eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
388 ویدیو
229 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق، مدیون غم توست اباعبدالله(ع) عقل، مات از کرم توست اباعبدالله(ع) هرچه خیراست وسعادت به خداوند قسم همه زیر عَلَم توست اباعبدالله (ع) عاشقانت ره صدساله به یک شب رفتند این هم از فیضِ دم توست اباعبدالله(ع) چشم گریان من از لطف شما لبریز است اشک،سوغات غمِ توست اباعبدالله (ع) نقد عشقت نفروشیم به چیزی که بهشت شمّه ای از حرم توست اباعبدالله (ع) خاک صحرای طف و این همه اوصاف ومقام اثرِ پاقدم توست اباعبدالله (ع) دمِ مرگم قدمی بر سر و چشمم بگذار که امیدم کرم توست اباعبدالله(ع) ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
باز یاد تو رقیه کرده ام دست خالی سوی تو آورده ام باز امشب یاد تو کرده دلم روشن از نور تو گشته محفلم از کرامات تو و احسان تو یا رقیه گشته ام مهمان تو نام تو زینت فضای عالم است ریزه خوار سفره ی تو حاتم است جود و احسان و کرم زیبنده ات مهربانی تا ابد شرمنده ات یا رقیه عالمی حیران توست ریزه خوار سفره ی احسان توست دخت مولانا حسینی، بی قرین شیعیانت را تویی حبل المتین شیعه تا روز جزا مدیون توست یاری دین خدا قانون توست در نایابی تو در بحر شرف جد تو باشد علی شاه نجف در کرامت تو شدی زهرا خصال همچو زینب در جلال و در کمال رنج ها را تو تحمل کرده‌ای بر خدایت تو توکل کرده ای بر تو ای نور خداوندی سلام لطف تو باشد بر این عالم مدام ای سه ساله دختر زهرا نشان صحن و ایوانت بود دارالامان صحن و ایوانت حریم کبریاست هرکه آید سوی تو حاجت رواست از همه مشکل گشایی می کنی هر دلی را کربلایی می کنی شیعیان را تو شدی یار و حبیب ما سراپا درد و تو هستی طبیب گرد شمع تو چنان پروانه ایم عمریه ما سائل این خانه ایم شامل لطف فراوان تو ایم یا رقیه ما مسلمان تو ایم ای که هستی یا رقیه هست من آمدم تا که بگیری دست من گرچه بد هستم خریدار تو ام از طفولیت گرفتار توام گرچه بر درگاه تو بیمایه ام حب و مهر تو بود سرمایه ام یا رقیه آمدم بر تو پناه بر گدای خود نما امشب نگاه گرچه با دستان خالی آمدم سوی تو مولی الموالی آمدم ای سه ساله دختر خون خدا درد من را از کرم بنما دوا نور ایمان را بر این مسکن بده از کرامت درد من تسکین بده ای که چون زهرا تویی خیر کثیر یا رقیه از کرم دستم بگیر من (رضا) هستم غلام کوی تو کن دعا تا که بگیرم بوی تو https://eitaa.com/Maddahankhomein
فراتر است از ادراک ما حیای عقیله که آفریده چنین شیر زن،خدای عقیله از ابتدای جهان،عقل در مقام تعلّم زده دو زانوی خود را به پیش پای عقیله از آن زمان که شنیدیم نام نامی او را بریده ایم از این خلق ما سوای عقیله آهای کوفه به نان و رطب نیاز ندارد که اوست دختر شاه و تویی گدای عقیله به زیر پرچم زینب نشسته اند خلایق ملائکند به دور و بر سرای عقیله فقط نه خلق زمین روضه خوان او شده باشد که عرشیان همه هستند هم نوای عقیله هزار سر به فدای سر برادر زینب هزار جان گرامی شود فدای عقیله https://eitaa.com/Maddahankhomein
دوبیتی رباعی من رقیه همنشین زینبم گوشه ی ویرانه در تاب و تبم قامت خم، با رخ نیلی شده از غم داغ پدر جان بر لبم ▪️ سه ساله دختر خون خدایم به سیرت فاطمه خیرالنسایم مسیر کوفه و شام و خرابه عزادار حسین سرجدایم ▪️ نگر بر آه شبگیرم پدرجان در این گوشه زمین گیرم پدرجان دعا کن در کنار تو بمیرم که از این زندگی سیرم پدرجان ▪️ گلی از گلشن زهرا رقیه چو زینب کعبه ی دل ها رقیه سه ساله دخت سالار شهیدان شفیع روز وا نفسا رقیه ▪️ ای گل زهرا چراغ خانه ام آمدی با سر در این کاشانه ام ای غریب فاطمه خوش آمدی روشن از نور تو شد ویرانه ام ▪️ ای پدرجان من به تو دل بسته ام کن نگه بر این دل بشکسته ام یوسف زهرا مرا با خود ببر دیگر از این زندگانی خسته ام ▪️ از روز ازل دل به تو بستیم رقیه ما سائل درگاه تو هستیم رقیه بنما نظری از کرم و لطف ز رحمت در بزم عزای تو نشستیم رقیه 🖤 رقیه جان تویی نور دو دیده کسی چون زینب و تو غم ندیده همان لحظه که دیدی رأس بابا شدی از داغ او قامت خمیده ◾️ رقیه جان تو با رخسار گلگون شدی از هجر بابایت تو محزون شهیده گشته‌ای کنج خرابه بدیدی تا رقیه رأس پر خون ◾️ تویی بر من پدر نور دو دیده چه کس بابا سر پاکت بریده عزیز فاطمه بابای مظلوم کنار رأس تو قدم خمیده ◾️ صفای عالمینی یا رقیه به زهرا نور عینی یا رقیه سه ساله هستی و باب الحوائج گل باغ حسینی یا رقیه https://eitaa.com/Maddahankhomein
و صفر رسیده و دل عازم سفر شده است به لطف عشق مجهز به بال و پر شده است شده ست چشم من و پای زینبم همراه به پای تن نروم پای دل می آید راه لبم دوباره ضریحی به بوسه کم دارد خیال می کنم امشب حسن حرم دارد خیال می کنم و باز هم مردد من که کربلا بروم یا بقیع باید من جواب می دهد این دل که هر دو جا حتما در اربعین به عراق و سپس حریم حسن سوال می کنم از دل که بین این دو حرم ز جاده های زمین یا که از هوا بروم فقط که فکر کنم باز راهی ام عشق است همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
بدتر از شام، غمی بین مصیبات نبود بین این شهر، کسی اهل مراعات نبود جگرم سوخته، بعد از سه شب و روز، حسین حق ما دیدنِ دروازه ی ساعات نبود مردها مست و زنان جامه ی نو پوشیدند شام که جای گذر کردنِ سادات نبود تا شنیدیم، فقط فحش و اهانت بوده بر لب هیچ کسی ذکرِ تحیات نبود نیزه ها را وسط قافله می آوردند در مسیری که بجز لشگر الواط نبود در برِ ناقه ام ای کاش علی اکبر بود سایه ی بر سر این قافله، هیهات نبود بین اطفال هراسان، سر بازار شلوغ سهم زینب به خدا غیر مکافات نبود با که گویم که رساندند مرا بزم شراب بدتر از این غمِ جانسوز، مجازات نبود باده را روی لبت ریخت و شد آب وضو بی خیالت ولی آن دشمن بد ذات نبود بی سبب نیست جراحات لبت بدتر شد چوب دستی که مداوای جراحات نبود چند موضع ز دهانت شده پرخون و غمی... بدتر از این به دل اهل مناجات نبود بست احرام رقیه که به وصلت برسد گرچه این وادیِ ویران شده میقات نبود https://eitaa.com/Maddahankhomein
پیش این‌گلهای پژمرده نزن با خیزران روی لب هایی که آزرده نزن با خیزران آب که نه ! خورده امّا گاه سنگ و گاه مشت قصر کوفه هم عصا خورده نزن با خیزران شد سکینه، جان به لب از طعنه ی موسرخ شام تا که دل بر مرگ، نَسْپرده نزن با خیزران صدر مجلس،خنده ی تلخ سنان و شمر و زجر طاقت از قلب همه برده نزن با خیزران حرمله دارد شمارش میکند هر ضربه را با هزاران طعنه بشمرده نزن با خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾بازار شام ویران ◾و مجلس یزید دیدم سرت به نیزه راهم به کوفه گم شد در نیمه‌ی دل شب ماهم به کوفه گم شد در بین سینه یکدم آهم به کوفه گم شد گفتم به کل عالم شاهم به کوفه گم شد با دستهای بسته در محضرت رسیدم بار غم فراقت بر دوش خود کشیدم نیزه سوار زهرا خوش آرمیده اینجا بر خواهرت نظر کن ای ماهتاب بطحا لحن حجازت از ما دل برده سبط طاها آیات کهف خواندی محشر نموده بر پا (دست از طلب ندارم تا کام دل برآید) (یاجان‌رسد به جانان یا جان ز تن درآید) من مظهر عفافم اینسان حجاب دارم بر نوک نیزه حتی شب آفتاب دارم در شام و کوفه هر چند صد پیچ و تاب دارم از غصه‌ی رقیه سر بر تراب دارم بر طشت زر سرت را کردم نظاره ای شاه لطمه زدم به صورت از دل کشیده‌ام آه در هر نفس حسین‌جان نام ترا سُرایم تو در کجایی و من بنگر که در کجایم تو روی نوک نیزه من در کجاوه‌هایم از نوک نی برادر قرآن بخوان برایم (بگشای لب که فریاد از مرد و زن بر آید) زخم و زبان ز کوفه بر ما دگر سر آید https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5877497474234455269.mp3
2.9M
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد زینب کنار رأس برادر شکسته شد از دور دید، شمر کجا پا گذاشته اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد می دید دسته دسته به گودال آمدند می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند راه نفس کشیدن ارباب بسته شد خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد . 🎤 🕌 ۶مرداد ۱۴۰۳ ✒️
🩸در ورودیِ شام، کار به کجا رسید که دختر امیرالمؤمنین «علیهماالسلام» مجبور شد به شمر لعین، رو بزند! در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... چون به دمشق رسيدند، حضرت اُمّ‌كلثوم سلام‌الله‌علیها به شمر ملعون نزديك شد و به او فرمود: 📋 لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ. ▪️درخواستى از تو دارم! 🥀 آن ملعون گفت: درخواستت چيست؟ آن بانوی مظلومه فرمود: 📋 إِذَا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنَا فِي دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظَّارَةِ، ▪️هنگامى كه ما به شهر شام رسیدیم، ما را از دروازه‌اى ببر كه تماشاگر كمترى دارد. 📋 وَ تَقَدَّمْ إِلَيْهِمْ أَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّءُوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحَامِلِ وَ يُنَحُّونَا عَنْهَا، ▪️به آنها بگو كه اين سرها را از ميان ما بيرون ببرند و دور كنند (تا مردم به بهانه نگاه به آنها، دیگر به ما نظر نکنند) 📋 فَقَدْ خُزِينَا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَيْنَا وَ نَحْنُ فِي هَذِهِ الْحَالِ. ▪️چرا كه ما با این وضعی که داریم، از كثرتِ نگاه‌های مردم تا به اینجا دیگر خوار شده‌ايم! 🥀 شمر، از سرِ سركشى و ناسپاسى، در پاسخ درخواست او فرمان داد كه سرها را بر سر نيزه و در وسط كاروان، حركت دهند و به همان حال، آنها را از ميان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه پلّه مسجد جامع، آن جا كه اسيران را نگه مى‌دارند، ايستادند. 📚لهوف، ص ۲۱۰ 📚مثير الأحزان، ص ۹۷ ✍ پشت دروازه عجب غوغا شده! کاری بکن ای برادر! خواهرت تنها شده! کاری بکن گفتم از اینجا نبر مارا؛ ولی لج کرد و بُرد روی خیلی‌ها به‌رویم‌ وا شده! کاری بکن دختری را که سر بازار گم کردم حسین در کنار نیزه، ات پیدا شده! کاری بکن سنگ آن بدکاره از ایوان، سرِ من را شکست خون این سَر، غُصه‌ی سقا شده! کاری بکن خیزرانش بیشتر از تازیانه درد داشت_ که رباب از شدت آن پا شده! کاری بکن @Maddahankhomein
🩸سه روز أسرای آل الله را پشت دروازه معطل گذاشتند تا شهر را آذین ببندند … | پانصد هزار نفر به تماشا آمدند … در نقل‌ها آمده است: 📋 أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيَّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينَة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند. 📜 ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. 📜 و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و صِنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. 📜 و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ ✍ دم دروازه‌ی ساعات خدا رحم کند به دلِ عمه‌ی سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند چشم من تار شده ، یا تو به هم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا رحم کند کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است وسط این همه الوات خدا رحم کند سر بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند به همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین زیر پا رفتی ؟ به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس گلوی پاره ی تو گم شدی بین جراحات خدا رحم کند چانه می‌زد سر گهواره یکی پیش رباب بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا