زمینه و نوحه و روضه
من قاسمم پور امام مجتبایم
جانبر کف شاه شهید کربلایم
"احلی من العسل"بود بهرم شهادت
با خون حمایت میکنم من از ولایت
جان عمو جان عمو اذنم بفرما
تا جان بقربانت کنم فرزند زهرا
از داغ اکبر طاقت من طاق گشته
بهر شهادت این دلم مشتاق گشته
بابای من گفته تو را من یار باشم
سر باز جان بر کف چو در پیکار باشم
این بازوی من بهر بازو بند بابا
این جان ناقابل فقط اذنم بفرما
درس شهادت میدهم بر نوجوانان
اندر دفاع از مکتب شاه شهیدان
آن نوجوان شد عازم میدان هیجا
"ان تنکرونی" گفته با آوای شیوا
کرده رجز خوانی میان قوم کافر
کُشته عدو را چون علی ساقی کوثر
از ضرب کینه پیکرش نقش زمین شد
در زیر سم ها پیکر آن مه جبین شد
در زیر سم مرکبان گفتا عمو جان
اکنون به فریادم برس ای جان جانان
آمد عموی مهربان با حال خسته
اندر کنار پیکر پاکش نشسته
گفتا عمو بادا فدای پیکر تو
جان عمو من آمدم اندر بر تو
سوزم ز داغت یادگار مجتبایم
الگوی نسل نوجوان در کربلایم
"ناطق" دگر بس کن تو این هنگامه ات را
بشکن از این بار مصیبت خامه ات را
غلامرضامحمودنژاد ناطق قمی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
به باغ سوره چشم آیه حَسَن داری
کلام نور در آئینه سخن داری
تو شاه دُّر یتیم برادرم حسنی
تو تازه سرو جوان بهار این چمنی
تو یادگار عزیز برادرم هستی
به باغ حُسن حَسَن دیگر اکبرم هستی
اگر چه باور احلی من العسل داری
شراب شور به پیمانه از ازل داری
اگر چه شیر نر آل هاشمی قاسم
کرم تبار و مسمی به قاسمی قاسم
اگر چه همچو حَسَن مرد روز میدانی
برای اهل زیان سیل موج طوفانی
اگر چه زاده فرزند مرتضی هستی
حسن تبارترین نام کربلا هستی
نمی توانمت ای سرو، اذن میدان را
پس از تو چشم تر مادری پریشان را
نمی توانمت ای ماه سیزده ساله
نمی توانمت ای گونه باغ آلاله
نمی توانمت ای سرو سرفراز بلند
نمی توانمت ای صبح، بعد تو لبخند
چرا مدام بر این جان خسته می تازی
بگو چگونه کنم قلب خویش را راضی
خزان چگونه ببیند بهار باغت را
بگو چگونه ببیند حسین داغت را
توئی که هست به قامت قیامتت قاسم
توئی که نیست زره حد قامتت قاسم
بگو چگونه ببیند بلا چشیدن تو
ز ضرب سُم ستم، موج قد کشیدن تو
بلا کشیده ترین سرو کربلائی تو
شکسته آینه ی کرب والبلائی تو
#محمد_رضا_کاکایی
@Maddahankhomein
#حسن_کربلا
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام
سردار بی زره، حسن کربلا برو
آهسته از کنار من و عمّه ها برو
خالی نبود جای حسن وقت بودنت
حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت
قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم
بر غربت تو و پدرت گریه می کنم
تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی
مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی
بابای تو امام بدون سپاه بود
مسموم زهر کینه بدون گناه بود
ظلم و جفای همسر او داغ من شده
باران تیر و پیکر او داغ من شده
حالا تو می روی وسط بغض لشکری
ای یاس من چگونه ببینم که پرپری
ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو
کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو
زخم هلالی تن تو می کشد مرا
در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا
فهمیدم از جراحت لب های خونی ات
شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات
از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است
در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است
اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو
در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو
در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست
گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست
هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا
هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا
ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی'
حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را
قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم
کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج (244).mp3
1.05M
#شب_ششم_محرم
#شهادت_حضرت_قاسم_علیه_السلام
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸🌸🌸🌸🌸
بیا آقا رسیده باز
عزای حضرت قاسم
بمیرم که شدی آقا
انیس روضه ها دائم
بیا قاسم تو را خوانده
با ناله زیر دست و پا
ظهورت از خدا خواهد
به حقّ زینب کبری
به حق حضرت زینب
بده اذن فرج یارب...
🌸🌸🌸🌸🌸
چرا ای تازه دامادم
حنا با خون، شده مویت
نشان از نعل مرکب هاست
به ماه ِ روی دلجویت
تنت غرق جراجت شد
شدی اینجا تو سنگ باران
قد من خم شده، دیدم
کشیدی قد در این میدان
تو را سمت حرم بردم
با چشمان ترم بردم
غریب قاسم....
🌸🌸🌸🌸🌸
بمیرم ای زبیده جان
عروسیت عزا گشته
ببین که مقتل قاسم
تمام کربلا گشته
صبوری کن که پیش تو
سرش از تن جدا گردد
چهل منزل ببینی که
مه ِسرنیزه ها گردد
شوی در شام، تو رو به رو
با رقص نیزه دار او
غریب قاسم....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
💠 تلمیح
صدایت را در این صحرا طنینانداز خواهی کرد
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد!
سپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضا؟
تو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کرد
کدامین راز خلقت را تو در این طور میبینی
که جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کرد
چه زیبا دل به دریا میزند مادر، چه زیباتر،
عروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کرد
بگو که باز میگردی به آغوشش غریبانه
بگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد
::
اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه تو
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد
📝 #یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
در شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)
-----------
این حسین است و عزیزش
آن که بگشوده بغل را
بشنوید ای اهل عالَم
بهترین شور و غزل را
از زبان قاسمِ او
اَحَلی مِنَ الْعَسَل را
می رود تا که بنوشد
شربت سرخ شهادت
باشد این در خون فتادن
بهتر از روز ولادت
ای حسین جان ای حسین جان
تا رود میدان گرفته
بر کف خود جان و سر را
روی دست آورده اکنون
دستِ خطی از پدر را
کس نیاورده به میدان
این چنین تیغ و سپر را
اهلِ بیت از رفتنِ او
جمله اشک و ناله دارند
در گلو از هجرت او
بغض چندین ساله دارند
ای حسین جان ای حسین جان
رفت و از هجران رویش
کربلا کرب و بلا شد
از نوایِ مادر او
نینوا چون نینوا شد
در میان اشک و اندوه
از عموی خود جدا شد
سیزده ساله ولیکن
بر ملا شد اقتدارش
آن طرف با تیغ بُرّان
لاله چین در انتظارش
ای حسین جان ای حسین جان
بوی گل پیچیده اکنون
از تنِ غرقه به خونش
مثل گل در خون فتاده
با رخ چون لاله گونش
می زند بر آل اطهار
شعله ها داغِ فزونش
ای عمو قاسم به پایت
شد درین میدان فدایی
جان به لب هایم رسیده
ای عمو جانم کجایی
ای حسین جان ای حسین جان
ناله ی قاسم ز میدان
شعله زد اهلِ حرم را
می کشاند سوی میدان
مظهر جود و کرم را
شد گواهش داغ قاسم
قلب خون و قدّ خم را
پیش چشم باغبانی
لاله ای در خون خزان است
پیکر خونین قاسم
زیر سُمِّ مرکبان است
**
محمود تاری «یاسر»
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#دودمه
دم ثابت هر شب👇
آمدم تا جان دهم درراه دین و باورم
بارالها این سرم ۲
این من و این پیکر و این اصغر و این اکبرم
بارالها این سرم ۲
شب اول👇
نامههای کوفیان پُر بوده از مکر و ریا
یا حسین کوفه نیا ۲
سنگبارانت کنند این مردمان بی حیا
یا حسین کوفه نیا ۲
شب دوم👇
آشنایی گفت این صحرا، بیابان بلاست
نام اینجا کربلاست ۲
بوی خون میآید از این خاک، غوغایی به پاست
نام اینجا کربلاست ۲
شب سوم👇
عمه جان امشب کند خورشید غرق خون ظهور
آمده از راه دور ۲
از ره تشت طلا و نیزه و کنج تنور
آمده از راه دور ۲
شب چهارم (فرزندان حضرت زینب)👇
گفت زینب این دو شاگردِ دبستان حسین
هردو قربانِ حسین ۲
جانِ آنها هدیه ناقابلِ جانِ حسین
هر دو قربانِ حسین ۲
شب چهارم (حُر)👇
توبه بر لب دارد و در حِصن قرآن آمده
حر پشیمان آمده ۲
با نگاه فاطمه در بزم خوبان آمده
حر پشیمان آمده ۲
شب پنجم👇
ناگهان از خیمهها آمد یتیم مجتبی
خیمه شد ماتمسرا ۲
شد سپر پیش عمو، شد دست او از تن جدا
خیمه شد ماتمسرا ۲
شب ششم👇
وارثِ شیر جمل قاسم به میدان آمده
ماه تابان آمده ۲
چون پدر بر یاری اسلام و قرآن آمده
ماه تابان آمده ۲
شب هفتم👇
کودک ششماههام از تیر دشمن خورده آب
آه از قلب رباب ۲
بر سر دوش پدر ای نازنین راحت بخواب
آه از قلب رباب ۲
شب هشتم👇
شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم
ارباً اربا اکبرم ۲
کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم
ارباً اربا اکبرم ۲
شب نهم👇
شعله زد داغ برادر بر دل حسّاس من
کشته شد عباس من ۲
پشت من بشکست و شد پامال، باغ یاس من
کشته شد عباس من ۲
شب دهم👇
شمر گفتا این من و این ضربههای آخرم
این من و این خنجرم ۲
شاه گفتا راضیام من بر رضای داورم
این من و این حنجرم ۲
شام غریبان👇
گشته ناموس خدا آوارهی دشت بلا
آه از کرببلا ۲
پیکر خون خدا بر خاک مانده سر جدا
آه از کرببلا ۲
امام سجاد علیه السلام👇
در مرور خاطراتش اشک میریزد مدام
آه از بازار شام ۲
آه از بزم شراب و طعنهها و ازدحام
آه از بازار شام ۲
✍️ #سیدروح_الله_مؤيد
↳ @Maddahankhomein
#قاسم_بن_الحسن_ع
وارث جنگ جمل آئینه دار مجتبی
صاحب فضل و کرامات و وقار مجتبی
آمده در کربلا تا جان دهد در راه دوست
چونکه جان دادن برایش خوشگوار و آرزوست
با عمویش گفته بر من اِذن مِیدان می دهی
با نگاهی افتخار دادن جان می دهی
جان ناقابل چه باشد تا که قربانت کنم
هستی خود را فدای روی تابانت کنم
اِی عمو جان غُربَتَت از کف رُبوده طاقتم
این غمِ تنهائیت کرده کفن بر قامتم
دیده ای که قاسمت بوی پدر دارد عمو
در رکاب تو دلم شوق سفر دارد عمو
تا که اِذن جنگ را آخر ز مولایش گرفت
سُمِ مَرکَب ها گلاب از استخوانهایش گرفت
یادگار مجتبی هم اِرباً اِربا گشته است
چون علی اکبر تن او پخش صحرا گشته است
از امام مجتبی هر کس که در دل کینه داشت
جای نعلِ مَرکَبَش را روی جسم او گذاشت
یادگار مجتبی هم سوی حق پرواز کرد
دفتری از عشق را بر روی عالَم باز کرد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب ششم محرم الحرام
#نذر_حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
🏴🍃
داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل
پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل
سیزده سال از عمو آموخت
جرأتی که نداشت مثل و بدَل
گفت در چشم من شهادت هست-
سخت شیرین! شبیه طعم ِ عسل
إذن میدان گرفت مردانه
داشت در سر، خیالِ خیرُالعمل
غضبش ذوالفقارِ عریان بود
رجزَش بود جانشینِ اجل
از هجومش چقدر ترسیدند
گرچه بودند مثل #ازرق؛ یل
جنگجویانِ مدّعی؛ حیران...
دشمنانِ پیاده؛ مستأصل...
یک نفر گفت بیچاره شدیم
حمله اش را کسی کُنَد مختل
نیزه باران شد و به خاک افتاد
پیکرش شد اسیرِ قوم ِ دغل
از حسن(ع) داشتند کینه به دل
پسرش را زدند بینِ جدَل
#قاسم(ع) از حال رفت و جایِ پدر-
آمد او را عمو گرفت بغل
جان سپرد و به جای آن همه تیر
آب می خورد کاش حدّاقل!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#دخیلک_یا_قاسم_بن_ألحسن_ع
#نذرشهدا_و_حاج_قاسم_صلوات
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت ششم محرّم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
دیر آمدی برگ وُ بَری باقی نمانده
در زیرِ سمها پیکری باقی نمانده
مومِ عسل بسته دهانم را عموجان
نایی برایِ دلبری باقی نمانده
سرپنجهها آنقدر مویم را کشیدند
از کاکلم مویِ سری باقی نمانده
زیرِ سُمِ اسبِ حرامی قد کشیدم
دشمن نگوید لشکری باقی نمانده
آنقدر سرنیزه به پهلو وُ پرم خورد
پر میکشم امّا پری باقی نمانده
از یادگارِ مجتبی چیزی به غیر از ....
این روضههایِ مادری باقی نمانده
سرنیزه مثلِ میخِ دربِ خانه تیز است
دارم یقین که گوهری باقی نمانده
افتاده در بر رویِ مادر آه بعدش ....
روضه چه بوده کوثری باقی نمانده
میسوخت زهرا ناله میزد وای مهدی
برگرد دیگر حیدری باقی نمانده
خواهر پس از آن ساربان آمد زیارت
انگشت یا انگشتری باقی نمانده
📄۱۴۰۳/۴/۲۰
#غزل #ششم_محرم #کربلا #حضرت_قاسم_ابن_حسن_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein