😢بحق رقیۀبیا🙏
عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا
ای تیر آخرین کمان خدا بیا
ما در سکوت غربت خود داد میزنیم
بی تو شکست بغض گلو بی صدا بیا
هر لحظه با نیامدنت گریه میکنم
فصل شروع بارش چشمان من بیا
مولاجان.بخدا شعلۀ فراق آتش کشیده بر جگر روزها بیا
چشم انتظار توست حسینیه های اشک
ای روضه خوان مقتل کرببلا بیا
🎤 @Maddahankhomein
#بیا_آقا_بدون_تو_هوا_نفس_گیره...😞
باز هم آدينهای آمد ولی مهدی کجاست!؟
يکنفرميگفت مهدی جمعههادرکربلاست
رو به سوی کربلا کردم که فريادش زنم
باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم
آمد از سویی ندایی: آی اهل انتظار
اندکی دیگر صبوری، میرسد دیدار یار...
#انشاءالله_بزودی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎤 @Maddahankhomein
برخیز و به انقلاب گل رای بده
بر دولت مستطاب گل رای بده
با ذکر علی بیا به میدان امروز
در لحظه انتخاب گل رای بده
شعر: مهدی طهماسبی
پیروزی یاران انقلاب صلوات
@Maddahankhomein
رای خواهم داد...
برای رونقِ فردای ایران رای خواهم داد
برای کوری چشمانِ شیطان رای خواهم داد
مُرید رهبر فرزانه ام سیدعلی هستم
ولیِ اَمر من داده ست فرمان رای خواهم داد
مراعهدی ست باجانان که بافریاد می گویم
که هستم تا ابد من پای پیمان رای خواهم داد
به خون لاله های گلشن ایران زمین ،سوگند
سرِ عهدی که دارم با شهیدان رای خواهم داد
نمی رنجم اگر خاری به پای آرزویم رفت
پر از شوقِ بهارِ این گلستان رای خواهم داد
در این دوران که چشم دشمنان بر کشورم باشد
قسم بر عزتِ عباسِ دوران ،رای خواهم
به یادِ همت اینکه همتی مردانه خواهم داشت
به عشق حاج قاسم مرد میدان رای خواهم داد
نمایِ خادم جمهور مظلوم است در ذهنم
که بر دستش گرفته باز قرآن،رای خواهم داد
به عشق پرچم جمهوری اسلامی ایران
که روی قله ها باشد نمایان رای خواهم داد
به کوری تمام دشمنان سرزمین من
نخواهد داشت این اُمیّد،پایان ،رای خواهم داد
ندای قلبی ام این است وقت صحبت از ایران
وطن جانم،وطن جانم،وطن جان ،رای خواهم داد
#حماسه_حضور
#رای_خواهم_داد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@Maddahankhomein
هر رأی من و تو، انقلاب من و توست
هر رأی صواب ما، ثواب من و توست
هر خوب و بدی که شد مدیر و مسئول
از قوّت و ضعفِ انتخاب من و توست!
#رباعی
#انتخاب_مردم
#جواد_محمدی_دهنوی
#میثم_تمار_علیه_السلام
#قصیده #شهادت
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
آن شیردل بیشه سر سبز ولایت
آن عاشق و دل باخته مکتب ایثار
در چرغ کمال علوی، اختر دانش
بر باب علوم نبوی، صاحب اسرار
پرسید از آن شیفته آل محمد
فخر دو جهان، شیر خدا حیدر کرار
کای دوست! چه حالی است تو را گر ز ره کین
در راه ولایت ببَرندت به سرِ دار؟
هم دست تو، هم پای تو از تیغ شود قطع
آرند زبان از دهنت فرقه اشرار
گفتا که اگر دادن جانم به ره توست
جانم به فدای تو! به هر لحظه دو صد بار
گویند که در کوفه حبیببنمظاهر
برخورد به او خندهزنان بر سر بازار
فرمود که ای یار علی! در همه احوال
بینم که در این راه کشی محنت بسیار
در پاسخ او میثم تمار چنین گفت:
ای پور مظاهر! زهی از دولت بیدار!
بینم که ز خون سر تو چهره شود سرخ
در راه حسینبنعلی، رهبر احرار
مردم سخن هر دو شنیدند ولی حیف
لبخند تمسخر زده با حالت انکار
چندی نگذشت از سخن آن دو که دیدند
صدق سخن هر دو نفر گشت پدیدار
میثم ز سر دار بلا سر به در آورد
چون ماه فروزنده ز آغوش شب تار
دو پا و دو دستش ز بدن، قطع و زبانش
گویا به ثنای علی و عترت اطهار
فریاد زد: ای مردم! دانید علی کیست؟
احمد چو علی هست و علی، احمد مختار
دانید علی کیست؟ همان کس که به فرداست
مهرش ثمر جنت و بغضش شرر نار
دانید علی کیست؟ علی، جان رسول است
قرآن محمد به فصاحت کند اقرار
دانید علی کیست؟ علی محور توحید
دانید علی کیست؟ علی نقطه پرگار
بالله! که با طاعت کونین نباشد
بر خصم علی جز شرر نار، سزاوار
از منطق او کاخ ستم شد متزلزل
گفتی که مگر خطبه مولا شده تکرار
میرفت که در کوفه فتد شور قیامت
وز تخت شود زاده مرجانه نگونسار
با خشم رسیدند و بریدند زبانش
کز پیش از این ظلم، علی بود خبردار
بعد از سه شب و روز از این وقعه جانسوز
زد نیزه به پهلوش عبیداللَّـه غدار
در راه علی کشته شدن آرزویش بود
جان داد شجاعانه در این ره به سرِ دار
نگذشت مگر اندکی از کشتن میثم
تا واقعه کرب و بلا گشت پدیدار
شد نوبت جانبازی فرزند مظاهر
ماه اسدی، آن اسد بیشه پیکار
از یوسف زهرا بگرفت اذن شهادت
چون صاعقه زد بر جگر لشکر کفار
پوشید ز جان دیده و کوشید به صد جهد
تا نقش زمین گشت به خاک قدم یار
گردید ز خون سر او سرخ، محاسن
آن سان که به او گفته بُدی میثم تمار
افسوس! که شد پیکر آن حافظ قرآن
آزرده چو برگ گلی از نیش دو صد خار
قاتل سر نورانی او برد به کوفه
گرداند چو خورشید به هر کوچه و بازار
میرفت به هر رهگذر و کوی و بیابان
طفلی پی آن قاتل و آن سر به دل زار
قاتل به تحیر شد و پرسید از آن طفل
آیی ز چه همراه من؟ ای طفل دلافکار!
آن کودک دل سوخته در پاسخ او گفت:
این است سر باب من، ای جانی خونخوار!
این حافظ قرآن و حمایتگر دین است
کُشتی ز چه او را به هوای دو سه دینار
فرزند حبیب! ای گل گلزار مظاهر!
فریاد مزن؛ سوز دل خویش نگه دار
دیدی تو سر پاک پدر لیک ندیدی
طشت زر و چوب ستم و لعل گهربار
کن گریه بر آن سر که شکستند به چوبش
نفرین به یزید و به چنین شیوه و رفتار
کن گریه بر آن سر که به چشمان پر از اشک
در بین عدو عترت خود دید گرفتار
«میثم»! جگر شیعه در این آتش غم سوخت
هر مصرع اشعار تو شد یک شرر نار
#استاد_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#میثم_تمار_علیه_السلام
#غزل #شهادت
چون میثم تمارِ سرِ دارِ علی باش
با جان و دل خویش خریدار علی باش
از فاطمه درخواست نما اوست اجابت
درمان تو عشق است تو بیمار علی باش
در اوج مصیبت زدگی یابه سر دار
چون میثم تمار طرفدار علی باش
باعشق علی گر تو گنه کار ترینی
عشق است برو عبد گنه کار علی باش
بر قبله چشمش همه دم سجده برآور
مستانه برو نوکر دربار علی باش
#محمد_حبیب_زاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به #میثم_تمار_امیرالمومنین
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
رطبش طعم نیشکر دارد، تا خدا نیت سفر دارد
از سرانجام خود خبر دارد، شوق پرواز او چه بسیار است!
زخمهای دلش نمک خورده، بارها این چنین محک خورده
از علی گفته و کتک خورده، این برای هزارمین بار است
یاد آن روزهای خوب به خیر! که علی بود و میثم و سلمان
جمعشان جمع بود و میگفتند، رطبت کو؟ که وقت افطار است
در طلوعش غروب پیدا بود، آخر قصه خوب پیدا بود
چوبۀ دار او همین نخل است، لیف خرما طناب این دار است
با زبان علی تکلم کرد، رو به جمع غریب مردم کرد
تا دم مرگ هم تبسم کرد، گفت: این آرزوی تمار است،
که بمیرد فقط به عشق علی «که علی دست قادر ازلیست
رشتۀ ماسوا به دست علیست» سر این رشته ناپدیدار است
رشتۀ اتصال محکم شد، کمر نخل ناگهان خم شد
لحظههای عروج میثم شد، که همان لحظههای دیدار است
شاعر: #احمد_علوی
http://Eitaa.com/Maddahankhomein