eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
413 ویدیو
238 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
هی دست به پهلو میزنم شبیه زهرا همش بلنده ناله هام از درد و زخما نمیدونی چیا گذشت به آل طه دخترت و نظر زدن خیلی شکسته ام جای النگوهام ببین زنجیره دستم یتیمم و بین یه مشت خراب و مستم میخوام واسم تو غیرتی شی موهام و برده چه آتیشی دیگه رقیه ی تو خوشگل نیس نبودی و کتک میزدن به زخم من نمک میزدن نصیب من شده چشای خیس 🥀🥀🥀 گیر افتادم نموند برام راه گریزی خواستن یه عده ببرن منو کنیزی تو این سفر دیگه ازم نمونده چیزی یه پوست و استخوون شدم خیلی مریضم دلم پره دلم میخواد هی اشک بریزم حالا میخوام به قربونت برم عزیزم کو دست و پا و کو بدنت شبیه من بابا زدنت شبیه من نه انگاری بدتر شکسته گونه و پیشونیت فدای این لبای خونیت مثه سر تو نیست دیگه این سر محمدرضا زادسرور https://eitaa.com/Maddahankhomein
خواب راحت ندارم- استراحت ندارم مردم از اشتیاقت - دیگه طاقت ندارم خبرداری که خیلی وقته روز خوش ندیدم خبر داری دور از تو من چه عذابی کشیدم بابایی بیا دنیای بی تو یعنی جهنم حضورت برا زخمای دخترت میشه مرهم نمیدونم کجایی الان اگه نیای دیگه میمیرم سه سالمه ولی بیا که ببینی خیلی خیلی پیرم (آه سرم آه پرم آه دلم وای بابا آه لبم آه تبم آه دلم وای بابا) وای بابا روزگارم سیاهه - دخترت بی پناهه موی سوختم برای- سوختن خیمه گاهه به جای نوازش فقط گونه هام خورده سیلی چشام هرجایی رو میبینه فقط رنگ نیلی سرم سنگ زدن چنگ زدن هرجایی که رسیدم تو بازار و انظار چه حرفایی که من شنیدم به غرورم که خیلی برخورد هر دختری باباشو آورد یکی فقط به ما میخندید بابایی آبرومونو برد محمدرضا زادسرور https://eitaa.com/Maddahankhomein
شور جدید شهادت_حضرت_رقیه_س بند اول: عمری اسیرم/درِ خونه ی رقیه من فقیرم هر چی که میخوام و از خودش میگیرم نوکریش کماله/دستشه حواله عشقمه سه ساله یا رقیه یا رقیه همه عالم سرِ خوانِ رقیه دستم به دامانِ رقیه پیدا نمیشه توی دنیا مانند احسانِ رقیه بند دوم: همه قرارم/یه نگاهشه همه دار و ندارم من گداشم و قشنگه روزگارم تا ابد غلامم/سمتشه سلامم آخرین کلامم یا رقیه یا رقیه توی روضت چه غوغایی رقیه دلبند بابایی رقیه چادر نماز تو بهشته تکرار زهرایی رقیه بند سوم: عرش و می بینه/ وقتی روی شونه/ ی عمو میشینه با ملائکِ مقرب همنشینه بهترین پناهه/کوثری چو ماهه بخششِ گناهه یا رقیه یا رقیه دلم عمری پریشانِ رقیه جانم به قربانِ رقیه معجر از سرش نمی افتاد به به به ایمانِ رقیه https://eitaa.com/Maddahankhomein
عمه مگر که بابا از من خبر ندارد؟ ای کاش لحظه ای از من چشم بر‌ندارد از چشم های تارم باران اشک جاریست عمه ببین که گریه‌، دیگر اثر ندارد می ترسم عاقبت زجر جان مرا بگیرد ای عمه این بیابان پایان مگر ندارد؟ بابا تو رفتی و من آتش به جانم افتاد این دخترت پس از تو که بال و پر ندارد عمه دعا کن امشب بابای من بیاید شب های شام بی او اصلاََ سحر ندارد در کنج این خرابه طاقت نمانده دیگر عمه مگر که بابا از من خبر ندارد؟ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب شدم از طعنه های شام بیتاب یکی ازدختران باطعنه می گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب پدر داران مرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیرکردند اگر دردمندی بگو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گره گر فتاده بگو ز کارت گره وا کند تا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردند برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج به رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم به شام و کوفه دلم رامحک زدند ز طعنه زخـم درونـم نمـک زدنـد عـدو بـه خنده مـن و عمه ی مرا چوشکل فاطمه بودیم کتک زدند 🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 https://eitaa.com/Maddahankhomein