eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
418 ویدیو
238 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 کربلا ای کربلا ای کربلا آمدم ای سرزمین پُر بلا غاضریه باز کن آغوش را نوحه را آغاز کن ای نینوا با خودم سنگ صبور آورده ام آمدم با خواهر دردِ آشنا میسپارم خیل نسوان را به او شد أباالفضلم(ع) پناه خیمه ها قل هوالله ٱحد بر قامتش شد علیِ اکبرم(ع) حیدر نما این رقیه(س) خانم من را ببین جز در آغوشم نرفته هیچ جا تا بیایم دم به دم بوسیده ام کودک شش ماهه ام را بارها جای لالایی برایش روز و شب تا در آغوشم دهد یاری مرا- -خوانده ام «إنا إلیه راجعون» تا برای دست من باشد عصا ذکر «تسلیماً لأمرک» خوانده ام تا بگیرد هر چه دارم را خدا کربلا چاوش بخوان و گریه کن آمدم با یارهایِ با وفا آمدم اما اسیرِ زینبم(س) غربتش اندوهِ هر روز و شبم پیر خواهد شد پس از من زودِ زود او که یک روزش بدون من نبود باید آرام دلِ خواهر شوم دل ندارد لحظه ای مضطر شوم هست هر لحظه برایش هولناک ساعتِ افتادنم بر روی خاک شک ندارم سمت قلبش میروند تیرهایی را که بر من میزنند میشود از گریه چشمش لاله گون تا که می بیند تنم را غرق خون کربلا دار و ندارم دست تو زینبم(س) را میسپارم دست تو رحم کن بر او و بر حالِ حرم بعد من محرم ندارد خواهرم عصر عاشورا به حرفم گوش کن شعله های خیمه را خاموش کن نشکند قلبِ رقیه(س) بعدِ من خارهای پیش ِ پایش را بکَن مانده در یادم نگاه آخرش جای من دستی بکش روی سرش کربلا آیینه معنا کن فقط بعد من باش و تماشا کن فقط میشود آموزهٔ مکتب شروع میشود سرداریِ زینب(س) شروع شک نکن حتی اگر بی «سر» شود از محالات است بی معجر شود راستی بر آن عزیزِ با وفا بیشتر باشد حواست کربلا می کِشد از داغِ شش ماهه عذاب بعدِ من جان تو و جانِ رباب(س)! ب_الحسین https://eitaa.com/Maddahankhomein
در سکوت شکسته ی صحرا کاروانی ز دور شد پیدا کاروان عشیره ی سادات کاروان قبیله ی طاها کاروان سلاله های رسول کاروان امام عاشورا کاروان عزیزِ حضرت حق پنجمین آفتاب اهل کسا دشت در زیر پایشان لرزان دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما همگی نور چشم پیغمبر همه مجنون صفت همه لیلا همه شان لاله روی، چون یوسف همگی مستجاب، چون عیسی یاد تیغ و ترنج می افتد هر که بیند جمال آن ها را یکطرف روح آیه ی تطهیر یکطرف معنی "ذوی القربی" پور زهرا و ساقی  و اکبر در مثل، کعبه و صفا و منا این طرف یادگار های حسن به نهایت مؤدّب و شیدا علم کاروان به همراهش مشک، بر دوش حضرت سقا خیل ناموس حضرت حیدر "همه در پرده های حجب و حیا" پرده دار مخدّرات حرم شیر غرانِ بیشه ی لیلا باد، اینجا اجازه می گیرد پرده را جا به جا کند حتی چشم دشمن هزار فرسخ دور نه ز صورت، که قامت آنها محملی بی رکاب می آید محملی محترم چو عرشِ خدا دور تا دور آن بنی هاشم پیش رو، پور حضرت زهرا عِزّ و جاه و شکوه می بیند هر که از راه میرسد اینجا تا که گاهِ نزول می آید ناگهان دشت می شود غوغا دیده ها سوی خاک می افتد تا که زینب زمین گذارد پا ثانیِ حیدر است میگیرد زیر بازوی زینب کبری زانوانی غیور می آید که شکوه حرم کند معنا چشم بد دور، ناید آن روزی کاروان را نظر زنند اعدا ناید آن روز که عزیز بتول در بیابان شود تک و تنها محمدمهدی رافع https://eitaa.com/Maddahankhomein
از آن زمان که خیمه را برپا نمودی در بین این صحرای غم مأوا نمودی دوش مرا تکیه گه غمها نمودی خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده این سرزمین روح مرا بی تاب کرده تو گفته بودی میهمان کوفیانیم تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم آرام از دست و زبانِ کوفیانیم محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟ سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر بازی نکن با قلب زینب ای برادر یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم عبّاس را فرمان بده جولان نماید با غُرّشی این قوم را حیران نماید شاید که دشمن خویش را پنهان نماید سوی مدینه رجعتم آسان نماید عباسِ من قرص قمر تو آفتابی می ترسد این لشکر زعباسم حسابی اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی با آفتاب و خشکی لبها چه سازی خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی با من نگو با چشم خود حرف از جدائی با من نگو زینب میان کربلایی در ذهن من زیباترین تمثال هستی از چه پریشان خاطر و احوال هستی تو محو معبودی کمی خوشحال هستی آخر چرا خیره به آن گودال هستی ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد کارت به عصر روز عاشورا نیفتد از این سراشیبی به دیدارت می آیم دنبال چشم خسته وتارت می آیم شاید که خوردم یار به کارت می آیم وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت مجتبی صمدی شهاب https://eitaa.com/Maddahankhomein
محرم یکی از حضرت صادق بپرسید این معما را که از بین مصیبتها چرا عظمی است عاشورا نه فقدان رسول حق که آنسان رفت از دنیا که محروم از وصیت شد ز سوی امت اعمی نه حتی مرگ مظلومانه ی دردانه اش زهرا کتابی از مصیبتها فقط سیلی بر آن سیما نه حتی رفتن حیدر که کشتش غربت و غمها که بعد از فاطمه شد او غریب و یکه و تنها نه فقدان حسن با آن حدیث تیر و تابوتش چه دردی بیشتر از این که همسر باشدت ز اعدا به او فرمود آن حضرت که بین مردم دنیا بود آل کسا اشرف، تسلی بخش بر دلها حسین چون رفت دیگر کس نماند از پنجتن بر جا دگر محروم شد دنیا ز نور خمسه ی طه زمین و آسمانها هم از این در شیون و غوغا که گویی رفت کل پنجتن از دستهای ما https://eitaa.com/Maddahankhomein
14687.mp3
743.3K
بازم رسیده مُحرّم بساط اشکه فراهم به روی عرش معلّی عَلَم شده پرچم غم این شالی که بر دوش ماس آتیش قلب دشمناس مرهم اشک فاطمه پیرهن مشکی عزاس وقت مرثیه میشه تزکیه هر کسی که قدم میزاره در حسینیه آقاحسین جانم نوشته روی کتیبه مجلس شاه غریبه فقیره و بی لیاقت هرکی ازش بی نصیبه به هرکسی شد حواله سینه زنی ،اشک وناله میشه تو دنیا سربلند با یک نگاه سه ساله مجلس حضرت شد در ِ رحمت اشک ِ روی گونه ی شیعه می بَره جنّت آقاحسین جانم رتبه می گیرن انبیا با گریه تو بزم عزا خارجه از ادراک ما منقبت گریه کنا تنی که سینه می زنه از نار دوزخ ایمنه مقرّب ذات خدا گریه کن و سینه زنه بَه چه انواری بین ابراری منصب جبرئیل تو هیئت شد میون داری آقاحسین جانم علی مهدوی نسب عبدالمحسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
کشتی نجات تا مستحق رحمت بی انتها شدیم با کشتی نجات خدا آشنا شدیم درهای بسته، روی دل ما گشوده شد وقتیکه از حصار من وما رها شدیم تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست با بال شوق همره باد صبا شدیم رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار با یک سلام زائر کرب وبلا شدیم با داغهای زینب کبری گریستیم با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم لب تشنه آمدیم  و به دریا زدیم رو در این حریم ،طالب آب بقا شدیم تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم وقتی نیاز مابه ضریحش دخیل بست بایک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها باید این شهر بفهمد که تو بابای منی با همین روی پر از خون همه دنیای منی گرچه خونیست لب و موی و دهان و رگ تو تو شبیه منی و تو گل زیبای منی... آنقدر گریه کنم تا که بمیرد دشمن چون بفهمد تو همه هست و تمنای منی تو نیایی هم اگر من زِ عطش میمیرم، تو بیا جان که ببینند تو رویای منی می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت من پریشانم و تو محو تماشای منی همه شب ناله زدم از غم دوریِ پدر جان فدای تو که لالایی شبهای منی عاقبت با سر خود آمدی و خوشحالم که شب تار گذشته است و..تو فردای منی https://eitaa.com/Maddahankhomein
پس از مادر که لبخندش گشاید باب رحمت را خدا بر دختران بخشیده دریای محبت را به مردان شعله ای از غیرت خود داده و جایش به زنها هدیه داده مهربانی و نجابت را به آنانکه پسر داده توان و عزت افزوده به هرکه دختری بخشیده کامل کرده نعمت را پسر دلگرمی و آرام مادر می شود اما پدر با دخترش طی می کند راه سعادت را به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید پدرها خوب می فهمند وصف این لطافت را خدا آیات رحمت را به دختر دارها گفته بپرس از هرکه دختر دارد این حق و حقیقت را زمانی می شود ام ابیها بهر پیغمبر به پایان می رساند سالها ظلم و جهالت را زمانی می شود زینت برای ساقی کوثر مزین می کند دامان خورشید ولایت را زمانی چون سه ساله دختر شیرین ثارالله وجودش رنگ بو بخشد بهار سبز عصمت را یگانه دختری از نسل پیغام آور خاتم به روی دست آورده برای خلق رحمت را یگانه دختری مثل علی عالی اعلا صبورانه به عالم هدیه می دارد هدایت را سه ساله دختری از نسل نور و آب و آیینه که مثل جده اش زهرا شرف داده شرافت را گلی از نسل بخشاینده بی منت و خواهش حسن حُسنی که معنا کرده احسان و کرامت را حسین بن علی را جان و از جان نیز شیرین تر بمیرم این همه آرامش و مهر و عطوفت را دل و جان پدر بوده،دل و جان پدر برده چه باید گفت این دلدادگی بی نهایت را گلی که ارث برده از عموی مهربان خود بصیرت را فضیلت را اصالت را شجاعت را بمیرم دختری را که به زینب اقتدا کرده به جا آورده چون او حق پاکی و صداقت را در آن وادی که از هر سو بلایی تازه سر می زد به صبری زینبی می برد با خود در غربت را به روی شانه ها می برد پرچم را اگر زینب سه ساله بر ملا می کرد با گریه حقیقت را دم دروازه ساعت که خون شد چشم ها از غم به لحن کودکی فریاد زد بر شام غیرت را خرابه دردهایش را به پایان برد تا زینب به خاک تیره بسپارد نسیم صبح رحمت را میان چادری کوچک نهانش کرد تا فردا به دست کوچک خود وا کند قفل قیامت را https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها از حسین رئوفی 😭😭 سه ساله دخترت تا ناله ی واغربتا می زد یکی می آمد از راه و به رویم بی هوا می زد به من گفتی که هستم کوثرت اما نمی دانم مسلمان بود یا کافر به قرآن تو پا می زد گناه ما چه بود آخر نفهمیدم که یک روزی مرا یک پیر زن با دست لرزان با عصا می زد دلم از زخم هایم بیشتر می سوخت آنجا که یکی تکبیر می گفت و مرا بهر خدا می زد اگر بابا خطایی سر زده از من نمیدانم یکی با تازیانه عمه هایم را چرا می زد عمویم را صدا می کردم از سوز جگر وقتی که دشمن بد دهن بود و مرا با ناسزا می زد اگر می خواستم مرهم برای زخم هایم او دوباره کعب نی محکم به روی زخم ها می زد اگر می رفت بالا دست هامان بر دعا می زد اگر می دید ما هستیم در حال عزا می زد @Maddahankhomein
4_5897722092979227875.mp3
3.35M
نوحه یا زمزمه حضرت مسلم علیه السلام از حسین رئوفی کوفه اسیر دنیا شد مسلم غریب و تنها شد یاحسین یاحسین برگرد برای قلب خواهرت برگرد خیلی جوونه اکبرت برگرد ۲ حسین واویلا ۴ مسلم برا تو دلتنگ است کوفه دروغ و نیرنگ است یاحسین یاحسین زینب نداره که طاقت اینجا بارشی از سنگ است یاحسین یاحسین برگرد می بینه اینجا دخترت برگرد رو نیزه نزدیک سرت برگرد سر علی اصغرت برگرد حسین واویلا ۴ آتش رسید و آزردم با یاد مادرت مردم یازهرا یازهرا در کوچه بین صد دشمن گفتم تا که زمین خوردم یازهرا یازهرا برگرد اینا زن و بد میزنن برگرد راحت پهلو میشکنن برگرد قلبتو از جا می کنن برگرد حسین واویلا ۴ http://eitaa.com/Maddahankhomein
زمزمه یا زمینه ی حضرت رقیه س بند اول: از رو نیزه توو مسیر منو می دیدی تا صدات کردم بابا با سر رسیدی توو بیابون روی خار خوابم نمی بُرد جای من چند مرتبه عمه کتک خورد ببین بابا شکستگی روی بازومُ کبودیه کنار ابرومُ آتیش روی معجر و مومُ بند دوم: بر سرم می زد بابا هی داد و بیداد حرمله تا که عمو عباسم افتاد تو نبودی و چقدر حرفای بد زد هر جا که خوردم زمین به من لگد زد بمیرم که شبیه من شده سرت زخمی بابا شده پلک ترت زخمی شده رو نیزه حنجرت زخمی http://eitaa.com/Maddahankhomein