eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
عید آمد باز داغ این پشیمان تازه شد دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد روزه هایم روزها با خشکسالی طی شدند در عوض در چشم خوبان تو باران تازه شد دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد پنجره فولاد تو دم می دهد ، ما دیده ایم هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد این گدا رفت آن گدا آمد ، چه رفت و آمدی در کنار سفره ات هر روز ، مهمان تازه شد سی شب از آب و عطش خواندیم و‌ حالا گوشه ی صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد از کمانی کهنه تیری پرت شد ، داغ رباب بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد @Maddahankhomein
1_4934117184797409284.mp3
1.99M
🌾🌾🌾🌾 از توی گرد و غبارو شن و خاک میون کویر بی اب و علف ضربه ی باد شدید که میکوبید کلاغ قصه مونو به هر طرف 🌪🌪🌪 شلاقای سخت اون طوفان و سنگ امونش رو واقعا بریده بود ضربه ی مخمصه ها حادثه ها تمومه بال و پرش رو چیده بود نیمه جون یه گوشه ای افتاده بود دست و پا میزد ولی رمق نداشت باتوکل به خدا چشماشو بست سرشو اروم روی زمین گذاشت یه دفه معجزه شد شفاگرفت انگاری یه چیزای عجیبی دید مثل اینکه قصه ها عوض شد و کلاغه رفت و به خونه شون رسید دید همه جای زمین چراغونه میون دسته ای از کبوتراس اب و دونه میریزن براش همه اون بالا یه گنبد زرد طلاس باخودش میگفت چی شداینجا کجاس این همون بهشته معروفه خداس کفتراگفتن دیگه غصه نخور اینجا گنبد غریب الغرباس اره من همون کلاغ روسیام که بایک نگاه کبوترت شدم روسیاهم ولی بانگاه تو عمریه گدای این درت شدم https://eitaa.com/Maddahankhomein
1_4934117184797409284.mp3
1.99M
🌾🌾🌾🌾 ازتوی گرد و غبارو شن و خاک میون کویر بی آب و علف ضربه ی باد شدید که میکوبید کلاغ قصه مونو به هر طرف 🌪🌪🌪 شلاقای سخت اون طوفان و سنگ امونش رو واقعا بریده بود ضربه ی مخمصه ها حادثه ها تمومه بال و پرش رو چیده بود نیمه جون یه گوشه ای افتاده بود دست و پا میزد ولی رمق نداشت باتوکل به خدا چشماشو بست سرشو اروم روی زمین گذاشت یه دفه معجزه شد شفاگرفت انگاری یه چیزای عجیبی دید مثل اینکه قصه ها عوض شد و کلاغه رفت و به خونه شون رسید دید همه جای زمین چراغونه میون دسته ای از کبوتراس اب و دونه میریزن براش همه اون بالا یه گنبد زرد طلاس باخودش میگفت چی شداینجا کجاس این همون بهشته معروفه خداس کفتراگفتن دیگه غصه نخور اینجا گنبد غریب الغرباس اره من همون کلاغ روسیام که بایک نگاه کبوترت شدم روسیاهم ولی بانگاه تو عمریه گدای این درت شدم https://eitaa.com/Maddahankhomein