#ورودکاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
فقط از دور تو را دخترکانت دیدند
نیزهای کاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرچه از دور ولی باز زمین میاُفتند
زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
شاعر: #حسن_لطفی
امام صادق (ع) از زبان امام زینالعابدین (ع) نقل کردهاند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزهی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند.
جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزهها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند.
هرگاه یکی از ما گریه میکرد، بر سرش میزدند.»
📚بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۵۴
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ورودکاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
از تیرگی شام دل آسمان گرفت
وقت ورود شد، نفس کاروان گرفت
ذریه ی بتول اسیران سلسله
باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت
راسی که بود بر سر نیزه نشان عشق
پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت
راهی نبود از در دروازه تا به کاخ
از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت
اشک سر بریده درآمد که خواهرش
جا در میان مجلس نامحرمان گرفت
ای دختر علی چقدر داغ دیده ای
این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت
بازجر نانجیب شبی روبرو شُد و
اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🐪ورودکاروان به دروازه ساعت
کاروانی وارد از دروازه ی ساعات شد
خونجگر زین غم وجود عمه ی سادات شد
قافله سالار آن زینب سفير کربلاست
در صبوری مرتضی و دختر خير النساست
این سفر با قاتل خون خدا گردیده طی
رأس سالار شهیدان خدا بر روی نی
شامیان بی حیا چنگ و نی و دف می زنند
بر سر راه اسیران جملگی کف می زنند
جای عرض تسلیت نامردمان شهر شام
بر اسیران سنگ کینه می زنند از روی بام
ظلم و کین شامیان بی وفا گشته عیان
جای استقبال از آن ها می زنند زخم زبان
دست های کودکان با ریسمانی بسته است
حامی طفلان دلخون زینب دلخسته است
اهل بيت مصطفی را ظالمانه می زنند
بین مردم کودکان را تازیانه می زنند
زین مصیبت ها همه اهل حرم گریان شدند
از غم داغ حسین بار دگر نالان شدند
شام غم بهر اسیران بدتر از کرب و بلاست
ناله ی طفلان بی بابا همه واويلتاست
دشمن قرآن و دین خون کرده قلب ساجدين
دست و پا و گردنش را بسته با زنجیر کین
این مصيبت کرده قلب شیعه راچون شمع آب
دختر زهرای اطهر عازم بزم شراب
برده اند اهل حرم را شامیان بی وفا
وارد بزم شرابِ آن یزید بی حیا
محفل نامحرمان و مظهر يزدان کجا؟
مجلس بزم شراب و قاری قرآن کجا؟
آن خبيث سنگدل بنشسته بر تخت غرور
روبرویش تشت زر، لبریز از دریای نور
در درون تشت زر رأس حسین بن علی
صوت قرآنش نموده قلب زینب منجلی
با زبان حق دمادم او دم از محبوب زد
بر لب و دندان او آن بی حیا با چوب زد
خونجگر از این مصیبت حضرت سجاد شد
از حسین و پیکر صد پاره ی او ياد شد
خصم را در شام غم با خطبه اش رسوا نمود
بار دیگر با خدا پیمان خود امضاء نمود
من «رضایم» عبد دربار حسین بن علی
گشته ام با یک نگه یار حسین بن علی
#رضا_یعقوبیان
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#نزن_با_خیزران
پیش اینگلهای پژمرده نزن با خیزران
روی لب هایی که آزرده نزن با خیزران
آب که نه ! خورده امّا گاه سنگ و گاه مشت
قصر کوفه هم عصا خورده نزن با خیزران
شد سکینه، جان به لب از طعنه ی موسرخ شام
پیش دخترهای افسرده نزن با خیزران
صدر مجلس،خنده ی تلخ سنان و حرمله
طاقت از قلب همه برده نزن با خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه کوفه تا شام
ای ماه سرخ نیزه ها،سالار زینب
قرآن بخوان ای کعبه ی سیار زینب
ابروی تو از سنگ بازان در امان نیست
شیب الخضیبی همچنان دلدار زینب
تا چشم در چشمت شدم تو چشم بستی
از شرم حال کوچه و بازار زینب
این روزها دور و برم پر از حرامی ست
دیدی کجا افتاده آخر کار زینب
من رمیِ شیطان می کنم با دست بسته
تکرار زهرا می شود پیکار زینب
شرط مواسات است اینجا سرشکستن
ای مرجع پیشانی خونبار زینب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کوفه_تا_شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
ماه صفر رسید و بلا درکمین ماست
براهلبیت اوجِ مصیبات وغصه هاست
آنچه که درصفر کند از ما بلا حذر
گریه به آهِ ماتمِ زینب به روضه هاست
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اثر: محمد اسماعیل فضل الهی
@Maddahankhomein
پایان_ماه_محرم
یک ماه میشود که ز جان گریه کردهام
با روضههای مرثیهخوان گریه کردهام
یک ماه میشود که به لبهای تشنهات
نزدیک آبهای روان گریه کردهام
یک ماه میشود که ز غمهای خواهرت
همناله با امام زمان گریه کردهام
گاهی در اول سلام زیارت، دم غروب
در حسرت زیارتتان گریه کردهام
گاهی بیاد خیمهی آتش گرفتهات
گاهی برای دخترتان گریه کردهام
گاهی میان واحد و سنگین و شور و دم
دست خودم نبوده، سینهزنان گریه کردهام
اشکی نماند، از غم بر نیزه رفتنت
بر ماجرای تیر و کمان گریه کردهام
اصلا عجیب بود حال و هوای محرمام
کلی برای غربتتان گریه کردهام
آمد نشست، دست به روی سرش گذاشت
هر تکه را که دید روی پیکرش گذاشت
از یک طرف کمی گل ریحانه جمع کرد
از یک طرف کمی پر پروانه جمع کرد
یک، نه، دو، نه... چقدر شبش پر ستاره بود
یک جسم خسته بود ولی پاره پاره بود
خون میجهید و تاب و توانش نمانده بود
جان در تن امام زمانش نمانده بود
انگشترت کجاست؟! بمیرم برای تو
آب آورت کجاست؟! بمیرم برای تو
وقت اذان شده است بگو اکبرم کجاست؟
پیراهن سفارشی مادرم کجاست؟
مهدی_صفی_یاری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
پایان ماه محرم
ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»
گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
«کآشوب در تمامی ذرّات عالم است»
صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
«کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است»
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزهها
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
«بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
رشک مَلَک خرابهنشین شد که «محتشم»
گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است»
::
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق بهخوبی فراهم است
فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانهای کم است
جواد_هاشمی_تربت
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه
مسیر راه شام تا دروازه ساعات
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی، خسته نبود
فقط از دور تو را دخترکانت دیدند
نیزه ایکاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرچه از دور ولی باز زمین میاُفتند
زخمِ حلقومِ تو ایکاش که برجسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۶/۱۶)
امام صادق (ع) از زبان امام زینالعابدین (ع) نقل کردهاند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزهی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند.
جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزهها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند.
هرگاه یکی از ما گریه میکرد، بر سرش میزدند.»
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_امام_حسن_علیه_السلام
#سبک_همه_کاره
یه عمره تویه هیئتا
نوکر نوکراتونم
چاییِ روضه هاتونو
دوای دردام میدونم
از بچگی تا به حالا
عشق شما تو قلبم
ایشالله وقت مردنم
نام شما رو لبمه
سائل هر شبه تو ام
نگاهی کن به این گدات
دوای دردای منه
ذکره قشنگه دلربات
ببین توحالو روزمو
قربون لطف و کرمت
بارون اشکامو ببین
من و ببر تاحرمت
من و ببر تاحرمت
دستم به دامن تو و
ورد لبم نام شما
یه کربلا بزار بیام
آقاجونه امام رضا(ع)
لحظه ی جون دادن من
بیاو راحتم بکن
نزار که تنها بمونم
بیاشفاعتم بکن
آقاتوتاریکی قبر
که خیلی زارو مضطرم
یاوقتی از دنیا میرم
خودت بیا بالاسرم
یعنی میشه وقت حساب
بیان بگن بخشیدنم
از کرم امام حسین
خوش به حالش خریدنم
من و ببر تاحرمت
#شاعره_عاطفه_صیدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein