📿بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #الشام_الشام_الشام
🔹 #شِکوِه_امام_سجّاد_علیهالسلام
🔹 #اسارت_اهل_البیت_علیهمالسلام
به نام خدایی که حمدش سزاست
خدایی که روزی دِه ماسواست
خدایی که تورات و انجیل را
عطا کــرد قـوم سِــــرائیل را
خدایی که قرآن به احمد دهد
کـــرامت به آل محمّــــد دهد
پس از حمد حقّ و ثنای رسول
که بی حُبّ او نیست طاعت قبول
کنـــم لعن بــــر خــانــــــدان یـزید
بر ایشان بگویند «هَل مِن مَزید»؟
بر آن جدّ که بد نام و بدکاره بود
بر آن جدّه ای که جگرخواره بود
به بـــابش معــــاویّـــــۀ بـد نهاد
که بدعت به دوران فراوان نهاد
بر آن کاو سر سبط یاسین بُرید
عیـــالش به بنـــد اسـارت کشید
مرا بار دیگــر به یاد آمده
از آنچه به زین العِباد آمده
روایت شده، چون شد از او سوال
الا ! صاحب عزّ و مجد و جلال
در این راه پر رنج و پر ابتلا
ز کــــرب و بلا تا به شام بلا
کجا خورد بر قلبتان نیشتر؟
کجا بود درد و غمت بیشتر؟
کجا بر شما سخت تر بوده است؟
دلت خسته و دیده تر بوده است
شده نقـــل سجّــــاد علیه السّلام
سه نوبت به پاسخ بفرمود: شام
سپس گفت: وقتی به شام آمدیم
به درد و به رنـــج تمــام آمدیم
سرِ نیزه دیدیم سرها همه
به ویــــژه ســرِ زادۀ فاطمه
ز یکسو نوامیسِ فخر حجاز
نشستند بر اُشتــــرِ بی جهاز
همه سر برهنه همه دلکباب
ز بیدادِ مردم به شام خراب
بِبُـــردند ما را به بازارها !
رساندند بر ما چه آزارها؟
به بازارهایی که زینت شده
به آل محمّـــد، جسارت شده
همه بر تماشـای ناموسِ ما
به دیدار سرهای از تن جدا
ز کاشانــــه هاشـان برون آمدند
به ما خاندان طعنه از کین زدند
عَلَمهــــای دشمن بپــا گشته بود
به شادی بَدَل، هر عزا گشته بود
صدای همان قوم، بی چون و چند
به تکبیــــر و تهلیـــل بــودی بلند
به گِرد عزادارها صف زدند
ز راه جفـــا ساز با دف زدند
نبود از ندامت در ایشان نشان
به شادی قـــرین بود دلهایشان
ز قتــل عزیـــزان خیرالانام
مبارک، مبارک به لبها تمام
به شـــام بـــلا ظلمها دیده ایم
چه زخم زبانها که بشنیده ایم
الا ! «ایزدی» یاد از شام کن
نثار عــدو لعــــن و دشنام کن
بخوان از دل و جان دعای فرج
دعـــا کن دمـــادم بـرای فـــرج
منبع:
سحاب رحمت عباس اسماعیلی ص ۷۳۷ به نقل از انوار الشهاده ص ۲۳۳
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴درعزای اول ماه صفر نذرکاروان اسرا و
#بیقرارحضرت_زینب_سلام_الله_علیها🏴
از کربلا و کوفه آمد با غمی ناب و تمام
این کاروان ِ دست-بسته، خسته، همراهِ امام
بیتاب بودند و گرسنه! شهر؛ پُر آزار بود
در هر قدم میخورد عطرِ نانِ تازه بر مشام
بسیار در دروازهٔ ساعات سرگردان شدند
بر قلبشان میزد چراغانی چه خنجرها مدام
کِل می کشیدند و شنیدم جای عرض تسلیت
دشنام می آمد به استقبالشان جای سلام
با هلهله با قهقهه با پایکوبی پشتِ هم
میخورد بر سرهایِ روی نیزه سنگ از پشت بام
رفت و به او خلخال داد آورد بینِ جمعیت
ناموس خود را شمرِ ملعون در کمال احترام
بغضی شبیه سنگ، ساکن شد میانِ حنجره
از ذهنشان رد شد غروب و داغ و آتش، ازدحام...
میریخت از هر سو حرامی؛ با جسارت، بی حیا
آن لحظه که در شعله میشد تلّ خاکستر خِیام
گودال و غارت را به چشمش دید اما بیشتر
شد قتلگاهِ زینب کبری(س) سرِ بازار شام!
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#ألسلام_علیک_یا_زینب_کبری
#ألشام_ألشام_ألشام
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein