#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
#غزال
رسید باباجان
همانکه موی تو را میکشید باباجان
چقدر محکم زد
بگو به عمه که خوابم پَرید باباجان
بُرید امانم را
همانکه رأس تو را میبُرید باباجان
تو بین گودالی
به سوی خیمه چرا میدوید باباجان
چقدر مثل همیم
تو رو سفیدی و من مو سفید باباجان
**
تمام شد عمه
همینکه وارد بزم حرام شد عمه
یزید میخندید
ببین که با چهکسی همکلام شد عمه
امان امان از شام
چقدر دور و برش ازدحام شد عمه
نپرس باباجان
میان کوچه چطور احترام شد عمه
ولی سر بازار
اسیر زخم زبانِ عوام شد عمه
✍ #محمود_یوسفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾نوحه حضرت حر(ع)
◾سبک همه جا کربلا
◾بنداول
من بدرگاه تو آمدم یاحسین
ای که بر فاطمه گشته نور دوعین
من گنهکردهام آمدم سوی تو
می کشم خجلت از روی نیکوی تو
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
◾بنددوم
بد نمودم به تو ای عزیز خدا
آمدم تا کنم جان خود را فدا
بگذر از من حسین تاشهیدت شوم
من به پیش همه روسپیدت شوم
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
◾بندسوم
کن قبولم اگر سد راهت شدم
باعث ناله و سوز و آهت شدم
گر ببخشی مرا خاک کویت شوم
آبرومندی و آبرویت شوم
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
◾دو بیتی های
◾شهادت حضرت رقیه(س)
سر نورانیت بین طبق بود
دو دست کوچک من بی رمق بود
تمام خاطراتم رفت از یاد
چو دیدم صورتت مثل شفق بود
به چشم خویش دیدم من خزانت
چه شد سقا،چه شد اکبر...جوانت؟
جوابم را بده میمیرم امشب
چه کرده چوب با لعل لبانت؟
چرا بابا به دامانم نشستی؟
مگر قهری برویم دیده بستی؟
بغل کن دخترت را کنج ویران
تو آخر مهربان بابام هستی
امان از باد و طوفان و خزان هم
ز لعل تشنه و زخم زبان هم
پدر سربسته میگویم برایت
ز زجر و خولی و شمر و سنان هم
از آن روزی که راست بر سنان شد
زبانم لال عمه قد کمان شد
تمام نیزهداران مست بودند
سرت افتاد و گلشن در خزان شد
تو از دیر آمدی عیسی غلامت
تمام انبیا دادند سلامت
همه نجرانیان گشتند مسلمان
چرا دیر آمدی بحر کرامت
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
مرکب او ایستاد و یک قدم دیگر نرفت...
گوئیا آخر رسیده قافله بر وعده گاه
پیرمردی خسته را گفتند نام دشت چیست؟
ابتدا از سینه ء خود او کشیدش چند آه
گفت آقا کربلا باشد همین اینجا نینوا
سوی زینب(س) کرد حضرت با دل پر غم نگاه
امر کردش خیمه ها بر پا شود در دشت خون
آخرین منزل بود اینجا و هم پایان راه
"عاصی"
🍃🖤🍃😭
🌹 نثار حماسه سازان عاشورا ۳صلوات
🌹مرثیه🌹
"اين همه درد دلم چشم تري ميخواهد
آتش سينه ام امشب جگري ميخواهد
قصه هاي شب يلداي فراق من و تو
تا كه پايان بپذيرد سحري ميخواهد
باز خاكسترم از شوق تو پروانه شده
شمع من شعله تو بال و پري ميخواهد
مگر احوال دلم با تو به سامان برسد
سينه آرام ندارد كه سري ميخواهد
دخترت را چه شد اينبار نبردي بابا؟
هر سفر قاعدتاً همسفري ميخواهد
حال من حال يتيمي است كه هر شب تا صبح
دامن عمه گرفته پدري ميخواهد
خون پيشاني تو آتش اين دل شده است
لاله تا داغ ببيند شرري ميخواهد
نكند بازهم اين زخم دهن باز كند
لب تو بوسه آهسته تري ميخواهد
چادرم سوخته فكر كفنم باش پدر
قامتم پوشش نوع دگري ميخواهد
اين شب آخري اي كاش عمو پيشم بود
شام تاريك خرابه قمري ميخواهد
مصطفی متولی
@Maddahankhomein
175.5K
📝سینه زنی😢
ای نور دل حیدر کردی تو به من احسان۲
در گوشه ی ویرانه بر من شده ای مهمان۲
بابا به کجا بودی ای بود و نبود من
جانم به فدای تو ای یاس کبود من
🍃باباحسین جانم۴
افتاده ام از ناقه از قافله جا ماندم۲
در غربت و تنهایی آیات خدا خواندم۲
زجر آمد و زجرم داد روزم شده شب بابا
از آن همه آزارش در تابم و تب بابا
🍃باباحسین جانم۴
آتش زده داغ تو بر حاصل من بابا۲
تا که سر تو دیدم خون شد دل من بابا۲
در گوشه ی ویرانه بوسه ز لبت گیرم
با این دل بشکسته در راه تو می میرم
🍃باباحسین جانم۴
از زندگی بی تو گردیده دلم خسته۲
آیم به سویت بابا با این دل بشکسته۲
می سوزم و می گریم بابا برای تو
تا جان من گردد بابا فدای تو
🍃باباحسین جانم
@Maddahankhomein
#معارف_حسینی
🩸عاشق و مجذوبِ سیدالشهداء علیهالسلام نه «درد تیغ» را میفهمد … و نه میداند «سرما و گرما» چیست …
🔖 سرسلسلهٔ همهٔ عشّاق و دلدادگان سیدالشهداء علیهالسلام، هفتاد و دو تن یار باوفای آن حضرت هستند که چنان جذبهٔ عشق آن حضرت، وجودشان را گرفته بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پیشاپیش در وصف آنان فرموده بود:
📋 یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ
👈 ای حسین جان! عدهای همراه تو به شهادت میرسند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمیکنند.
📋... یَکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ
▪️جنگ برای تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد.
📚الخرائج و الجرائح، ص۸۴۸
🔖 بعد از اصحاب سیدالشهداء علیهالسلام، دلسوختگان غمِ آن حضرت هستند که چنان داغ سیدالشهداء علیهالسلام و عظمت مصیبت آن حضرت، آنها را به عزاداری و گریه واداشته، که دیگر شکایتی از «سرما و گرما» نداشته و در هر شرایطی عزای سیدالشهداء علیهالسلام را به پا میدارند؛ کما اینکه در روایت آمده است:
📋 لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلاَمُ لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ
▪️هنگامی که حسین بن علی علیهماالسلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباسهای سیاهِ عزا و کهنه پوشیدند و مشغول عزاداری شدند.
📋 وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ
👈 هنگام عزاداری شکایتی از سرما و گرما نداشتند (و گویا سرما و گرما را نمیفهمیدند.)
📋 وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَاالسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ
▪️و حضرت علی بن حسین إمام سجاد علیهماالسلام برای آنها غذا آماده میکرد تا عزاداری کنند.
📚المحاسن؛ ج۲ ص۴۲۰
✍ آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست
در عاشقی اصلاً ضرر مدّ نظر نیست
“دربدری دارد به دنبال خودش عشق”
عاشق نبوده آنکسی که دربدر نیست
پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد
پروانه یادم داده عاشق فکر پر نیست
قدر جوانی را بدان و گریه کن باش
من شک ندارم وقت پیری بی اثر نیست
گریه برای این تبار محترم بود!
سر تا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست
غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت
خونی که میریزم به پات اسمش هدر نیست
این کاسه را باید پر از مِهر علی کرد
اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست
بنشین و اینجا گریه کن! آنجا بخندی
فردا که محشر شد خبر از چشم تَر نیست
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س
سه سال بیش نبودش که رفت مهمانی
شبیه خوانی رنجش چه گشت طولانی
عجیب نیست در این سن چشید هر زهری
که گشته بود از آن صد سپاه قربانی
سوای درد یتیمی چقدر سنگین است
شکیب بر حملات جنود شیطانی
شکیب بر عطش آتش عذاب سلسله ها
برای خانه گزیدن به کنج ویرانی
بر آن عذاب که بردش ز یاد زینت را
چو گوش رفت برش آنچه را که می دانی
نمی کنم سخنی از تشر که هیچ نبود
به پیش آن همه ظلمی که گشتش ارزانی
ز پای نازک او هست شرمگین و خجل
هنوز خار زبان بسته ی بیابانی
هنوز وحشت ظلمت، هنوز نی, هر چه
که گشت اسلحه در دست لشکری جانی
هنوز دیده ی هر کس دلش به شام رود
شود ز قصه ی حزنش عجیب بارانی
اگر که جان بدهد شاعری میان سرود
عجیب نیست از آن صحنه های بحرانی
عجیب نیست تو را عسکری به شرح غمش
به رغم بحر بلا بر ادامه نتوانی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
@Maddahankhomein
#حر_ریاحی علیهالسلام
#غزل
🔹سوارِ گمشده🔹
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بیسپاه گرفتی
چگونه آب نگردم؟ که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی!
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
شنیدهام که تو نوحی! نه، مهربانتر از اویی
که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
نشاندهای به لبانت، چنان تبسم گرمی
که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی
چه کردهام، که سرم را گرفتهای تو به دامن؟
چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟
به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدی
که شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
📝 #قاسم_صرافان
✅ @Maddahankhomein
#حر_ریاحی علیهالسلام
#غزل
🔹یهدی مَن یَشاء🔹
مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره میآمد که خود را بخشی از دریا کند
ما چه میفهمیم «یَهدی مَن یَشاءُ» حال کیست؟
آه بگذارید حرّ، این آیه را معنا کند
او دلش را پیشکش آورد تا غیر از حسین
از تمام دلخوشیهای جهان پروا کند
آسمان کوتاه بود و میل پروازش بلند
خواست سمت بیکران بال و پرش را وا کند
با دلش پیمان محکم بست تا با خون خود
خیمۀ ایمان خود را باز هم برپا کند
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
✅ @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
حتی کتیبه و علمش فرق می کند
دردانه ای که روی ضریحش عروسک است
با اهل بیت هم حرمش فرق می کند
در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت
دربان و خادم و خدمش فرق می کند
دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است
اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند
باب الحوائجیست که اندر مقام او
فرموده اند او کرمش فرق میکند
غمخانه ای که گشته به پا در عزای او
بانی مجد و محترمش فرق می کند
هر کس برای خود صنمی انتخاب کرد
کلب الرقیه هم صنمش فرق میکند
هرگز عجیب نیست که حیران شود مسیح
بیند که با مسیح دمش فرق می کند
با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها
اما سه ساله قد خمش فرق می کند
زهراست کوه صبر ولیکن رقیه اش
کم طاقت است، سن کمش فرق می کند
دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش
حس میکنی که اشک نمش فرق می کند
شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله
این گوشواره هر گرمش فرق می کند
روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
#جواد_کریم_زاده
@Maddahankhomein
زبان حال حضرت رقیه(س)
تورا بر مسند خورشید تابان جست و جو کردم
تورا در آسمان همراه باران جست و جو کردم
تو سکّان دار کشتی خدا بودی چرا پس من
تو را در خاک و خاشاک بیابان جستجو کردم
تو را صفحه به صفحه خط به خط آیه به آیه من
تو را از دشت ای آیات انسان جست و جو کردم
تورا هر منزلی با جلوهای نو یافتم انگار
که ابراهیم و یحیی و سلیمان جست و جو کردم
بگو یوسفترین این گرگها با تو چهها کردند
تو را من نخ به نخ کنعان به کنعان جستجو کردم
صدایت میزدم اما به جایت «زجر» میآمد
تو را هر بار با چشمان گریان جستجو کردم
تو حالا آمدی و دخترت را جست و جو کردی
تو را منزل به منزل من فراوان جستجو کردم
#محمدحسین_امیری
@Maddahankhomein