گریز به روضه ی کاروان اسرا و صبح یازدهم
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله۰ تعالی فرجه الشریف
آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم
هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم
ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای
موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم
گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج
داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم
آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو
زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم
گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن
خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم
در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن
آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم
تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه
روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم
.....
گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه
در میان کشته ها امّا تو را نشناختم
آمدم با آه بین لاله های پرپرت
پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم
دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها
بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم
رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو
بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
گریز به کاروان اسرا
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
عاقبت می رسد آن روز که مولا برسد
منجی کلّ جهان ،یوسف طاها برسد
وارث کلّ مناقب، صاحب خُلق نکو
مظهر هر صفت خالق یکتا برسد
سیزده نور ِخلاصه شده در یک خورشید
سحر ِ خاتمه بر هر شب یلدا برسد
ناخدای دل ما می رسد از راه و سپس
کشتی گمشده بر ساحل دریا برسد
با معزّالمؤمنین،یک سو شود شیعه عزیز
سوی دیگر موسم خواری اعدا برسد
او چو آید بکشد تیغ علی را ز نیام
وقت آتش زدن قاتل زهرا برسد
مادرش بین شرار در و دیوار هنوز
منتظر مانده که از جانب صحرا برسد
منتظر مانده حسین بن علی در یم خون
منتقم ، با عَلَم حضرت سقا برسد
تازه مانده ست هزار و نهصد وپنجاه زخم
بر تنش تا سحری اصل مداوا برسد
زمزمه شد به لب رأس بریده، سر ِ نی
عاقبت منتقم ِ زینب کبری' برسد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حسین_من
#مسیر_کوفه_تا_شام
شیب الخضیب بر سر نی ها،حسین من
قرآن آیه آیه ی زهرا ،حسین من
بنگر که قلب خواهر تو بی قرار شد
با قاتلت به شام بلا رهسپار شد
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
دارم به گونه از غم تو اشک مستدام
من بین سلسله، تو سر ِ نیزه ی عدو
از عمد می شوم همه دم با تو روبه رو
گل زخم های روی سرت می کشد مرا
زنجیر گردن پسرت می کشد مرا
ما را سوار ناقه ی عریان نموده اند
با قصد طعنه ،شعر شهامت سروده اند
هر کودکی که ناقه نشین شد در این مسیر
از اوج ناقه نقش زمین شد در این مسیر
بنگر که با شکنجه ی اعداء روانه ایم
در اضطراب ِ کعب نی و تازیانه ایم
هرجا بهانه ی تو گرفته سه ساله ات
نیلی شده ز دست جفا روی لاله ات
از لحظه ای که رأس تو را روی نیزه دید
گیسوی شانه خورده ی دستت شده سپید
از بس که داغ دیده دگر نیمه جان شده
یک کودک سه ساله چگونه کمان شده
یادم نرفته عصر دهم ،گوش پاره اش
سوقات کربلا شدن ِ گوشواره اش
وقتی شنید با لب تشنه شدی شهید
گویی حیات دختر پاکت به سر رسید
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#سایه_ی_سرت
#کاروان_اسرا
شد دلخوشی برای سرم سایه ی سرت
آرامش دو چشم ترم روی اطهرت
آیات سجده دار بخوان روی نی که من
با دست بسته سجده کنم در برابرت
بهر گریز روضه ی روز و شبم بس است
آن بوسه ای که من زده ام روی حنجرت
از بعد ِظهر ِ روز دهم قامتم خمید
سروم شده ست خم ز غم یاس پرپرت
لیلا دراین میان شده مجنون چو دیده است
صدها هلال شد قمر روی اکبرت
سرتاسر مسیر ِ سرت سرخ گشته است
از قطره های خون ِ کف پای دخترت
دارد همیشه روی لبانش دعا رباب
تا که نیفتد از سر ِ نی رأس اصغرت
قلبت هزار مرتبه در کربلا شکست
یک مرتبه فقط شده رأسم مکسّرت
بهر تداعی شرر کوچه کافی است
فکر طناب بسته به دستان خواهرت
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#رأس_روی_نی
آرامش نگاه ترم رأس روی نی
از داغ توست خم کمرم رأس روی نی
بی سایه بان شدی به سر نیزه ها ولی
سایه فکنده ای به سرم رأس روی نی
پیشانی ام به قصد تأسّی شکسته است
افتاده بر تو چون نظرم رأس روی نی
حقّم بده اگر که بمیرم در این مسیر
با قاتل تو هم سفرم رأس روی نی
گردیده ای تو سر به سر نیزه ها و من
کوچه به کوچه در به درم رأس روی نی
خورشید ِصبح تا به غروبم تو هستی و
بعد از غروب هم قمرم رأس روی نی
در روز ، حقّ گریه ندارم گذشته است
با گریه ،شام تا سحرم رأس روی نی
وقت نزول ِ کعب نی و تازیانه ها
بر کودکان تو سپرم رأس روی نی
بنگر به روی نیزه که من دل شکسته ی
چشم حرامی ِ گذرم رأس روی نی
با سنگ بام و رقص زنان ساختم ولی
دل خون ِ سبِّ بر پدرم رأس روی نی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#کوچه_به_کوچه
السلام علیک یا ام المصائب
یا زینب علیهالسلام
کوچه به کوچه پای سرت گریه میکنم
با لاله های خون جگرت گریه می کنم
از روی نیزه بی کسی ام را ببین حسین
در این مسیر یکسره خوردم زمین حسین
حقّم بده اگر که شدم محتضر حسین
با قاتلین تو شده ام همسفر حسین
حقّم بده که پیرم و قامت خمیده ام
زیرا به دوش، بار جسارت کشیده ام
دشمن به زخم ِداغ تو هی می زند نمک
هر جا که نام تو ببرم می خورم کتک
وقتی که ناله ای بزند، پاره ی تنت
با تازیانه می رسد از راه دشمنت
تا آن که از عزیز تو دفع خطر کنم
مجبور می شوم که تنم را سپر کنم
بنگر رسیده است به آخر توان من
تقسیم شد میان همه سهم نان من
دارد نشان ز پیکر رنجور وخسته ام
در این مسیر نافله های نشسته ام
در بین راه بوده مرا بدتر از عذاب
زخم زبان حرمله بر همسرت رباب
تا که به همسر تو غمی بی امان دهد
گاهی کمان و تیر خودش را نشان دهد
گاهی به روی نیزه سری را نشان دهد
ترسم رباب از غم شش ماهه جان دهد
از چشم کلّ قافله برده همیشه خواب
هر نیمه شب شراره ی لالایی رباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#تنور_خولی
#یا_اخا_الغریب
خاکستری شده ست سرت یا اخا الغریب
از چه تنور شد به تو مأوا اخا الغريب
از بس منقش است سرت از عصا و سنگ
زخمی تر است از همه سرها اخا الغریب
با روضه ی مجسم شیب الخضیب تو
شد چشم اهل بیت تو دریا اخا الغریب
تا نشنوی اهانت و زخم زبانشان
قرآن بخوان به وقت تماشا اخا الغریب
چشمان خود ببند نبین با غلاف تیغ
پاسخ دهند ناله ی ما را اخا الغریب
چشمان خود ببند که در کوچه های شام
شد سنگ بام جای تسلّی' اخا الغریب
اما ببین که سرو قد همسرت رباب
شد زیر بار داغ علی تا اخا الغریب
هم بازی رقیه که پنهان ز دیده بود
رأسش به روی نی شده پیدا اخا الغریب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5917891010293141857.mp3
1.11M
🌷ا﷽ا❣
#واحدزمزمه_ای_امام_سجاد_ع
#سبک_امون_ازغریبی
✅بنداول
جدا شد تا بابا
سر از پیکر تو
دیدم روی تل زد
به سر خواهر تو
تا دستهای ساقی
که از تن جدا شد
چادر مشکی اون
پر از رد پا شد
یکی می زدش ضربه با تازیونه
یکی می زدش با لگد وحشیونه
بمیرم برای غریبیه عمه
سیلی خرده و صورتش ارغوونه
بابا جون بابا جون
✅بنددوم
پس از تو یه عمری
می بینم تا اب و
می افتم به یاد
رضیه رباب و
می افتم به یاد.
لب خشک اصغر
در اغوش تو شد
لب تشنه بی سر
می افتم به یاد یه باغ اقاقی
یاد صحرا و یاد افتاب داغی
می افتم به یاد یه فرق دریده
می افتم به یاد لب خشک ساقی
باباجون باباجون
✅بندسوم
به یادم اومد از
سرای بریده
ازون ضربه ها از
لگد از کشیده
یاد بغض وگریه
یاد اشک وناله
به یاد سکینه
به یاد سه ساله
به یاد رقیه دلم درعذابه
هنوزم دله من به یادش کبابه
یادلحظه ای که بابا بابا میگفت
همون لحظه که جون میداد توخرابه
بابایی بابایی
#کربلایی_رضانصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#غزل_ومرثیه
هستم رباب و با غم دل آشنا منم
آنکه بوَد به یاد غم کربلا منم
یکدانهام دچارِ هجوم سه شعبه شد
آنکس که دید اصغر خود را دو تا منم
تیری که خورد بر گلوی طفل کوچکم
زد حرمله کمان به سرش بی هوا منم
آنکه به روز یازدهم با دو چشمِ تر
دیده سر پسر به سرنیزه ها منم
گودال،چاه یوسف من بودو سوختم
آنکس که دید یوسف خود سر جدا منم
من گرچه دست و پا زدنش را ندیده ام
آنکس که دید سینهی او زیر پا منم
آنکس که دید پیکر عریان شاه را
افتاده بود در دل صحرا رها منم
آنکس که بین راهِ اسارت شکنجه دید
گشته تنش کبود زضرب عصا منم
#محمود_اسدی_شائق
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 وامُحَمَّداه، صَلّیٰ عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هٰذَا حُسَینٌ بِالعَراءِ مُرَمَّلٌ بالدِّماءِ مُقَطَّعُ الأعضَاءِ، وَاثَکلاه وَبَنَاتُكَ سَبَایَا...
بوی تو دارد این بدن، اما
نقشی از تو در آن نمیبینم!
خواندهای تو مرا کنار خودت
از تو اما نشان نمیبینم!
من صدا میزدم: حسین... حسین
تو "اُخَيَّ إلَيَّ" میگفتی
من فدای صدای محزونت
ای گل من چرا به خون خفتی؟
ای تن بیسر رها در خون
تو حسینی؟ تویی برادر من؟!
باورم نیست ای تن بیسر!
تو حسینی؟ عزیز مادر من؟!
این تویی سایۀ سر زینب
که روی خاک ماندهای بیسر؟
این تویی جان حیدر و زهرا؟
این تویی نور چشم پیغمبر؟
هرچه در پیکر تو مینگرم
اثری از حسین پیدا نیست!
زینت شانههای پیغمبر
جای تو روی خاک صحرا نیست
آتشی در دلم بهپاست حسین
پیرهنْ کهنهات کجاست حسین؟!
تن تو مانده روی خاک، ولی
سر تو روی نیزههاست حسین
دارم از غصۀ تو میمیرم
پارهپاره چرا شده بدنت؟
هرچه میگردم ای برادر نیست
جای یک بوسه در تمام تنت!
دیدم از دور میزدند تو را
این شیاطین بهقصد قرب خدا
دمبهدم بر سر تو میبارید
تیر و تیغ و سنان و سنگ و عصا
دیدمت نیمهجان و لبتشنه
من بمیرم برای غربت تو!
تکیه بر نیزهای شکسته زدی
قامتم خم شد از مصیبت تو!
من بمیرم! سر تو را بردند
کفش و انگشتر تو را بردند
اسبهایی که تازه نعل شدند
بخشی از پیکر تو را بردند
▪️▪️▪️؛
حَرَمت پر شد از حرامیها
در حرم هرچه بود غارت شد
قسمت تو شهادتی جانکاه
قسمت خواهرت اسارت شد...
#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Maddahankhomein
اللهم عجل لولیک الفرج (244).mp3
1.05M
#نوحه_سنتی_سه_ضرب
#قابلیت_روضه_واحد_شور..
#شام_غریبان
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸🌸🌸🌸🌸
دوباره در دلت آقا
غم شام غریبان است
به خیمه گاه شدی حاضر
چرا که عمه گریان است
ببین که چشم به راه توست
میان خیمه ای سوخته
صدای ناله ی ایتام
به قلبش آتش افروخته
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸🌸🌸🌸🌸
میان قتلگاه رفته
رقیه دیدن بابا
کنار پیکری بی سر
که دارد نقش ردّ پا
چگونه دختری معصوم
گلوی پاره اش دیده
به یاد کام عطشان ِ
پدر یک دم نخوابیده
رسیده جان او بر لب
امان داده به او زینب
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸🌸🌸🌸🌸
دوباره مادر اصغر
به یاد لعل شیرخوار است
به یاد حنجر پاره
میان خیمه بیدار است
بمیرم که نمانده است
قراری در دل ایتام
چگونه می روند فردا
با زجر و شمر به سمت شام
عقیله خون جگر گردد
با دشمن همسفر گردد
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein