای دور و برش بود
وَ شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود
#میثم_مومنی_نژاد
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_مسلمعلیه_السّلام
كس نيست در اين شهر امان داشته باشد
يك تيغ نمانده كه زبان داشته باشد
از سرّ محبت چه توان گفت به اين قوم؟
آنگاه كه ايمان، غم نان داشته باشد
من بيخبر از خويشم و از دوست بگويم
عاشق خبر از خويش چهسان داشته باشد؟
يوسف سر بازار وفا مانده و، افسوس
كس نيست ز جان، نقد روان داشته باشد
جان است عزيز و، سر بازار محبت
از يوسف من كيست نشان داشته باشد؟
دل ميتپد اما جرس قافلهاي نيست
كز دوست نشاني به زبان داشته باشد
دل ميتپد و اشك مرا همسفري نيست
تا قافله چون ريگ روان داشته باشد
تا بويي ازين غم ببرد جانب معشوق
اي كاش صبا لَختي امان داشته باشد
ميترسم از اين غصه در اين راه، امامم
از غربت من دل، نگران داشته باشد
جانم به لب است و به لبم نام تو هر دم؛
تا در رگ من خون جريان داشته باشد
بر روي بهار تو خسان تيغ كشيدند
حيف است كه اين باغ، خزان داشته باشد
از چشم شما مردم افتادم، اما
اين عشق، محال است زيان داشته باشد...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
عرفه و هجران یار
آمده ام شکسته دل تا که خدا خدا کنم
هرچه گناه و جرم را از دل خود جدا کنم
ناله ی من شده فزون می روم از خودم برون
رو به خدا برم کنون بر همه من دعا کنم
از گل خود ، بهار خود می طلبم قرار خود
من که به یاد یار خود با گل خود صفا کنم
ای عرفه ببین مرا بی گل خود غمین مرا
با غم وی قرین مرا من که ورا صدا کنم
این من و روی ماه او منتظر نگاه او
آمده ام به راه او هستی خود فدا کنم
چشم کبود خویش را بود و نبود خویش را
مس وجود خویش را با نگهش طلا کنم
پرده ز رخ کشیدنش وقت سحر دمیدنش
من به هوای دیدنش طایر دل رها کنم
گرچه فتاده ام به چاه گشته دو چشم من سیاه
آمده ام به اشک و آه تا مگرش رضا کنم
با کرم دوباره اش یک نظر و اشاره اش
تا که کنم نظاره اش دیده ی بسته وا کنم
آمده ام بسوی او دیده و دل چو روی او
از عرفات کوی او راهی نینوا کنم
داده به دل زمینه را عطر گل مدینه را
تا که حریم سینه را کوفه و کربلا کنم
حال سرشک نم نم و شیون و ناله در غم و
گریه برای ماتم و غربت لاله ها کنم
«یاسر» دل شکسته را در غم گل نشسته را
ز قید تن گسسته را لایق این عطا کنم
محمود تاری «یاسر»
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بسم الله الرحمن الرحیم
سرانجام
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیدهای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشستهای به امید وفا چرا مسلم؟
نماز مغرب اگر صدهزار هم باشند
دوباره یکنفری موقع عشا مسلم
دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم
ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بیحیا مسلم
شب نجات تو از دست شبهمردان است
هزارشکر که دیگر شدی رها مسلم
نمانده راهی و تو بیپناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم
اگرچه از سر دارالاماره میاُفتی
سرت نمیرود اما به نیزهها مسلم
هزار مرتبه شکرخدا نمیماند
تن تو روی زمین زیر دستوپا مسلم
ولی قرار شده تشنهلب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم
#مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
اولین قربانی
بس داشتی در جان پاکت باورِ عشق
بُگذاشتی هستیِ خود را بر سرِ عشق
از راه میآمد شمیم عید قربان
رفتی که قربانی شوی در سنگرِ عشق
چشم تمامِ خاکیان را خیره کرده
پرواز زیبایِ تو با بال و پرِ عشق
ای مُسلم ای دلدادهیِ عاشق که نامت
با جوهر خون ثبت شد در دفتر عشق
تو اولین قربانی راهِ حسینی
با سرفرازی رفتهای تا آخرِ عشق
#مسلم_بن_عقیل
#احمد_رفیعی_وردنجانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9