#امام_حسین_ع_شهادت
دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است؟
چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین است
دانی که چرا چوب شود قسمت آتش؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است
دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟
شرمنده زلعل لب عطشان حسین است
دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدا هم عزادار حسین است
https://eitaa.com/Maddahankhomein
جان پناه حسین
ای تکیه گاه مردم بی تکیه گاه حسین
ما را نبوده غیر تو یک جان پناه حسین
تو یک نگاه کردی و من مست آن نگاه
دنیای من عوض شده با آن نگاه حسین
من را به رنگ مشکی پیراهنم ببخش
من را بخر شبیه غلام سیاه حسین
من بی هوای تو نفسم بند می شود
از شهد نام تو شده ام روبه راه حسین
در کوچه های گم شده ی آخرالزمان
با پرچمت شناخته ام راه و چاه حسین
هر روزِ روضه خیر پس انداز کرده ام
یک روزِ بی خیال تو عمرم تباه حسین
خاکم به سر اگر که نمیرم برای تو
من را بیا شهید غم خود بخواه حسین
دست مرا برای همیشه رها مکن
می ترسم از زمانه ی پر اشتباه حسین
حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
181.1K
اُمّ الْمَصائب زینب س
ای دلم در غم تو بی سر و سامان زینب
دارم از داغ غمت حال پریشان زینب
ابرها در غم تو دیده گریان دارند
داغ تو شد سبب ریزش باران زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
تو همان بانوی لبریز غم از داغ حسین
تو همان بانوی افتاده به توفان زینب
همه گلهای جهان داغ تو در دل دارند
نرسد سمت تو یک غنچه خندان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
هرچه دیدی همه زیبایی و زیبایی بود
هرچه حتّیٰ سرِ بر نیزه نمایان زینب
پرچم نَصْرُ مِنَ اللّه به دستت می رفت
تا که درهم شکند قامت طغیان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
یادگاری ست که از قلب صبورت مانده
گنج پنهان شده در گوشه ویران زینب
گر نبودی ز قیام شهدا نام نبود
زنده از سعی تو شد راه شهیدان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
گر نبودی اثر از کرب و بلا هیچ نبود
کرده ای در ره دین سعی فراوان زینب
ستم اهل جفا رفت به ظلمت کده ها
ماند از خطبه تو نور درخشان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
بی سبب نیست که آتش ز جگر برخیزد
شعله دارد ز غمت چاک گریبان زینب
بانوی تشنه لب کرب و بلا می دانم
دیده ای پیر و جوان ، کودک عطشان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
"یاسر" از مصحف عشق آیه گلگون می خواند
دارد این مصحف خونین ز تو عنوان زینب
یازینب یازینب یازینب یازینب۲
محمود تاری "یاسر"
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#تنور_خولی_لعنة_الله_علیه
کنجِ تنورم، خواهرم زینب کجایی؟
قطعا تو هم بر رنج و سختی مبتلایی
دیدی دوتایی بوی خاکستر گرفتیم
دیدی دوتایی سوختیم از این جدایی
کرده رخت را ارغوانی، تازیانه
کرده رخم را رنگ خون، ضرب عصایی
دیدم زمان غارت افتادی به زحمت
از کربلا دیدی چه کربی چه بلایی
الحق که زین العابدین را حفظ کردی
خواهر نشان دادی که دخت مرتضایی
در وجه مادر بودی اما با قد خم...
بیش از گذشته جلوه ی خیرالنسایی
خیرش دهد حق همسر خولی رسیده
تا که سرم را بخشد از گرما رهایی
خواهر ندیدی مادر آمد، با حضورش
پر شد کنارم عطر یاسِ جان فزایی
روضه به پا کرده برایم کنج حجره
اشکش شده بر زخم لب هایم دوایی
مریم، خدیجه، آسیه جمعند این جا
خالی است جایت بین این محفل، کجایی؟!
غصه نخور جسمم اگر که بی کفن ماند
شاید مهیا شد برایم بوریایی
دلتنگ صوتم هستی و از روی نیزه
می خوانم از قرآن برایت آیه هایی
باید بسوزیم و بسازیم از غم هجر
تا اربعینی که به دیدارم می آیی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت - اسرایِ قافلهیِ کربلا و زندانِ کوفه
امان از دستِ نامردانِ کوفه
امان از زیـنب و زندانِ کوفه
شکفته غنچههایِ زردِ زهرا
در این تاریکی و طوفانِ کوفه
پَر و بالِ ملائک میشود فرش
که شب را سَر کند مهمانِ کوفه
اگرچه ضعف میزد در حرم موج
کرم راحت گذشت از نانِ کوفه
تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من
هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه
زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است
کـنایه تحـفهیِ سوزانِ کوفه
میانِ موجهایِ غصّه خوانده
دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_علیهالسلام
#قصیده #شعر_عاشورایی
🔹خون خدا🔹
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم، فقط روی تو را دیدم..
تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژههای سبز رنگ «ربّنا» دیدم
تو را در آبشارِ وحیِ جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم
تو را دیدم که میچرخید گِردت خانهٔ کعبه
خدا را، در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم
شبیه سایهٔ تو، کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم
شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم
در اوج کبر و در اوج ریای شام، ای کعبه!
تو را همشانه و همشأن کوی کبریا دیدم
دمی که اسبها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را ای بیکفن، در کسوت آل عبا دیدم
دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریهٔ زهرا!
تو را محکمترین تفسیر راز «انّما» دیدم
هجوم نیزهها بود و قنوتِ مهربان تو
تو را در موج موج «ربّنا» در «آتِنا» دیدم
تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم
تو را هر روز با اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم
همان شب که سرت بر نیزهها قرآن تلاوت کرد
تو را بر دامن زهرا و دوش مصطفی دیدم
تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاهِ غربت همنوای مرتضی دیدم
سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را «غار حرا» دیدم
به «یحیی» و «سیاوش» جلوه میبخشد گل خونت
تو را ای صبح صادق با «امام مجتبی» دیدم
تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بیتاب در بیتابی طشت طلا دیدم
شکستم در قصیده، در غزل، ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «اَدرِک یا اَخا» دیدم
تمام راه را بر نیزهها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری تو را دیدم
دل و دست از پلیدیهای این دنیا، شبی شُستم
که خونت را، حنای دست مشتی بیحیا دیدم
چنان فواره زد خون تو تا منظومهٔ شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم
مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم
تصوّر از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم
📝 #علیرضا_قزوه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج (253).mp3
4.31M
#کاروان_اسرا
#بند_اول_مهدوی
#زبان_حال_حضرت_زینب_وحضرت_عباس_علیهماالسلام😭
العجل ای منتقم که آخرین خونخواهی
توو کدوم روضه دوباره غرق اشک و آهی
کربلایی یا مسیر شهر کوفه و شام
روز و شب با کاروون اسرا همراهی
آه، بیا آقا
داره عمه میزنه تو رو صدا
بیا که به مرگ خود فاطمه ها شدن رضا
آه، نزار آقا
عمه ها رو ببرن شام بلا
تا به کی باید ببینن روی نی، سر جدا
العجل به حقّ..... ناله های زینب
بیا که رسیده..... جون عمّه بر لب
اللهم عجل لولیک الفرج......
🌸🌸🌸🌸
باز دارن رو نیزه ها سر تو رو می بندن
به شکاف مونده روی سر تو می خندن
برای اینکه سکینه دق کنه با طعنه
دور نیزه ی سرت مقابلش می رقصن
آه،چه بی امون
از جای عموده، خون تو روون
یه نگات اشکه و چشم دیگرت کاسه ی خون
آه، ای با وفا
به تو بدتر از همه شده جفا
سرتو به پهلو میزنن به روی نیزه ها
چشماتو ببند تا ...نببینی جسارت
دیگه بر سر نی... هی نکش خجالت
اللهم عجل لولیک الفرج......
🌸🌸🌸🌸
جواب حضرت عباس به خواهر علیهما السلام:
نبینم که خسته از جسارت و آزاری
چی به روزت اومده که قامت خم داری
بدتر از عموده واسه من همین داغی که
می بینم تو ازدحام ِکوچه و بازاری
آه، پیش نگام
تو رو خارجی صدا زدن مدام
تو رو با ناقه ی عریان میبرن به شهر شام
آه، نور دلم
تو رو میزنن همش مقابلم
من بمیرم که تو همسفر شدی با قاتلم
میبینی سرم رو.... زیر دست و پاها
پاسخ گِلایَت....... میشه سبّ اعداء
اللهم عجل لولیک الفرج......
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تو کوفه و تو شام.mp3
3.04M
#زمزمه_اسارت
#تو_کوفه
☑️بند اول
تو کوفه و توو شام پر از مراسمه
این سر عبدالله این سر قاسمه
این سر عباسه این سر اکبره
این سر کوچیکم برای اصغره
از داغ و ماتم
با چشم خون بار
بچه ها دارن میسوزن
یه عده دارن
به جای سرها
به ماها چشم میدوزن
غریب مادر
☑️بند دوم
هر دفه اسمت و هرجایی آوردیم
پیش سرت داداش خیلی کتک خوردیم
تنت روو خاکا بود سر تو روی نی
گاهی توی تنور یا توی بزم می
چهل تا منزل
با غل و زنجیر
هی میدادن ما رو آزار
پیش سر تو
مردیم هزار بار
میون کوچه بازار
سالار زینب«س
☑️بند سوم
همسفرای ما
خدایی نامردن
سر تو رو با سنگ
رو نی نشون کردن
بغضم گرفت از بس
هی میزدم صدا
سنگ نزنید پیش
چشمای بچه ها
جای تسلا
این بی حیاها
به ماها میخندیدن
نمک روو زخمه
ماها میریختن
جلو ما میرقصیدن
سالار زینب«س
مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴🖤🏴 فاذکروا حسین
شب بوی دود میدهد و ظلم روشنی است
خاکستری زخیمه ی عباس مأمنی است
خشکیده خون به گوش کبود ستاره ها
بردند پیش چشم حرم گاهواره را
دید عمه زیر اسب گل غنچه شد گلاب
یک گوشه ای سکینه نشسته است با رباب
گل زخم غم به اشک فقط راه گفت و گو است
با مشعلی ز آتش خیمه به جست و جوست
آب آمده است و طفلک ما نیست در حرم
اشک آنقَدَر که ریخته چشمش نداشت نم
برداشت جرعه ای و سوال از لبش شکفت
آیا پدر ز خشکی لب هاش با تو گفت؟
دادند قطره ای که لبش را تکان دهد؟
یا که گذاشتند پدر تشنه جان دهد؟
برداشت کاسه را و به مقتل شتافت گل
غیر از سنان و نيزه و خنجر نیافت گل
بر تل نشست و از بن جان نوحه ای سرود
سیلی که خورد شد صفت آسمان کبود
تفسیر واژه ی عطش از لب شنیدنی است
آه از مصیبتی که شبیهش نبوده، نیست
گر چشم خشک نوحه به گریه زلال شد
نوحه بخوان که ازعطش اصغر چه حال شد
گر دستتان به جرعه آبی جلا گرفت
یاد آورید بانگ عطش کربلا گرفت
گل های خشک تشنه خودش سوگواره است
یک تکه از غزل وسط گاهواره است
مرثیه، چشم های ز خشکی بدون اشک
بیت شهید میچکد از زخم های مشک
وقتی که بغض چنبره زد در گلویتان
یا آن که پنجه زد غم عالم به مویتان
غم آینه که با علی اکبر شکسته است
غم خیمه ی عموست که بر گل نشسته است
غم زیر دست و پای ستوران شکفته شد
از ماجرای دختر مسلم چه گفته شد؟
شایسته است در غم ما خون جگر شوید
فابک علی الحسین که شد تشنه لب شهید
چون چشم تشنه قاب گرفت عکس آب را
یاد آورید حنجر طفل رباب را
دیدی چو پیر وطفل و جوان فاذکرواحسین
یا اسب و نعل تازه ی آن فاذکروا حسین
با گوشواره ناله بزن فاذکروا حسین
افتاد چشمتان به کفن فاذکروا حسین
غم خنجری است تشنه به خون شعر میشود
با واژه ،مستعار جنون شعر میشود
(باید که عشق در غم ما پرده در شود )
وین راز سر به نیزه به عالم سمر شود
زهرا حاجی پور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج
دل را همه دم به کربلا راهی کن
با نوکری منتقمش شاهی کن
خواهی که حسین از تو راضی باشد
در مجلس ارباب، فرج خواهی کن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مصائب_کوفه
🩸غش کردن مختار با دیدن سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و حال و وضع أسرای آل الله در مجلس ابن زیاد لعین
در نقلها آمده است:
🥀 مختار در زندان ابن زیاد بود، ابن زیاد دستور داد تا کشان کشان مختار را از زندان به مجلس او بیاورند (تا هَم دل مختار را بسوزاند و هم ترس و وحشتی در دل او و مخالفان ایجاد کند).
🥀 مختار را به آن مجلس آوردند، وقتی که نگاهش به سر مقدس امام حسین علیهالسلام افتاد و اهل بیت آن حضرت را با آن وضع دلخراش در مجلس نامحرمان دید، به قدری ناراحت شد که شوکزده شد و غش کرد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، به ابن زیاد گفت: «ای حرامزاده! بزودی دمار از روزگار شما در میآورم و سیصد هزار از بنی امیه را خواهم کشت».
🥀 ابن زیاد به قتل مختار فرمان داد، مشاوران او که در مجلس حاضر بودند، صلاح ندانستند و گفتند: با قتل مختار فتنه عظیمی رخ میدهد، سرانجام مختار را به زندان باز گرداندند. (به نقل بعضی ابن زیاد با تازیانه بر چشم مختار زد و او را به زندان روانه ساخت)
📚تذکرة الشهداء ص ۴۰۴
📚مقتل الحسین علیهالسلام مقرم، ص۴۱۱
📚 سوگنامه آل محمد صلیاللهعلیهوآله، ص۴۲۹
✍ باورت میشد ببینی خواهرت را یکزمان
دست بسته، مو پریشان،مو کَنان، مویهکُنان
باورت میشد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایهی نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
چه عجب ! طشتی برای این سرت آوردهاند
ای سر منزل به منزل، ای سر یحیینشان
تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران
ای تمامیِّ غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوبها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بازنجیر
چو بی تو قافله ات شد روانه با زنجیر
کسی نگفت سخن عاشقانه با زنجیر
ستوده ایم تو را کوچه کوچه با فریاد
شمرده ایم ظفر، دانه دانه با زنجیر
شناخته اند تو را آیه آیه بر نیزه
شکسته ایم سکوتِ شبانه با زنجیر
رسانده ایم به گلدسته ها ندای سحر
عیان نموده کساء، فاتحانه با زنجیر
تبار سبز به زیباترین ترانه دهر
جوانه کرد به خاور، جوانه با زنجیر
شکست اگر سر من ،سر سلامت لبهات
و تشت و نی، خجل ازخیزرانه با زنجیر
عمود خیمه ساقی اگر زمین افتاد
قیام کرد زمان، جاودانه با زنجیر
خدا همیشه به صبر و صبور می نازد
به قله برده لوا صابرانه با زنجیر
تمام واقعه را چون جمیل می دیدم
جمیل مانده به دورِ زمانه با زنجیر
خوشا بحال کسانی که پرچم سبزت
برند با خودشان شانه شانه با زنجیر
#م_شریفی_کیاسری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بند چهارم مربع ترکیب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
جای عباس ، علمدار شده خواهر تو
جای اکبر شده در ماذنه پیغمبر تو
جای هفتاد ودو تن یک تنه شد یاور تو
ناخدا گشته به کشتی نجات آور تو
جای تو جای تو و جای تو و جای خودت
می زند بوسه بر آن دختر زیبای خودت
زینت کریمی نیا(شیدای زینب)
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه
#بانومخدره_امکلثوم_سلاماللهعلیها
آیینهی پیغمبر و زهرا و حیدر بود
در راه و رسم و خلق و خو تکرار خواهر بود
آن بانویی که در کنار خواهرش زینب
هر لحظه در خیمه پریشان برادر بود
آن بانویی که در اسارت بود و در غربت
در هیبت اما قهرمان فتح خیبر بود
با خطبه اش غوغا به پا می کرد آن بانو
تیغ کلامش تیزتر از تیغ لشکر بود
منزل به منزل کربلا تا کوفه و تا شام
خورشید بر نی پیش چشمش در برابر بود
ام المصائب بود زینب خواهرش اما
خود زینب غم دیده ای در جسم دیگر بود
درکوفه و در شام بین آن حرامی ها
انگار که مثل پدر بر روی منبر بود
قدش خمید و خم نکرد او پیش دشمن سر
هر چند که لبریز از داغ مکرر بود
او سالها از کوفه تصویری به خاطر داشت
تصویر تلخ از آخرین افطار حیدر بود
#عباس_گودرزی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
همین که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافیاست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمهست وقتی که
برابرش همهی فتنهها زمینگیر است
محال بوده که با کفر همنشین باشد
کسی که آینهی آیههای تطهیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال...
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانیاش پیر است
برای از نَفَس افتادنش همین کافیاست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
✍ #مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مکالمه بین حضرت زهرا و حضرت زینب بود. خیلی بادلها بازی کرد
دخترم، ارثیهی غربتِ مادر مال تو
پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو
داغ من مال علی، داغ علی هم مال من
حسنین و غم این دو تا برادر مال تو
خطبه خونی، توی مسجد مدینه مال من
خطبه خوندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو
خنده ی همسایه ها، تو راه کوچه مال من
صدای هلهله و خنده ی لشگر مال تو
این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبا
زینبم، پیرهن حسین بی سر مال تو
قصه ی میخ در و کشتن محسن مال من
غصه ی سه شعبه و حنجر اصغر مال تو
بوسه های بی رمق؛ این دم آخر مال من
بوسه های لب گودال برادر مال تو
زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من
یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر مال تو
قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو
شاعر: امیر عظیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مربع_ترکیب_ولادت_حضرت_زینب (س)
سحر که باد صبا بی قرار می آمد
بهار طی نشده نوبهار می آمد
صدای چلچله از شاخسار می آمد
به باغ سبز ولا گلعزار می آمد
محیط عرش چراغان ز نجم و کوکب بود
چراکه فاطمه چشم انتظار زینب بود
شعاع نور رخش تا ستاره بالارفت
شمیم عطر خوشش سوی کوه و صحرا رفت
دمی که خنده کنان روی دست مولا رفت
صدای هلهله ها تا به عرش اعلا رفت
لبش شکفت چو گل دخت میر بدر و حنین
دمی که رفت در آغوش مهربان حسین
مقام قرب ملک شان ذکر یارب او
هزار هاجر و مریم مرید مکتب او
مقام صبر کجا و مقام و منصب او
نهفته سر جلی بین نام زینب او
نه این که زین اب است اوکه زینت الله است
به عرش نام خوشش با سلام همراه است
که گفته ات که اسیری امیر هستی تو
به شام و کوفه علی در غدیر هستی تو
سلاله اسد الله و شیر هستی تو
قیام خون خدا را صفیر هستی تو
من حقیر کجا,وصف عزت تو کجا
قلم کجا و بلندای مدحت تو کجا
✍️:ياسر رحمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#سلامٌ_علي_قلبِ_الزينَبِ_الصَبور
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
از عشق بخوان به نام زینب
فطرس بگو از مقام زینب
برداشت کلاه از سر خویش
تاریخ به احترام زینب
زهرا و علی نمود دارند
در آینه ی مرام زینب
اندازه ذوالفقار مولاست
بُرّندگی کلام زینب
شد ملتمس دعای خیرش
از نافله ها امام زینب
ما را ز جهان همین لقب بس
باشیم اگر غلام زینب
تشبیه به کوه کمترین است
در مرتبه ی مقام زینب
نقش است بر آسمان ایثار
تصویر علی الدوام زینب
تاریکی جهل را گذشتیم
با روشنی پیام زینب
مصباح هدی نگشت خاموش
با معجزه ی قیام زینب
تندیس غرور شام و کوفه
بشکست به زیر گام زینب
از یاد نبرده مقتل عشق
در عصر دهم سلام زینب
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیکِ یا کعبه الرّزایا یا عقیله العرب زینب کبری سلام الله علیها
اگر به قله ی عصمت نشسته او در اوج
یقین، ز دامن مادر گرفته دختر اوج
عقیله را نشناسد کسی بغیر حسین
گرفته معرفتش در دل برادر اوج
چه بانویی ست که جبریل با خطابه ی او
گرفت بعد پیمبر ز پای منبر اوج
به اهل کوفه تشر زد زنی ز نسل غدیر
گرفت بین صداها، صدای حیدر اوج
اگرچه پیرُهن کهنه جلوه کرد اما
نداشت کربُبلا جز شُکوهِ معجر اوج
بغیر خیمه ی زینب پناه اَمنی نیست
اگر که شعله بگیرد میان محشر اوج
#محمد_رضا_طالبی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بانوی برتر
با چادرش قیامت عظما رقم زده
بانویِ برتری که جهان را بهم زده
در علقمه علم به زمین زَد برادرش
در شام و کوفه اوست که حالا علم زده
با«یاحسین»گفتن خود عشق می کند
او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده
غم های او چو کوه بلند است و اُستوار
با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده
از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده
لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده
زینب عفیفه ایست که در راه عفتش
معجر نداده، بوسه به دست قلم زده
از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او..
در کربلای خونِ خدایش قدم زده!
ای«ملتمس»قیام خدا زنده شد از او،
او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا عقیله بنی هاشم یا زینب کبری سلام الله علیها؛
در شبِ طاعت چو زهرا، روزِ روشن حیدر است
در تهجّد فاطمه در جَهد لیکن حیدر است
چادر او وصله پینه، روسری اش وصله دار
مقتدای مطلقِ این پاکدامن حیدر است
نام او را جبرئیل از آسمان آورده است
زینت بابا که نه! در وجهِ اَحسن حیدر است
روح خود را صیقلی داده است با نور علی
ظاهرا زینب، جدا از قالبِ تن حیدر است
در نجابت فاطمه در زهد و غیرت مرتضی
مانده ام زهراست او یا اینکه اصلن حیدر است؟
کوفه را با ذوالفقار خطبه اش تسخیر کرد
زینب است اما زمان فتحِ میهن حیدر است
بیت الاحزانش خرابه، شام و کوفه چاه او
وقت گریه فاطمه هنگام شیون حیدر است
در چهل منزل اسارت صد تَرَک برداشته
دخترِ شیرِ اُحُد هم بین دشمن حیدر است
ذره ذره پنج تن در او خلاصه می شود
ذره ذره گرچه سرتاپای این زن حیدر است
#محمد_رضا_طالبی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا زینب الکبری
دلبران را دل اسیرِ دلبری زینب است
عاشقان را سر فدایِ سروری زینب است
جن و انسان و ملائک را نگر چون یک به یک
بر کف آنها مدال نوکری زینب است
جای بحثی در مقام او نمی ماند دگر
تا خداوند تبارک مشتری زینب است
بر سر کل خلایق از ازل تا به ابد
سایه ی چادر سیاهِ مادری زینب است
چادر او پرده ی عرش و حجاب عرش شد
ای بسی فرش بهشتی پادری زینب است
هر که نزدش مس رَوَد درجا طلایی می شود
یک نگاه ویژه ای در زرگری زینب است
جنس او از نور و روح پاک او روح خداست
این نشان از امتیاز و برتری زینب است
حضرت طاها، علی، زهرا، حسن، زینب، حسین
در میانِ خانواده محوری زینب است
او فقط از نان دست فاطمه نان می خورد
ورنه..اطعام بهشتی حاضری زینب است
ساقی کوثر اگر چه حضرت حیدر بُوَد
لیک حیدر مست جام کوثری زینب است
در کلاس فضل و جود و غیرت و عشق و ادب
حضرت عباس هم پامنبری زینب است
نطق او ترفند او، انوار او شمشیر اوست
این روش شیواترین جنگ آوری زینب است
کِی شود در جنگ با کفر و ستم مغلوب، کِی؟
تا رقیه همدم و همسنگری زینب است
حیدرِ زهرا تبارِ کوفه و شام بلاست
اعتبارش هم صدای حیدری زینب است
قافله سالارِ بعد از کربلا زینب شده ست
قافله تحت پناه و رهبری زینب است
باعث پیروزی روز دهم جز این نبود
خطبه هایی که همه روشنگری زینب است
از مقاماتش بُوَد بوسه به رگهای حسین
از محالاتش همین بی معجری زینب است
ارث شاه بی کفن از فاطمه پیراهن و..
ارث او هم صورت نیلوفری زینب است
زَد به محمل سر زِ داغ سرورش سر را شكست
سرّ اين صحنه گمانم بی سری زینب است
پیکر پاک برادر را بغل کرد و بگفت:
بارالها این جزای خواهری زینب است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا عقیلة العرب یازینب
بی قرارِ عقیلة العربم
روضه دارِ عقیلة العربم
می زنم جار، جارِ يا زينب
مستِ جارِ عقيلة العربم
در مسيرش نمی شوم گم تا
در مدارِ عقيلة العربم
كار من نوکریِ اجدادش
گرمِ کار عقیلة العربم
شكر حق از تولّدم همه دم
جيره خوار عقيلة العربم
مادر من كنيز و بابم عبد
از تبار عقيلة العربم
چون تمام مدافعان حرم
سر بدارِ عقيلة العربم
تا نفس می کشم چونان اکبر
در كنار عقيلة العربم
جان زِ كف می دهم بِپای غمش
جانثارِ عقيلة العربم
مثل عباس نه..، مثال حبیب
پیرِ دارِ عقيلة العربم
حيدريم به عشق او، زِ وفا
ذوالفقار عقیلة العربم
هر کجای جهان که باشم در
سایه سار عقیلة العربم
سرخوش و خرم و شكوفايم
در بهار عقيلة العربم
سرفرازم به روز محشر هم
من که خوار عقیلة العربم
پر زدم چون کبوتری به دمشق
در جوار عقیلة العربم
گر شدم گریه کن برای حسین
افتخار عقیلة العربم
همچو مهدی به بَندِ غربت او
لاله بار عقیلة العربم
چشمه ی اشک و خون فشان غمِ
چشم تار عقیلة العربم
در غم كوفه و جسارت شام
سوگوار عقیلة العربم
«ملتمس» بر عقيله، شاکر آن
كردگار عقیلة العربم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیب بند مدح و مرثیه
حضرت زینب سلام الله علیها
زِیْنِأب
به جلوه آمد و گفتند انعکاس علیست
علی دیگری امروز در لباس علیست
به "لایُقاسُ بِنا" روح تازهای بخشید
چرا که زینب او قابل قیاس علیست
دوباره نام علی را سر زبانها برد
اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علیست
همان کلام، همان لحن، با همان هیبت
چنان شبیه که در اصل اقتباس علیست
به تیغ خطبه چنان هوش میبرد، انگار
که چشمهای همه خیره از هراس علیست
اساس کاخ ستم را به باد خواهد داد
که عدلوحکمت او نیز بر اساس علیست
کسی که زینب او را شناختهست، فقط
در این مقایسهها لایق شناس علیست
جهان به جان دوباره رسیده با زینب
که ذکر هر دل درمانده است؛ یازینب
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
کجاست آن که نداند مقام زینب را؟
"بهجان عشق قسم مارایت الّا عشق"
شنیده گوش دوعالم پیام زینب را
اگر برای رضای خداست، شیرین است
که داغ تلخ نکردهست کام زینب را
حسین جام بلا را خودش گرفته و ریخت
لبالب از هنر صبر جام زینب را
نه غصه قامت او را به لرزه آوردهست
نه داغ سست نمودهست گام زینب را
کسی که با دلوجانش مدافع حرم است
خدا رسانده به گوشش سلام زینب را
به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست
چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست
کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟
اگر بناست که نام تو "زِیْنِأب" باشد
هزار داغْ قیام تو را نمیشکند
گرفتم این که نماز تو مستحب باشد
به گوش میرسد از خطبهات صدای علی
عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد
چهجای صحبت کفتارهاست، آنجایی
که دختر اسدالله در غضب باشد
بعید نیست که حمالهالحطب بشود
چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد
تو بر زمینی و ابنزیاد بر تخت است!
که راه کفر به اسلام یکوجب باشد
به اهلبیت نبی ظلم شد در آن وادی
بدیهی است که هر روز شام شب باشد
در آن هجوم مصیبت امام زینب بود
"قسم به صبح که خورشید شام زینب بود"
حسین ماه زمین و ستارهاش زینب
که بوده یاور و یار همارهاش زینب
حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژهها که شده استعارهاش زینب
چه کاخها که بنا کرده اهل ظلم، ولی
به هم زده همه را با اشارهاش زینب
جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هرآینه باشد سوارهاش زینب
اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش میرسد از هر منارهاش؛ "زینب"
درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بودهست چارهاش زینب
حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پارهپارهاش زینب
سرم شکست و دلم خون شد و قدم خم شد
همین که سایهی لطف تو از سرم کم شد
از آن طلوع غمانگیز چل غروب گذشت
گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت
چه در میانهی صحرا، چه در خرابهی شام
فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت
تمام روز و شب ما در این مسیر بلا
به ذکر جملهی "یا کاشف الکروب" گذشت
سپردهام که به گوش جهانیان برسد
از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت
چه حکمتیست که هرکس به دیدنت آمد
ندیده از سر آن جسم سینهکوب گذشت
به شرق و غرب دوعالم رسید قصهی ما
که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت
اگرچه سنگ به پیشانیات زدند ولی
اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت...
به انتظار نشستیم تا خبر برسد
که صبح سر زده و موسم غروب گذشت
شبی سپیده بر این تیره شام میآید
یکی به واقعهی انتقام میآید
#مجتبی_خرسندی
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein