#شب_های_جمعه_زیارتی
#سفر_نامه و #صفر_نامه
#قسمت_پنجم
نگاه می کنم آنسو که تل زینبیه ست
نگاه من نگران است حس خواهریَ است
به سمت تل بروم مشکلم فقط حلّ است
مرور روضه باز این نگاه بر تلّ است
نگاه من به نگاهش گره خورد امشب
مرا دوباره به دنبال خود برد زینب
نشسته پیش برادر هنوز هم زینب
و دارد این در و دیوار ذکر او بر لب
مرددم که زیارت بخوانم از این دور
و یا که پیش روم تا ضریح ، تا لب نور
مرددم و چقدر این دو راهی ام عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا (شیدای زینب )
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_های_جمعه_زیارتی
#سفر_نامه و #صفر_نامه
گرفته ام به بغل کاملا ضریحت را
چه خوب می شنوم لهجه صریحت را
ولی زبان من امروز بد شده قاصر
اگر چه عاشقتان بوده یک کمی شاعر
نگاه ها همه حرفند و عشق می بارند
چه خوب این در و دیوار فارسی دانند
زبان مشترک زائران فقط اشک است
ردیف و قافیه شاعران فقط اشک است
مرددم که بخوانم زیارت عاشورا
و یا که شعر جدیدی سرایم این دل را
چقدرشک سر این دو راهی ام عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#سفر_نامه و #صفر_نامه ۱۴۰۳/۵/۲۹
رسیده ام به کنار عمود نهصد و هفت
که آسمان وسط دشت با عصا می رفت
مگر پیاده می آید در این زمین خورشید
که داغ کرده زمان را در این قرار جدید
نشسته هرم عطش های شصت و یک بر لب
روان شده ست جهان باز در پی زینب
شده است زنده زمان از خروش انسان ها
جوان شده است جهان از بهار وجدان ها
از آفتاب خشن نور لطف می بارد
و جای خار مغیلان بهار می کارد
سوال می کنم از خود که می شود آیا
نگاه خار ببیند بهار را آقا؟
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/Maddahankhomein