eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
354 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
منم دُردانه ی موسی بن جعفر به شوق دیدن روی برادر به همراه برادر های دیگر شدم راهی چو از شهر پیمبر به جاه و فر نشستم بر کجاوه رسیدم بین ره در شهر ساوه چو دشمن باخبر از حال ما شد به حال کاروان ما جفا شد به ناگه در میان جنگی به پا شد به راه حق عزیزانم فدا شد چنان آزرده ی پیکار گشتم به کلی خسته و بیمار گشتم من از تاثیر آن جنگ و شبیخون شدم آزرده و نالان و دلخون ز ساوه تا به قم در دشت و هامون نمودم طیِ ره با حال محزون میان شور و استقبال مردم شدم ساکن به شهر شیعیان قم چه گویم من ز لطف مردمانی که بنمودند با من مهربانی مرا بودند جمله یار جانی به تکریم و مرام خوش زبانی گرفت آندم که بودم من به هودج مهار ناقه ام را ابن خزرَج درون منزلش مسکن گزیدم بسی از شیعیان تکریم دیدم کجا دشنام و فحاشی شنیدم کجا ناکَس ز سر معجر کشیدم شده ذکر لبم تا هیفده شب امان از حال زار عمه زینب اسیر کوفه و شام است زینب اسیر خیل دشنام است زینب اسیر قوم بد نام است زینب اسیر سنگ از بام است زینب فراق یار اگر معصومه را کُشت چه دردی زینب مظلومه را کُشت؟ https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام علی بنت موسی بن جعفر سلام علی آل یاسین و طاها سلام خدا بر تو معصومه ای که بفرمود معصوم ابوها فداها
عین نام تو عشق را معناست لام نام تو لافتی آراست یا ی نام علی یقین دارم که یقینا یقین اهل ولاست https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بر حافظ امنیت ایران صلوات وز بهر سرافرازی ایشان صلوات بر ارتشی و سپاهی غیرتمند بر خیل مدافعان ایران صلوات هر چند که پیش از این شهیدان بودند بر روح مطهر شهیدان صلوات با خون شهید لاله ها می‌روید بر سرخی لاله‌ها هزاران صلوات آنان به حسین اقتدا می‌کردند بر حضرت مقتدا فراوان صلوات در موسم جشن بر لبان خندان در روضه به دیده های گريان صلوات خواهی که به روز حشر محشور شوی با نور حسین شاه خوبان صلوات در خیمه به چای روضه مستیم هنوز بر جام و می ساقی مستان صلوات https://eitaa.com/Maddahankhomein
بر سینه ی تشنه کام عباس حک گشته چنین ز مام عباس هر جا که حسین تشنه باشد نوشیدن آب حرام عباس جود و ادب و وفا و ایثار باشد منش و مرام عباس تنها لقب ابوالفضائل شد در خور احتشام عباس بر درگه او پیمبرانند استاده به احترام عباس هم جمله ی اولیا ثناگو درمرتبت هُمام عباس غبطه شهدا برند در حشر بر جاه و فر و مقام عباس مه سجده به سجده گاه آرد بر روی مه تمام عباس هنگام قعود عرش گردد بیند چو خدا قیام عباس بر سر زده تاج پادشاهی هر کس که شده غلام عباس ساقی و امیرم و علمدار این است همان پیام عباس محشر شود آن دمی برآید تیغی مگر از نیام عباس باالله که زمین به خود بلرزد در معرکه زیر گام عباس صف می شکند ز برق صمصام رقصد به کفش حسام عباس با یک غضبش بپاشَد ازهم نظم سپه از نظام عباس او یک تنه لشکر حسین است تنها چو شود امام عباس عمریست که مرغ دل فتاده ست از شوق حرم به دام عباس هرگز نپرد ز بی وفایی بر بام دگر ز بام عباس آهوی خَتائی دل من عاقل شد و گشته رام عباس دل یک دله کرده ام خدا را دارم صنمی به نام عباس هر لحظه هوای سجده دارم با لطف علی الدوام عباس گر سائلم و یه لا قبایم عمریست خورم طعام عباس او آب من است و خاک اویم از مرحمت مدام عباس رقصد به کفم قلم ز مدحش مستم ز شراب جام عباس برخیز ز جا به احترامش بر ساحت پاک مام عباس از روی ادب بده سلامی همراه شو با سلام عباس کن عرض ادب به ساحت او گو مادر خوش کلام عباس ای ام بنین ببال بر خود بر دولت با قوام عباس یک دم ز کرم پناهمان ده در سایه ی مُستدام عباس همواره سلام بر تو مادر هم بر لب تشنه کام عباس https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرد میدان ، حسین فهمیده شیر غران ، حسین فهمیده آنکه در راه میهنش بگذشت از سر و جان ، حسین فهمیده سیزده ساله نوجوان رشید یل دوران ، حسین فهمیده سوی دشمن چو شیر می غرید چون دلیران ، حسین فهمیده اسوه ای پاکباز و الگوی نوجوانان ، حسین فهمیده بگرفته همه وجودش را نور ایمان ، حسین فهمیده او که در مکتب حسین آموخت درس قرآن ، حسین فهمیده زیر بار ستم نرفت هرگز چون شهیدان ، حسین فهمیده بارها شد نمود دشمن را بس گریزان ، حسین فهمیده وز شجاعت نمود دشمن را سخت حیران ، حسین فهمیده یک وجب خواست کم نگردد از خاک ایران ، حسین فهمیده تن خود را به زير تانک انداخت کرد طوفان ، حسین فهمیده کرد در راه‌ حق چنان تسلیم جان به جانان ، حسین فهمیده عاقبت شد شهید راه وطن همچو یاران ، حسین فهمیده بر سر خوان بیکران حسین گشت مهمان ، حسین فهمیده جاودان ماند نام جاویدش همچو نیکان ، حسین فهمیده شد شفیعی به عرصه ی عرصات شادی روح پاک او صلوات
وه که خدا آب زند راه را گل بزند سر در درگاه را قاب کند عکس رخ ماه را هدیه ی شاهانه دهد شاه را سپس. به اذن ربّ حیّ جلیل وحی بَرَد به مصطفی جبریل که هدیه ای داده خدا از شعف چه هدیه ای گوهر پاک صدف چه گوهری پاک چو دُرّ نجف کنون رسد به گوش ات از هر طرف از لب جبریل و ملک زمزمه آمده دخت حیدر و فاطمه مژده که‌ هنگام بهار آمده ست حاصل باغبان به بار آمده ست غنچه ی گل به شاخسار آمده ست فاطمه‌ ای علی تبار آمده ست نور خداوند شده‌ منجلی آمده عشق فاطمه و علی شب شبِ میلاد و چه نیکو شب است نغمه ی آل مصطفی یا رب است ز آسمان بر قدمش کوکب است زِینِ اَبَ ست و نام او زینب است قیامتی بپاست در عالمین آمده یار مجتبی و حسین هم که به اقتدار چون حیدر ست هم به حیا فاطمه را دختر ست هم که حسين و حسن دیگرست هم به جزا شفیعه ی محشر ست این سخن جمله ی آل کساست زینب ، اعتبار کرب و بلاست دختر شاه و دختر یاس بود ز کودکی معنی احساس بود چقدر بر حسین حساس بود پلهگه منبرش عباس بود فاتح کوفه است و شام بلا زنده ازو واقعه ی کربلا http://eitaa.com/Maddahankhomein
ای قلم از شوق سینه چاک کن صفحه امشب فخر بر افلاک کن ای مرکب می شو در ساغر بریز ای مرکبدان ز ساغر می بریز ای قلم شو مست از جام و سبو شمه ای از وصف زینب را بگو کیست زینب نور چشم مصطفی کنز صبر و مهد ایثار و حیا کیست زینب؟ بهترین دُر در صدف زینت افزای شهنشاه نجف ای قلم برگوی با هر زمزمه مدحت دخت عزیز فاطمه کیست زینب گوهر ی والا مقام ذوالفقار مرتضی اندر نیام دختر حیدر عقیله عالمه کوثری دیگر مثال فاطمه کیست زینب جان شیرین حسن حیدری دیگر به هنگام سخن کیست زینب پنج تن را نور عین کیست زینب یار و غم خوار حسین کیست او یاسی ز دشت یاسمین کیست او دست خدا در آستین کیست او تفسیر قرآن مبین هذه دخت امیرالمومنین ملک هستی مشتی از خاک گلش صد هزاران همچو حاتم سائلش خاک پایش نی زمین بل نه فلک فرش راهش تا ابد بال ملک آسمان ها و زمین در مشت او کهکشان ها حلقه در انگشت او همچو زهرا بهترین بانوی دهر دست بوسش انبیا در روز حشر اولیا خدمتگزار درگهش فاطمه مدهوش از روی مهش چادر او برکت خوان زمین معجر او شهپر روح الامین چون به مدحش انبیا پرداختند در جنان هم زینبیه ساختند کی جدا از حلقه ی آل کساست او که مداح نخستینش خداست خطبه خوان کوفه و شام بلا تا قیامت اعتبار کربلا زینبیون را همیشه رهبر است بر شهیدان تا ابد پیغمبر است پرده بردار ای دلا از راز عشق با ولای شاه بانوی دمشق http://eitaa.com/Maddahankhomein
از جفای زمانه یار غریب شده دلخسته در دیار غریب چون نشانی ز آشنایی نیست میخورد خون دل نگار غریب همه دنبال یار می‌گردند غافل از اینکه اوست یار غریب همه دنبال کار خود هستند هیچ کس نیست پای کار غریب به زبان بیقرار آمدنش خود فریبان بیقرار غریب ما که یک عمر ادا در آوردیم اینکه هستیم همقطار غریب کاش میشد که بی ریا باشیم در دعا بهر انتظار غریب کاش هنگام العجل گفتن چون علی بن مهزیار غریب سر و جان را فدای دوست کنیم کاش باشیم سربدار غریب من ندیدم غریب‌تر از او همه عمرم به روزگار غریب همه عالم شده غریبستان آه از درد بیشمار غریب سیصدو سیزده نفر تا کی جمع گردند در کنار غریب ؟ سیزده قرن بگذرد اما کی شود وقت کارزار غریب ؟ به خدا در نیام طاق شده طاقت و صبر ذوالفقار غریب کاش در صبح جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب http://eitaa.com/Maddahankhomein
دل پر از خونست و پر غم نیز هم در فراقت دیده پر نم نیز هم ای بهار از هجر روی باغبان غنچه بیتاب ست و شبنم نیز هم تو طبيبی بر دل بیمار ها هم دوای درد و مرهم نیز هم "گریه بر هر درد بی درمان‌ دواست" گریه بر داغ محرم نیز هم باز آمد فاطمیه، باز غم همره آن اشک ماتم نیز هم صحبت از مسمار و دیوار و در و کوچه و سیلی محکم نیز هم یک طرف پرپر گل یاس کبود یک طرف داغ مجسم نیز هم تا به کی باشد حسامت در نیام صبر تا کی؟ چهره در هم نیز هم با همان‌ یاران اندک هم بیا با همان جمع فراهم‌ نیز هم با سلیمانی و سلمان و مسیح مالک وعمار و میثم نیز هم عالمی را پر ز عدل و داد کن گرچه هستی شاه عالم نیز هم بر ظهور خود دعا کن ای غریب گرچه بر آنی مصمم نیز هم شهسوارا کی کنی پا در رکاب؟ تیغ در دستان و پرچم نیز هم کاش این آدینه روز وصل بود وصل یار و دوری غم نیز هم https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
آوای خداست ، روضه ی مادر آهنگ عزاست ، روضه ی مادر شد مرثیه خوان فاطمه جبریل در عرش بپاست، روضه ی مادر با حی علی العزا ی او غوغاست در ارض و سماست، روضه ی مادر زین روضه تمام انبیا نالان پر شور و نواست ، روضه ی مادر ام النجبا و دخت پیغمبر در اصل دو تاست ، روضه ی مادر طفلان شده اند سینه زن ، زین پس با شیرخداست ، روضه ی مادر در موسم ماتمش کسی با اشک پرسید کجاست روضه ی مادر گفتند که یکصدا به او عشاق در سینه ی ماست ، روضه ی مادر شد فاطمیه، غمین و دلتنگم دل باز چه خواست ؟ روضه ی مادر والله قسم دوای هر درد ست والله شفاست روضه ی مادر صد بار اگر رثای او خوانی هر بار رواست ، روضه ی مادر آن کیست که روضه خوان او زهراست؟ جایی که بجاست روضه ی مادر در کرب و بلا، به گوشه ی گودال بر راس جداست ، روضه ی مادر https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
به سبک و تقلید از شعر زیبای کوچه، مرحوم فریدون مشیری بی تو مادر همه ی عمر از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم در پی آن خاطره‌ گشتم ، غم هجران تو آتش زده بر جان و وجودم ، همه دم داغ تو بر سینه فزودم. شد به غمخانه ی جانم، غم هجران تو تشدید در غم داغ تو لغزید، اشک بر گونه خورشید: یادم آمد سر ظهری که از آن کوچه گذشتیم و دچار غم و آن صحنه ی ناخواسته گشتیم لحظه ای هر دو بدیدیم در آن معرکه هستیم. تو همه راز جهان ریخته در چادر خاکی و سیاهت. من همه محو تماشای نگاهت. با صلابت ، ولی آرام زیر پای تو زمین رام مادر آب و دُرِ ناب سینه هاشان به تب و تاب روبرو وحشی دل سنگ کوچه باریک و کمی تنگ یادم آمد تو به من گفتی : ازاین دیو حذر کن! لحظه ای چند بر این دیو نظر کن، سینه ات را تو بر او سخت سپر کن، از کنارش تو ولی زود گذر کن . از چه این ناز نگاهت نگران است! این حرامیست ، که دلگرم نگاه دگران است! با تو گفتم: حذر از دیو ندانم ترس از دیو ندارم، طاقت ظلم عدو را نتوانم، نتوانم! نه جلالی بُوَد او را نه شکوهی او همانست که در جنگ به همراه گروهی، شده از ترس سوی کوه اُحُد، چون بُز کوهی حذر از ظلم ندانم ، نتوانم! این ستم پیشه بما راه گرفته ست، از چه او راه به حوریه و بر ماه گرفته ست، تو به من گفتی حسن جان، گل یاسم گل یاسم ، من از این کافر بی دین نهراسم، نهراسم! لیک آرام از آن گوشه گذر کن. کوچه ی خلوت و آن قامت نحسی که بدیدم ، ناگهان عربده ی مفسده ی او بشنیدم، خواست سیلی بزند روی تو را تا که پریدم ، آه و افسوس که بر ضربت دستش نرسیدم. آه از ضربه‌ی آن سنگدل کافر بی دین، ضربه ای سخت سرا پا پر از بغض و پر از کین. بی حیا از چه تو را سیلی از بهر فدک زد، از چه این دیو به حوریه چنین سخت کتک زد از چه این پست لگد بر تو و بر حق نمک زد. با چه جرات سر راه حسن و فاطمه سد شد، با چه جرات ز روی چادر خاکی تو رد شد. گوشواری بشکست از پی آن ضربه‌ی سیلی، رُخ ناموس خدا گشت ازین واقعه نیلی. یادم آمد تو به من گفتی از این دیو حذر کن هم فراموش کن و از سر این صحنه گذر کن. گر چه این دیده ی من تار شد از سیلی ناگاه ، من نخواهم که شود حیدر از این واقعه آگاه! آه ای مادر من ای که تو ناموس خدایی ، آه دانی که چه کرده ست به من داغ جدایی ، آه مادر تو کجایی تو کجایی! پیر گشتم ز غم کوچه ببین موی سپیدم ، چقدر بعد تو من از غم تو رنج کشیدم بعد تو خنده به لبهای علی هیچ ندیدم. بعد تو ما به پدر هیچ ندادیم خبر هم، چقَدَر بعدِ تو بر کوچه ودیوار زدم دیده و سرهم جانِ مادر، نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم. بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ! https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بند اول باز این چه رخنه ای ست که دونان به دین کنند باز این چه فتنه ای ست لئیمان ز کین کنند باز این چه آتشی ست که بر پا نموده اند تا کی جفا به حق امام مبین کنند باز این چه قیل و قال و چه غوغای کاذب است زیر سقیفه از چه تجمع چنین کنند بویی نبرده اند ز عهد و وفا مگر که اینسان جفا به عهد رسول امین کنند آن خلعتی که بر تن مولا نبی نمود بیرون چسان ز پیکر سلطان دین کنند تاج خلافتی که به فرقش نبی نهاد گو از چه رو ز کینه چنان و چنین کنند دست یدالهی که خدا باز کرده بود بستند تا که عرش به زیر زمین کنند از بس که بی حیا و شقی و دنی شدند خجلت مگر ز حضرت روح الامین کنند با وحی او ز سوی خدا شد علی ولی ترسم ز کینه بهر مَلَک هم کمین کنند شادان شوند آن دمی آن روبهان پست کز روی کینه فاطمه را دل غمین کنند از بس حسود و کوردل و سنگدل شدند خونین جگر امیر و شه مومنین کنند دست سقیفه چون که برون شد ز آستین تیغ از نیام کرد برون زد به فرق دین بند دوم سوی سقیفه از ره کین چون قدم زدنند بر بام آن ز فتنه لئیمان عَلَم زدند شیرخدا چه کرده بدین روبهان پست کز روی بغض و کینه ستم را رقم زدند خود هر چه خواستند بریدند و دوختند بر قامت خبیث ردای ظَلَم زدند پر خُدعه ،لیقه مَکر و مرکب فریب شد بر لوح معصیت چه ستم ها قلم زدند از کینه بود یا ز حسادت که غاصبان این گونه تیغ بر سر شاه کرم زدند بازوی پاک فاطمه بازوی دین نبود؟ که اینسان ز بغض ضربه به آن محترم زدند قرآن و اهل بیت امانت مگر نبود ؟ سیلی چرا به مصحف پاک حرم زدند آنان که در غدیر به احمد زدند سنگ بر اهل بیت گوی مگر ضربه کم زدند سر تا به پا دروغ و فریب و ریا شدند تا تکیه ها به مسند آن محتشم زدند مُلک فدک که ما تَرَک خاندان اوست غصبش نموده اند و ورق راه به هم زدند یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن بنیان فتنه را ز سقیفه خراب کن بند سوم آیا غدیر شاهد آن ماجرا نبود ؟ عهدی که بسته اند به غیر از وفا نبود؟ آیا به چشم خویش ندیدند آنجه کرد گفتار مصطفی ز وحی خدا نبود؟ پای نبی به منبر و دست علی به دست برآسمان بلند و لبش بر دعا نبود؟ من کُنت مولا فهذا علی مولا آیا به خلق این سخن مصطفی نبود آیا علی، ساقی کوثر ، شفیع حشر مولای مردمان ز پی انبیا نبود؟ آیا ابو تراب به همراه ذوالفقار خصم سپاه خیره سر اشقیا نبود؟ آیا علی وزیر شهنشاه عالمین شوی شریف فاطمه خیرالنسا نبود ؟ آیا علی که کشته ی عدل و عدالت است عدلش لوای صلح ید مجتبی نبود فرق علی اگرچه به محراب شد دوتا معنای آن لوای شه سر جدا نبود؟ دست سقیفه روز نخستین چو می شکست دیگر حسین کشته ی کرب و بلا نبود بیمار دشت کرب و بلا غُل به پا نداشت زینب دگر به داغ حسین مبتلا نبود نوری که از حجاز بتابد چو آفتاب بنیان ظلم و جور ملاعین کند خراب بند چهارم آه از سقیفه و ستم و جور اشقیا لعنت به بانیان و ملاعین بی حیا آنان که دَم ز سُنت پیغمبری زدند پیغمبر صفا و وفا ختم الانبیا جرم علی چه بود؟ عدالت، علی که بود ؟ شیر خدا و سید بر حقِِّ اوصیا آه از دمی که اهل ستم شعله ور شدند آتش شدند بر در و بر حلقه ی ولا در پشت در که بود چسان پهلویش شکست ؟ بُد فاطمه عزیز دل و دخت مصطفی از میخ و در مپرس چنان ضربتی زدند بشکست پهلویش که شدی محسنش فدا آن کس که بود ضربتی از کینه زد به در ؟ ثانی بی حیا و همان زاده ی زنا جرمش چه بود فاطمه ؟ بُد یاری علی در کوچه ها چه بوده ؟ حسن داند و خدا اهل سقیفه فتنه چه کردند بعد از آن کردند فتنه خانه نشین گشت مرتضی آری علی که باعث قتلش عدالت است شد کشته ی نماز ،کجا ؟خانه ی خدا بعد از علی حسن به چسان شد شهید حق خونین جگر ز اخگر الماس ریزه ها بعد از حسن حسین شهید سقیفه گشت اندر کجا ؟ به ماریه و دشت کربلا این فتنه ی سقیفه چه ها کرد با حسین در دشت کربلا تن او پاره، سر جدا سیراب بود ؟نی، بچسان شد شهید حق لب تشنه شمر سر ببریدش چو از قفا آری اگر سقیفه نبُد جور و کین نبود غصب خلافت از شه و سلطان دین نبود https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
ما فوق جنت است محل اقامتت و آن کمترین جزای دل پرشهامتت دخت رسالت هستی و کفو ولایتی ریحانه النبیی و مام امامتی تو اُسوه ی حیا یی و از کور هم حیا باشد نشان عصمت و عفت علامتت شام عروسی ات چو به سائل کنی عطا رخت عروسی ات بُوَد این از کرامتت چون کوه استواری و غمخوار مرتضی هم مظهر صلابت و هم استقامتی یاس سفید بودی و نیلی ست صورتت خم گشته از جفا و ستم سروِ قامتت بین جدار و درب، تو و محسنت فدا این بوده بهر یاری دینت غرامتت از بهر آنکه هیچ نبینی غم علی جوری نمود کرده ای گویا سلامتی سوگند میخورم که به یاری دین حق هرگز نبود و نیست و نَبوَد ندامتت روز جزا دو دست علمدار کربلا همراه راس پاک حسین ست رایتت گیرند خلق رشته ی خاکی چادرت تو فاطمه شفیعه ی روز قیامتی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
ما فوق جنت است محل اقامتم و آن کمترین جزای دل پرشهامتم دخت رسالت هستم و کفو ولایتم ریحانه النبی ام و مام امامتم من اُسوه ی حیا ام و از کور هم حیا باشد نشان عصمت و عفت علامتم شام عروسی ام چو به سائل کنم عطا رخت عروسی ام بُوَد این از کرامتم چون کوه استوارم و غمخوار مرتضی هم مظهر صلابت و هم استقامتم یاس سفید بودم و نیلی ست صورتم خم گشته از جفا و ستم سروِ قامتم بین جدار و درب، من و محسنم فدا این بوده بهر یاری دینم غرامتم از بهر آنکه هیچ نبینم غم علی جوری نمود کرده ام گویا سلامتم سوگند میخورم که به یاری دین حق هرگز نبود و نیست و نَبوَد ندامتم روز جزا دو دست علمدار کربلا همراه راس پاک حسین ست رایتم گیرند خلق رشته ی خاکی چادرم من فاطمه شفیعه ی روز قیامتم https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
هر شبِ جمعه‌ کربلا غوغاست شبِ اندوه حضرت زهراست شب جمعه شب زیارتیِ حرم پاک سیّد الشهداست عرش زین ماجرا سیه پوش است عرشیان را فغان و واویلاست هر شب جمعه‌ مادر سادات راهی از عرش سوی کرب و بلاست پا گذارد ز هودجی به زمین دست بر پهلویش به حال بکاست می‌رسد خسته دل کنار حرم کان حرم قبله گاه اهل ولاست شوید از اشک خود مزاری را که به هر درد تربتش چو شفاست پیکری را کشد در آغوشش که سر از آن ز روی کینه جداست گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم غم عالم ز روی او پيداست گویدش از چه رو تو را کشتند بر سر غارتت چرا دعواست سر پاکت چرا به نی زده اند تنت عریان چرا بدون قباست پیرهن دوختم شود کفنت کفنت کو کجاست پیرهنت؟ https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
ا❤️🌺🌸💕✨ ا🌺💛🌿🕊 ا🌸🌿🕊 ا🌿🕊 ا💕 🔹 در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ✨ 💕 🌿🕊 🌸🌿🕊 🌺💛🌿🕊 ❤️🌺🌸💕✨ https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
با صبا گفتم بگو از این شمیم جانفزا ؟ گفت این عطری که دارم بوی تربت می‌دهد گفتمش خاک بقیع یا کربلا ؟ با اشک گفت هر کدامش را ببویی بوی غربت می‌دهد https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
دلم گرفته چه گویم چه کرده با ما، در چه شکوه ها که نمودست مادرم با،در دربهشت برین، درب جنت الاعلی دری که بود فرا روی عرش اعلا، در دری که روح الامین پاسبان آن در بود همان که داشت تعلق به بیت مولا، در دری که سوخته از کینه ی اراذل ها چه گویمت که چه ها کرده شعله ها با ، در دری که سوخت و گوئی تمام هستی سوخت از این غمی که بسوزاند قلب ما را ، در چهل شقی حرامی ز بسکه ضربه زدند رود که تا به در آید دگر ز لولا ، در فرشته در پس در بود و در اگر افتاد نداشت تاب ستادن به روی پا را ،در نفس نفس زدنش را شنید دیو و هدف گرفته، آه چه شد؟ میخ، سینه، حورا، در امان ز ضربه ی آخر ، امان ز وقتیکه فتاد همره مسمار روی زهرا ، در دل زمین و زمان کائنات و موجودات از این مصیبت عظمی شکست حتّی، در نوای فضه خُذینی شنید و فضه دوید رسید پشت در و دید کرده غوغا ، در شکسته پهلوی زهرا و سینه اش پر خون ز کینه کرده چه با دُخت پاک طاها، در شکست پهلو و شد سقط محسنش آن جا ز کین قوم دغا، بود شاهد آن جا ، در دلم شکست از آن بیشتر زمانیکه بدید زینب و با ناله گفت بابا ، در من و برادر و خواهر ،پدر ، شکسته دلیم دلی که سوخته در ماتم جوان ، مادر علی به صوت حزین روضه خواند و مینالید میان روضه بگفتا چه کرده با ما ، در به جرم اینکه فقط یاور علی بوده ست رسید هر که بر او، لطمه زد نه تنها در چگونه شرح دهم داغِ کوچه و سیلی ز ضربه های غلاف و ... نگویم الّا ، در https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
با رفتنت در قلب من غم بی حسابست از داغ تو حیدر دمادم در عذابست حک بود عمری نام تو روی عقیقم حس می کنم بی تو عقیقم بی رکابست با خاک میگفتم چسان گیری تو در بر این جسم نه، این جان پاک بو ترابست با چاه می گویم پس از تو راز خود را با آه میگویم که داغت بی حسابست هر دم سر سجاده ات زینب نشیند با چادر خاکی تو در التهابست با من نمی گوید حسن راز دلش را اصلا نمیدانم چرا در اضطرابست گوید امان از کوچه و از راز کوچه هر بار میپرسم سوالم بی جوابست باشد خیالت تخت از بهر حسینت هر شب به بالای سرش یک ظرف آبست میخواند در سوگت برایم روضه جبریل اینجای روضه بیشتر حالم خرابست آید صدای مادری در بین گودال گوید بُنَیَّ ، زین نوا در پیچ و تابست عطری که پیچیده ست در گودال خونین تلفیق بوی خون‌ بهمراه گلابست https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مولا غمین مباش سلامت نمیکنند یا گر توجهی به کلامت نمیکنند گویی سلام هیچ جواب سلام هم یا اینکه حرمتی به مقامت نمی کنند محتاج ، عالمی به علیک سلام توست پشت فلک خم آمده بر احترام توست این جاهلان که غرق به بحر حماقتند با وعده های پوچ عدو در حمایتند کج رفته های دور ز نور ولایتند یک مشت سست عنصر بس بی لیاقتند تو مقتدای خلق جهان هستی و ولی عالم فدای یک نگه مرتضی علی تا هستم هستِ من بُوَد از هست مرتضی تا آخرین نفس شده پابست مرتضی دستم نهم به دست یدالله مرتضی او مست کوثر است و منم مست مرتضی گر عالمی دهند مرا ، برعلی قسم یک تار موی زلف علی را نمیدهم قومی که با ولایت تو عهد بسته اند عمری بود که بر سر خوانت نشسته اند اینان نمک خوران نمکدان شکسته اند اکنون منافق اند و اگر چند دسته اند هستند اگر علیه علی گرم همهمه هرگز غمین مباش که با توست فاطمه زهرا که بوده ذکر لبش یا علی مدام عمریست ذوالفقار علی بوده در نیام اما کنون که یکه و تنها بُوَد امام از بهر یاوری علی میکند قیام با خطبه‌ کرده خانه ی هر غاصبی خراب گفته فقط به عالم امیرست بوتراب حتی اگر شود به مصافت چهل نفر آندم به خاطر تو شوم پشت در سپر حتی شوم فدایی بین جدار و در جانم که هیچ بهر تو حتی دهم پسر در راه یاری تو دهم بود و هست خود پهلو و سینه و سر و بازو و دست خود هر مادری که دختر طاها نمی‌شود هر دختری که ام ابیها نمی‌شود هر همسر ی که کوثر مولا نمی‌شود هر میوه ای ميوه ی طوبی نمی‌شود یک سیب سرخ چید و نمودش دو نیمه سیب تا بر نبی و بر وصی حق شود نصیب نه سال عمر او که نصیب نبی شد و نه سال دیگرش که نصیب وصی شد و یک عمر گرم گفتن ذکری جلی شد و یعنی که ذکر دائم او یا علی شد و دائم برای بردن نامش وضو گرفت تا عالمی ز نام علی آبرو گرفت https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
دل پر از خونست و پر غم نیز هم در فراقت دیده پر نم نیز هم ای بهار از هجر روی باغبان غنچه بیتاب ست و شبنم نیز هم تو طبيبی بر دل بیمار ها هم دوای درد و مرهم نیز هم گریه بر هر درد بی درمان‌ دواست گریه بر داغ محرم نیز هم باز آمد فاطمیه، باز غم همره آن اشک ماتم نیز هم صحبت از مسمار و دیوار و در و کوچه و سیلی محکم نیز هم یک طرف پرپر گل یاس کبود یک طرف داغ مجسم نیز هم تا به کی باشد حسامت در نیام صبر تا کی؟ چهره در هم نیز هم با همان‌ یاران اندک هم بیا با همان جمع فراهم‌ نیز هم با سلیمانی و سلمان و مسیح مالک وعمار و میثم نیز هم عالمی را پر ز عدل و داد کن گرچه هستی شاه عالم نیز هم بر ظهور خود دعا کن ای غریب گرچه بر آنی مصمم نیز هم شهسوارا کی کنی پا در رکاب؟ تیغ در دستان و پرچم نیز هم کاش این آدینه روز وصل بود وصل یار و دوری غم نیز هم https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مهدی ای جان عالمی به فدات ای نبی صولت و علی جلوات حسنی سیرت و حسینی خوی بر تو ای ماه فاطمی صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
بوی گل یاس کبریا آمد وز پیک خدا چنین ندا آمد طاها به تو کوثرت مبارک باد کاین غنچه ی پاک با صفا آمد در حیرتم این مه جمادی یا شاید رمضان مه خدا آمد گویا شب قدر بوده و قرآن بر سینه ی پاک مصطفی آمد در حیرتم اینکه دخت پیغمبر یا مادر ختم الانبیا آمد این شاخ گل خدیجه ی کبری ست تقدیم محمد است این زهراست امشب که خدیجه دختر آورده بر نخل رسالت او بَر آورده یاسی ست سپید و میوه ی طوبی کز صلب خوش پیمبر آورده دانسته که نیست در جهان کفو اَش از بهر علی اش همسر آورده هم بر حسنین و زینبین امشب از لطف خدای مادر آورده بر شیعه ی مرتضی علی گویید خاتون شفیع محشر آورده میخواسته جلوه ی خدا بیند زهرای خدای منظر آورده او جلوه ی نور سرمدی باشد او دسته گل محمدی باشد از مشرق عالم آفتاب آمد ؟ یا پرتو نور ماهتاب آمد؟ بر سرور کائنات ابوالقاسم از جانب حق چنین خطاب آمد کن سجده ی شکر حق تعالی را کاین خیر کثیر بی حساب آمد یک زن نه که لشکری عظیم است او هم سنگر و یار بوتراب آمد تطهیر وَ نور و هل اتی ،کوثر مستوره ی عصمت و حجاب آمد برقی زد و چشم آسمان خندید گیسوی فلک به پیچ و تاب آمد دریا شد و موج آن تلاطم کرد وز کان صدف چو دُرّ ناب آمد بین زهره ی تابناک زهرا را این کوثر بی مثال طاها را هم جان جهان و جوهر جان اوست هم لطف خدا و لطف جانان اوست هم پاره ی پیکر رسول الله ست هم زیور و زیب عرش رحمان اوست هم پیرو راه مرتضی باشد هم راهبر بلال و سلمان اوست هم عالمه ی جهان و در عقبی ست هم عارفه ی به زُهد و عرفان اوست هم سیدهُ النسا و هم زهرا ست هم فخر فرشتگان و انسان اوست هم دختر خاتم رسولان است هم مادر اولیای یزدان اوست طاهاست و هل اَتی و یاسین است در باور ما تمام قرآن اوست هرگز نشوی جدا ز حق با او سوگند به لااله الا هو خلاق جهان ستوده زهرا را توصیف بسی نموده زهرا را آورده وجود آفریننده روزی که جهان نبوده زهرا را درهای بهشت باشکوهش را از روز ازل گشوده زهرا را از جاه و جلال کبریایی اش وز عزت خود فزوده زهرا را در حمد و ستایش خداوندی سنجیده و آزموده زهرا را دادار پدیده ای پدید آورد چون گوهر نابسوده زهرا را از بهر سرور و شادی احمد جبریل چنین سروده زهرا را آندم که ز وحی کوثر آوردم توصیف رُخَش به باور آوردم خلّاق جهان به فاطمه نازد ختم رُسُلان به فاطمه نازد حیدر که امیر و شاه مردان است جانانه چنان به فاطمه نازد گویی که تمام هستی اش زهراست شاه دو جهان به فاطمه نازد مولا حسن و حسین تا مهدی صاحب الزمان به فاطمه نازد زینب که فداش جان عالم باد الگوی زنان به فاطمه نازد عباس علی مه بنی هاشم شمشاد قدان به فاطمه نازد در کرب و بلا علیِ اکبر هم شمشیر زنان به فاطمه نازد هم بحر یازده دُر زیباست هم گوهر بحر مصطفی زهراست دوشینه شدم به سوی میخانه وز باده ی هو زدم چو پیمانه دیدم همه عاشقان و مستان را بر شمع وجود یار پروانه یک سو همه مست باده ی کوثر یک سو همه عاقلان دیوانه گفتم که ز چیست شور و سرمستی وز چیست غریو و بانگ مستانه پیری گفتا که پند من بشنو کاویزه ی گوش کرده فرزانه عمریست که باده ی ولا نوشم ساقی شده ام به کُنج میخانه اکنون قدحی ز باده بر لب زن عهدی تو ببند مرد و مردانه شو مست ولای حیدر و زهرا عالم به فدای حیدر و زهرا http://eitaa.com/Maddahankhomein
فاطمه ای علت و بهانه ی خلقت خلق تو بر آفرینش آمده علت علت خلق جهان و عالم هستی در نظر خالقت به معنی غایت مرغ خیال ار پرد به قله ی لولاک پی برد آنجا ز هستی ات به نهایت مدح تو را کرده ذات حی تعالی وه که چه نیکو نموده ات به مداحت نیست مگر در حدیث قدسی لولاک حق ز تو فرمود در مقام جلالت حق به رسولش چنین خطاب بفرمود از پی اثبات مرتبت و کمالت کای شرف الانبیا رسول مکرم ای که تو را داده ام مقام رسالت عشق تو بودی به دل که خلق نمودم جمع سماوات را به شوق جمالت گر که نبد در دلم محبت‌ حیدر خلق کجا مینمودمت ز عنایت یا که نبد در دل ار محبت زهرا خلق تو و مرتضی نبود مشیت پیشتر از خلقت جهان که تو بودی بیشتر از عالمی به سجده و طاعت نطق فصیح تو چون فصاحت قرآن معنی نهج البلاغه ای به بلاغت بندگی ات خود هماره سیر الی الله سنجش معیار تو ست طوع و عبادت فاطمه ای نور کل و نورا علی نور فاطمه ای نور و ای پدیده ی عصمت فاطمه ای مظهر جمال الهی فاطمه ای معنی کمال حقيقت نور تو راز رموز خلقت انسان نور تو سر چشمه حیات طبیعت نور تو نور بهشت و عرش و سماوات موجب ایجاد لطف و مهر و محبت نور تو نور خدای حی تعالی ست ای متعالی ترین تعالی خلقت مرتبت عالی تو دخت نبوت منزلت غالی تو کفو ولایت هم که شوی بر رسول ام ابیها هم که علی جان دهد به شوق وصالت شان تو بالاتر از مراتب ادراک هم که مقام تو بوده مام امامت جایگه تو همیشه مادر سادات بوده مقابل به ساحت احدیت هم که نشیند سحرگهان به تماشات هم که کند دم به دم جمال تو رویت هم که روان بیندت چو کوثر جاری هم که فضیلت طراودت ز فضیلت هم که ز تنهایی اش برون شده باشد هم متجلی شود ز نور تو وحدت مادر گیتی نزاد و چون تو نزاید دختر پیغمبر و زنی به مثالت لم یلدم بسته لب وگرنه بگویم " دخت خدایی تو ای ملیکه ی جنت http://eitaa.com/Maddahankhomein