#غزل #شعر_تعلیمی
🔹احسان بهاران🔹
عارفانى که از این رشته، سَرى یافتهاند
بىخبر گشته ز خود تا خبرى یافتهاند
سالها مرکز پرگار حوادث شدهاند
تا از این دایرهها پا و سرى یافتهاند...
بار برداشتهاند از دل مردم، عُمرى
تا ز احسان بهاران ثمرى یافتهاند
سالها غوطه چو شب، در دل ظلمت زدهاند
تا ز چاک جگر خود سحرى یافتهاند
بستهاند از دو جهان چشم هوس، چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظرى یافتهاند...
همچو پروانه در این بزم، ز سوز دل خویش
بارها سوخته، تا بال و پرى یافتهاند...
«صائب» از گریۀ مستانه مکن قطع نظر
که زِ هر قطرۀ اشکى گهرى یافتهاند
📝 #صائب_تبریزی
✅ @Maddahankhomein
#شعر_تعلیمی
۲۵ اسفند سالروز پروین اعتصامی، گرامی باد.
🔹پاکدلان🔹
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
زهد با نیّت پاک است، نه با جامۀ پاک
ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد
شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
خنده، بیچاره ندانست که جایی دارد
سوی بتخانه مرو، پند برهمن مشنو
بتپرستی مکن، این ملک خدایی دارد
هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود
باید افروخت چراغی، که ضیایی دارد
گرگ، نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب
بره، دور از رَمه و عزم چرایی دارد
مور، هرگز به درِ قصر سلیمان نرود
تا که در لانۀ خود، برگ و نوایی دارد
گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده
آخر این دُرّ گرانمایه بهایی دارد
فرّخ آن شاخک نورُسته که در باغ وجود
وقت رُستن، هوس نشو و نمایی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی، «پروین»
آنکه چون پیر خرد، راهنمایی دارد
📝 #پروین_اعتصامی
✅ @Maddahankhomein
#شعر_تعلیمی #غزل
🔹خانهتکانی🔹
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
«خانه تکانی» رؤیتِ نادیدنیهاست
گمکردههایت را چرا پیدا نکردی
باران به چشمه فیضِ اقیانوس بخشید
ای قطره! خود را -حیف شد- دریا نکردی
با دغدغههایِ زمینی خواب رفتی
یادی چرا از عالمِ بالا نکردی...
آنجا که باران زندگانی هدیه میداد
اَموات را هم جُرعۀ اَحیا نکردی...
کشکولت از فقر و فنا امسال خالیست
امسال مدحِ حضرتِ مولا نکردی
امسال مدحِ حضرتِ مولا؟، دریغا!
مدح علیِ عالی اعلا نکردی
رفتی سراغ حاشیه، واماندی از متن
عشقی برای خویش، دست و پا نکردی...
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
📝 #مرتضی_امیریاسفندقه
✅ @Maddahankhomein
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹غافل شدیم...🔹
ما ز سیر و دور گردون از خدا غافل شدیم
ما ز آب، از گردش این آسیا غافل شدیم...
لب به حرف توبه نگشودیم با موی سفید
در چنین صبحی ز غفلت از دعا غافل شدیم
یاد شنبه، تلخ دارد جمعۀ اطفال را
ما چرا زَاندیشۀ روز جزا غافل شدیم؟
گر چه پیری قامت ما را به صیقل ساخت خم
با چنین روشنگری ما از جلا غافل شدیم
عمر چون سیل بهاران رفت با چندین خروش
ما ز خوابآلودگیها زین صدا غافل شدیم
📝 #صائب_تبریزی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شعر_تعلیمی
#قصیده #حج
🔹الغیاث🔹
زین روزگار، خونجگرم، سخت خونجگر
من شِکوه دارم از همه، وز خویش، بیشتر
ای دل، شفیعِ آخرتِ مایی، الغیاث
دنیا کرشمههای زلیخاست، الحذر!
پیراهنی ز گریه به تن کن، دلِ عزیز!
هم بویی از مشاهده سوی پدر، ببَر
کی میشود که دیدهٔ یعقوب وا شود؟
کی میرسد که یوسفِ دل، آید از سفر؟
آه و دریغ و درد که دنیای کوچکم
تکرارِ دردِ دل شد و تکرارِ دردِ سر
با خستگی، هزار شبِ خستهام گذشت
وایِ من از هزار شبِ خستۀ دگر
آخر کجای این شبِ محتوم، زندگیست؟
هر روزمان هَبا شد و هر شاممان هدر
در دل، مرا چقدر نماز است بیحضور
در کف، مرا چقدر قنوت است بیاثر
ای دل، چقدر دور شدی، دور از خودت
تو بی خبر ز مرگی و مرگ از تو بی خبر
یک شب درآ به خانهام ای مرگِ مهربان
یک شب مرا به خلوتِ جادوییات بِبَر
باید قضا کنم همۀ عمرِ خویش را
من از قضا هنوز گرفتارم آن قَدَر،
کز هیچ کس امیدِ رهایی ز کار نیست
جز مالکِ قضا و به جز صاحبِ قَدَر
سنگی به سنگ خورد و سراپا شراره شد
دل، شعلهور نگشت ز بوسیدنِ «حَجَر»
سی شب به گردِ «حِجر» نشستم به التماس
سی شب تمام، دیدۀ دل، باز تا سحر
امّا دریغ از آن که بلورین شود دلم
سنگینتر از همیشه، دلِ گنگ و کور و کر
پای برهنه، باز، دل از دست میدهم
وقتی هوای کعبه مرا اوفتد بهسر
شاید هنوز نیمه دلی دارم از جنون
شاید هنوز نیمه غمی دارم از پدر
آه ای ستارهای که نمیمانی از درخش
آه ای پرندهای که نمیمانی از سفر
زآن پیشتر که قافلۀ حاجیان رسند
یک شب مرا به خلوتِ «اُمّالقرا» ببر
هر کس بر آن سر است که سوغاتی آورد
سوغات، سوی کعبه کسی میبرد مگر؟
آری، به کعبه باید سوغاتیای برم
دل میبرم به کعبه و در دست او تبر...
یارب به حقّ سیّد و سالارِ انبیا
یارب به حقّ هر چه نبی تا ابوالبشر
یارب به حقّ آیۀ «وَالشَّمس وَ الضُّحی»
یارب به حقّ سورۀ «اَلنَّجم» و «الْقَمَر»
دل، سدّ راهِ من شده، من، سدّ راهِ دل
من را دگر، دگر کن و دل را دگر، دگر!
📝 #علیرضا_قزوه
✅ @Maddahankhomein