#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#غزل
🔹شمع جمع مشتاقان🔹
آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت
آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت
آن شب قدری که شمع جمع مشتاقان شدی
تا سحر خاکستر پروانه بوی گل گرفت
من که با افسون گفتار تو میرفتم به خواب
از لبت گل ریختی افسانه بوی گل گرفت
گرچه لبهای تو را بوسید جام شوکران
از نگاهت ساغر و پیمانه بوی گل گرفت
پرده از آن حُسنِ یوسف چون گرفتی، خاطرم
بوی ریحان بهشتی یا نه بوی گل گرفت
بر سرم دست نوازش تا کشیدی چون نسیم
گیسویم عطر محبت، شانه بوی گل گرفت
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب جمعه شب زیارتی
#امام_حسین_علیهالسلام
#کربلا #غزل🔹یاحسین🔹
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مسیر مقدس
لطف خداى تا نشود یاور کسی
دیدار کربلا نشود باور کسی
پاى پیاده کس نرود سوی قتلگاه
عشق حسین تا نشود رهبر کسی
امروز خاطرات اسیران کربلا
کى میرود ز خاطر غمپرور کسی
امروز یاد میکند از اهلبیتِ نور
در راه اگر ورق بخورد دفتر کسی
در این سفر به تشنهلبان آب میدهند
خنجر فرو نیامده بر حنجر کسی
اینجا کبوتران همه را ناز میکنند
سنگ ستم نخورده به بالوپر کسی
در پیش چشم همسفران شکستهدل
بر نیزه نیست ماه بلنداختر کسی
در طول این مسیر مقدس، نمیزنند
با تازیانه بر سر و بر پیکر کسی
گل هدیه میدهند به هر زائری ولی
سیلی نمیزنند به نیلوفر کسی
با پای غرق آبله و چشم اشکبار
دنبال کاروان ندود دختر کسی
در کاروان خانهبهدوشانِ اربعین
کنج خرابهای نشود بستر کسی
وقت عبور قافله، از روى پشتبام
خاکستری نریخته روى سر کسی
امروز میروند ولی وقت بازگشت
صدداغ نیست بر جگر خواهر کسی
یادش بهخیر قافلهٔ کربلا که بود
هشتادوچار گل همه نیلوفر و کبود
#محمدجواد_غفورزاده
@Maddahankhomein
#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
#غزل_شهادت
🔹حرم را سیاهپوش کنید🔹
مدینه ماه تو آمادۀ سفر شده است
نشان کوچ، در آیینه جلوهگر شده است
بدونِ پلک زدن، چون همیشۀ تاریخ
به گِردِ شمس نبوت، علی قمر شده است
دُرُست، دوخته چون برق چشم در چشمش
اگرچه از همه کس، دلشکستهتر شده است
وداع جان و جهان میکند «رسول کریم»
همانکه عشق از او صاحبِ نظر شده است
به یُمن تابشِ این آفتابِ عالمگیر
شبِ جهالتِ قومِ عرب سحر شده است
خدا گواست که از پرتو هدایت اوست
اگر عدالت و توحید مستقر شده است
اَلا رسول مکرم! که در بسیطِ زمین
به کیمیایِ نگاه تو خاک، زر شده است
قسم به عصمتِ یاسین، قسم به عترتِ یاس
جهانِ ما به پیامِ تو تشنهتر شده است
به شوقِ جلوهای از آن جمال نورانیست
اگر که دیدۀ دلها، خدانگر شده است
ز فیضِ تربیتِ آن دم مسیحایی
دعای زندهدلان، صاحبِ اثر شده است
دوباره پنجرهای تا مدینه بگشاییم
مدینهای که یتیم از چنین پدر شده است
در آن فضایِ نفسگیر، گرم راز و نیاز
امینِ وحی خدا، با پیامبر شده است..
صدا، صدای رسولِ خداست میگوید
صدایِ پیکِ اجل شد، صدای در شده است
برای سیر در آفاقِ عالمِ ملکوت
تمامِ هستیاش آمادۀ سفر شده است
شتاب کن سوی مسجد، اذان بگوی بلال!
بگو که فاطمه از غصه خونجگر شده است
مدینه را و حرم را سیاهپوش کنید!
صدای گریۀ زهراست، خوب گوش کنید!
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@Maddahankhomein
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#غزل
🔹دست نوازش🔹
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را
تنها مرو ای همسفر، از خیمه به صحرا
همراه ببر، باغ گل پرپر خود را
تا قلب سکینه، کمی آرام بگیرد
بگذار روی شانهٔ گلها، سر خود را...
با رفتن خود، ای گل داودی زهرا
پاییز مکن، باغ بهارآور خود را
بگذار که تا روی تو را سیر ببینم
آرام کنم، خاطر غمپرور خود را
یوسف به تماشای تو آمد، که بپوشی
پیراهن دلبافتهٔ مادر خود را
در هیچ دلی، ذرّهای اندوه نماند
بگشاید اگر لطف تو بال و پر خود را
گر بر سر آنی، که به مهمانی خنجر
در باغ شهادت، بِبَری حنجر خود را
چون موج بکش، بر سَرِ این ساحل غمگین
یکبار دگر، دست نوازشگر خود را...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسن_عسکری_علیهالسلام
#امام_عصر_علیهالسلام
#غزل
🔹سایۀ سر🔹
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹ستارۀ صبح🔹
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
تو صبح روشن عشقی که با تبسم خود
جهان شبزده را غرق نور خواهی کرد
به یک نگاه تو دلها به هم شود نزدیک
به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد
دلم شکیب ندارد، ولی یقین دارم
که سنگ را به نگاهی، صبور خواهی کرد
برای آنکه پُر از عطر انتظار شوند
سحر به خاطرِ گلها، خطور خواهی کرد
صفای خیمۀ سبزت کجا، بهشت کجا؟
بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد
نشسته، منتظر رجعتت، ستارۀ صبح
قسم به کعبه! که روزی ظهور خواهی کرد
خدا گواست که سیمای کعبه را آن روز
به یک دو بوسه پُر از شوق و شور خواهی کرد
تو باغ را به طوافِ بهار خواهی بُرد
و داغ را ز دل لاله، دور خواهی کرد
به دشت کرببلا، دعوت از شقایقها
به میهمانی بزمِ حضور خواهی کرد
برای آن که بپیچد عبیر یاسین، باز
ز کوچههای مدینه، عبور خواهی کرد
کنار آیۀ عصمت، در آستان بقیع
تمام سورۀ غم را، مرور خواهی کرد
قسم به پرچم سرخ شفق، خدا داند
شمیمِ یادِ تو، از ما بلا بگرداند
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#پیامبر_اعظم_صلواتاللهعلیهوآله
#قصیده
🔹شمیم نفس صبح🔹
باشد که دلم، راهبری داشته باشد
از عالم بالا، خبری داشته باشد
تا با مدد معرفت، از خاک بر افلاک
اندیشۀ سیر و سفری داشته باشد
تا چند توان زیست در این ظلمت تردید
باید شبِ هجران سحری داشته باشد
تا چند بسوزد بشر از آتشِ بیداد
چون لاله دلِ شعلهوری داشته باشد؟
تا چند قرار است در این باغِ شقایق
داغِ دل و خونِ جگری داشته باشد؟
حیف است که گهوارۀ دختر بشود گور
وز مِهر گریزان پدری داشته باشد
تا چند بشر، دل بسپارد به تَغافل
در وادی حیرت گذری داشته باشد؟
تا چند بَرَد سجده به بتهای زر و زور
با لات و هُبل سِرّ و سَری داشته باشد؟
باید که خدا از پیِ روشنگریِ خلق
پیغامی و پیغامبری داشته باشد
باید که خدا بتشکنی را بفرستد
تا در کفِ همّت، تبری داشته باشد
شب، این شبِ تاریک و نفسگیر و غمافزا
باید که مبارک سحری داشته باشد
هر جا چمنی بود ببوسید که شاید
از پیک بهاری، خبری داشته باشد
هان! میرسد از دور شمیم نفس صبح
صبحی که پیام ظفری داشته باشد
صبحی که به همراهیِ پیغام رسالت
مضمون طربناک و تری داشته باشد
صبحی که دهد مژدۀ پیغمبر موعود
با خود خبر معتبری داشته باشد
صبحی که دهد بویِ دل انگیز محمّد
تا باغ، صفای دگری داشته باشد
آن مهر که در «هفدهم ماه» برآمد
شاید که به ما هم نظری داشته باشد
انجیل خبر داد به عیسی که همین است
گر مادر هستی پسری داشته باشد
از پرتو انوار رُخش وام گرفتهست
گر وادی سینا شجری داشته باشد
آمد که فرود آورد از اوجِ تکبر
شاهی که شکوهی و فری داشته باشد
میخواست که از کنگرۀ کاخ مداین
آیینۀ عبرت اثری داشته باشد
با آمدنش سرد شد آتشکدۀ فارس
حاشا که پس از این شرری داشته باشد
سوگند به سرچشمۀ کوثر که همین است
گر نخلۀ طوبی ثمری داشته باشد
در گلشنِ ایجاد، مُحال است که هستی
از این گل شادابتری داشته باشد
پیراهن او را برسانید به یعقوب
تا دیدۀ روشننگری داشته باشد
شاید که به شکرانه بریزد به قدومش
خورشید اگر مشت زری داشته باشد
مهتاب سِزَد بر سر راهش بنشیند
وز نقرهفشانی هنری داشته باشد
با مشعل توحید فراز آمد از این راه
تا نوع بشر، راهبری داشته باشد
با خُلق عظیمش هیجان داد به دلها
تا نخل وفا برگ و بری داشته باشد
تا راه به جایی ببرد، نالۀ مظلوم
فریادرَس دادگری داشته باشد
با خویش نماز شب و ذکر سحر آورد
تا نالۀ عاشق اثری داشته باشد
تا باز کند پنجرهای رو به خدا، دل
تا دیده سوی دوست، دری داشته باشد
جبریل امین، در حرمش عرض ادب کرد
تا در صف عشاق سری داشته باشد
سیمرغ دل ما به حریمش نَبَرد راه
از عشق مگر بال و پری داشته باشد
خورشید بَرَد رشک بر آن کس که ز مهرش
اندوختۀ مختصری داشته باشد
از جملۀ خوبان جهان، دل به «علی» بست
تا شمسِ نبوّت قمری داشته باشد
با عترت او هر که وفا کرد امید است
از آتش دوزخ سپری داشته باشد
ای کاش «شفق» نیز به امّیدِ وصالش
از کوچۀ رندان گذری داشته باشد
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@Maddahankhomein
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_ولادت
#صلوات
ای دل شدگان شاهد مقصود آمد
در پرده غیب آنکه نهان بود آمد
گر بوی گل محمدی میشنوید
محبوب خدا، احمدِ محمود آمد
از شوق مدینه مرغ دلها پر زد
تا بوسه به خاک پای پیغمبر زد
از نور محمد و جمال صادق
خورشید دمید و صبح صادق سر زد
هر کس به کسی عاشق و خاطرخواه است
هر دل، پیِ دلبری روان در راه است
دلهای خدا باورِ اسلام پناه
تسلیمِ محمد بن عبدالله است
گلها همه آیینهی ذات اَحَدند
راه و روش عطر فروشی بلدند
در باغ اگرچه هر گلی را بوییست
گلهای محمدی گلِ سرسبدند
در تورِ سپیده صبح، زیبا شده است
خورشید جهانتاب، فریبا شده است
امروز فرشتگان به هم میگویند:
تبریک! گل محمدی وا شده است
دلدادهی عشق از صفاتش پیداست
صدقِ سخن از صبر و ثباتش پیداست
شوق سفرِ مدینه هر کس دارد
از گرمیِ ذکر صلواتش پیداست
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شعر_ولایی
#حدیث | #رباعی
💠 #پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
«مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُم»
هركس گروهى را دوست داشته باشد، (روز جزا) با آنها محشور میشود.
📗 بشارة المصطفى، ج۲، ص۷۵
🔹حشر با محبوب🔹
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
دل بستۀ هر گروه باشید امروز
در روز جزا، حشر شما با آنهاست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@Maddahankhomein
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#قصیده
🔹خورشید حجاز🔹
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
جاری از طور ولایت شده سرچشمۀ نور
چشم دل خیره شد از دیدن این چشمانداز
تا که از چرخ چهارم شِنَوَد «روحالله»
سخنی روحافزا، زآن دو لب روحنواز
گفت «یا محسن» و از وجه «حسن» پرده گرفت
زُهره گردید همآغوش جگرگوشۀ ناز
به صفای قدمش ماه خدا گشت دو نیم؟
یا نبی آمد و شقّالقمر است این اعجاز؟
مکّه در زمزمۀ آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک»
وادی قدس شد از جلوۀ خورشیدِ حجاز
ای که از طلعت تو صبح سعادت سر زد
ای حقیقت که بود تحت شعاع تو مَجاز
به خدا آینۀ حُسنِ رسولاللهی
ای ظهور ازلی، ای ابدیّتپرواز
به جمال ملکوتی تو هر کس نِگَریست
آفرین خواند بر آن صورت و صورتپرداز
جز تو، ای سیّد و سالارِ جوانان بهشت
در سراپردۀ عصمت که شود مَحرم راز؟
کَرَمت نامتناهی بُوَد، ای چشمۀ فیض
تو سراپا همه نازی، دگران دست نیاز
از همان روز که شد شاهدِ محراب، علی
رهبری یافت به بالای بلندِ تو طراز
همۀ سعی تو آن بود که کوتاه شود
دست نامحرم از این مکتب محرومنواز
آه و افسوس که همراه سپاه تو نبود
یک وفاپیشه و یک جانبهکف و یک سرباز
اُمّت از دایرۀ عشق تو بیرون رفتند
ای وجود تو به تشریف امامت ممتاز
عرقِ شرم به پیشانیِ سجاده نشست
چون عدو کرد به تاراج حرم دست دراز
مصلحت بود که کارِ تو به صلح انجامد
راز هر مصلحتی را نتوان کرد ابراز
ارزش صلح تو را گر نشناسند، چه باک
خلق در شیب نشیباند و تو در اوج فراز
غربت قبر تو تصویرگرِ صبر تو شد
ای که هم جان مناجاتی و هم روح نماز
تا مگر باز کند عقدۀ دل را به «بقیع»
هر گفتار غمی، سوی تو میآید باز
شب که تاریک شود صحن و سرای تو، بُوَد
عوض شمع، دل فاطمه در سوز و گداز
آرزوی «شفق» این است که گاهی او را
به طواف حرم پاک تو بخشند جواز
📝 #محمدجواد_غفورزاده
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات
شبهای جمعه
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
وقتی در آستانۀ پاییزِ برگریز
گل ریختهست دور و برت، فَابکِ لِلحُسِین
با یاد یک چمن گل پرپر، به کربلا
افتد به باغ اگر گذرت، فَابکِ لِلحُسِین
تا همرکاب قافلۀ نینوا شوی
در ابتدای هر سفرت، فَابکِ لِلحُسِین
تصویر آتش و عطشِ دجله و فرات
تا جلوه کرد در نظرت، فَابکِ لِلحُسِین
با یاد تشنهکامیِ گلهای باغِ وحی
افتد به آب اگر نظرت، فَابکِ لِلحُسِین
آتش گرفت خیمۀ پروانههای عشق
با خاطرات شعلهورت، فَابکِ لِلحُسِین
وقتی به یاد شامِ غریبان نشستهای
بر زانوی غم است سرت، فَابکِ لِلحُسِین
تا عاقبت به خیر شوی، ای شکستهدل
هر شب بگو به چشم ترت، فَابکِ لِلحُسِین
این درس را امام به «اِبن شَبیب» داد
محبوب بود و راه نشان حبیب داد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein