eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ، وَأَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللّٰهِ بِالْحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّيْتَ الَّذِى عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ، وَغَلَظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتَّىٰ أَتيٰكَ الْيَقِينُ، فَبَلَغَ اللّٰهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالِ؛ 🌺اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَصَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ، وَأَنْبِيائِكَ وَالْمُرْسَلِينَ وَعِبَادِكَ الصَّالِحِينَ، وَأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ، وَنَجِيبِكَ وَحَبِيبِكَ، وَصَفِيِّكَ وَصِفْوَتِكَ، وَخَاصَّتِكَ وَخَالِصَتِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَأَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضِيلَةَ وَالْوَسِيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ . اللّٰهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً ﴾، إِلٰهِى فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِى، فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاغْفِرْها لِى، يَاسَيِّدَنا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَبِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللّٰهِ تَعَالىٰ رَبِّكَ وَرَبِّى لِيَغْفِرَ لِى. https://eitaa.com/Maddahankhomein
و چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ... و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ... چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ... تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد... بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد روح الله قناعتیان https://eitaa.com/Maddahankhomein
شعله های اربعین خونین جگر شدم از بعد اربعین دل خسته تر شدم از بعد اربعین در دشت اشک و خون با قلبِ لاله گون غرقِ شرر شدم از بعد اربعین در پیش تربت ات با یاد غربت ات بی بال و پر شدم از بعد اربعین خونرنگ و خون فشان در چشم آسمان اشک سحر شدم از بعد اربعین قدّم کمان شده باغم خزان شده بی برگ و بر شدم از بعد اربعین اکنون شکستم و ، هر شب نشستم و محو قمر شدم از بعد اربعین چون شعله در غمت چون نخل ماتمت آتش ثمر شدم از بعد اربعین در پای نیزه ها دیدم سر تو را بی پا و سر شدم از بعد اربعین در اوج درد و غم سوی مدینه هم با چشم تر شدم از بعد اربعین "یاسر" دوباره من در دشت و در دمن غم را سپر شدم از بعد اربعین محمود تاری «یاسر» http://eitaa.com/Maddahankhomein
قافلۀاربعینیان ای حامیان مکتب هل من معین سلام. جاماندگان قافله اربعین سلام. قومی پیاده بر حرم یار می‌روند. حسرت‌کشان قبر امام مبین سلام.   زینب چه کرده با دل مشتاق شیعیان. گویند زائران همه، بانوی دین سلام.   زینب اگر نبود شکوهِ شرف نبود. او را دهد فرشته ز عرش برین سلام.   زینب اگر نبود کنون کربلا نبود. از او به ما رسیده شکوه آفرین سلام. آداب اربعین و زیارت نوشته شد. زینب به شه چو داد به صوت حزین سلام.   اسلام را سلام جهت‌دار زنده کرد. لبیک بود معنی آن بهترین سلام.   زینب مرام باش که تا مکتبی شوی. لبیک یاحسین بگو زینبی شوی.   ای عاشق ولا همه دم "یاحسین"بگو. سرباز کربلا همه دم "یاحسین" بگو. استاد کلامی زنجانی✍ http://eitaa.com/Maddahankhomein
یا اخا دستی برون از خاک کن اشک چشم زینبت را پاک کن ای به زینب در یم خون همسخن از گلوی چاک چاک خویشتن ای تکلّم کرده پنهانی سرت زیر چوب خیزران با خواهرت این تو و این دیدۀ دریائی ات بر مزار تشنگان سقائی ات گر چه دیدم محنت ایام را فتح کردم کوفه را و شام را خصم، پای گریۀ ما خنده کرد صوت قرآن تو ما را زنده کرد خطبۀ من کار صد شمشیر کرد سورۀ کهف تو را تفسیر کرد تا سرت بر نوک نی قاری نشد خون زپیشانی من جاری نشد آنچه گفتی زینبت با خون نوشت بر همه آزادگان قانون نوشت من نوشتم این شعار خون ماست رخ به خون آراستن، قانون ماست من نوشتم، عشق یعنی سوختن مثل آتش بی صدا افروختن آن قدر دور تو گشتم یا حسین تا به خون خود نوشتم، یا حسین قامت خم ، شرح ماتم نامه ام پیکر مجروح من غمنامه ام هیچ دانی داغ تو با من چه کرد هیچ پرسی با دلم دشمن چه کرد؟ آن قدر دشمن به ماغ دشنام داد سِیرمان در کوچه های شام داد آن به فرقت بر سر نی سنگ زد دیگری پیش ربابت چنگ زد جای گل می ریخت در آن سرزمین سنگ بر ما از یسار و از یمین آن که جسمت را به خون آغشته بود کاش اول زینبت را کشته بود کاش تیری کزکمان خصم جست جای تو بر قلب زینب می نشست کاش من جای تو ای خورشید نور می نهادم چهره بر خاک تنور کاش آن کو چوب می زد بر لبت شرم می کرد از نگاه زینبت کاش می مردم نمی رفتم وطن تا زشش یوسف برم یک پیرهن کاش می شد بوسه ای از قعر خاک می زدم بر آن گلوی چاک چاک کاش این جا چشم نامحرم نبود می گشودم بر تو رخسار کبود آن که داغت می کند آبش منم شاهدم این اشک دامن دامنم گر چه از من دور آنی، غم نگشت قامتم خم گشت پایم، خم نگشت من که برگرد امامم سوختم پشت در از مادرم آموختم ما دو همرزمیم و دو همسنگریم هم تو هم من هر دو از یک مادریم شد مشخص تا قیامت راه ما دامن زهراست دانشگاه ما (استادحاج غلامرضاسازگار) http://eitaa.com/Maddahankhomein
اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و از خوراک وخواب و از روز وشب آقا مانده ام عطر سیبی از حوالی حرم ها می وزد آن چنان مستم که ره نارفته از پا مانده ام بادلم گفتم، حرم باشد برای اربعین من چگونه تا کنم با این دل وا مانده ام؟ در کف یک جرعه از جام شراب دلبرم تشنه کام باده ی دلچسب سقا مانده ام برگه را آورده ام تا اینکه امضایش کنی مثل برخی دوستانم لنگ امضا مانده ام با تو نزدیکان، حرم پای پیاده می روند انقدر دورم، پسِ یک مهر ویزا مانده ام هیچ ایرادی ندارد با دلم تا می کنم گرچه زیر بار این زخم زبانها، مانده ام من دم در، خاک پای مادرت باشم بس است شکر حق، در زیر پای مجلس آرا، مانده ام اخذ مزد نوکری از دست مادر بهتر است زین سبب در انتظار دست زهرا، مانده ام http://eitaa.com/Maddahankhomein
نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم کارِ ما، نالۀ یابن الحسنِ تنها نیست آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست ما که از کشتۀ بی غسل و کفن میگوئیم با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود «نگذاریم دگر واقعه تکرار شود» مَردِ میدان عمل، پای ولی می‌ماند در رکابِ سپهِ سید علی می‌ماند پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم «نَـه» به هر لایحۀ بی سر و پا میگوئیم با شما دوست و با دشمن تان در حربیم آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا محمود ژولیده http://eitaa.com/Maddahankhomein
❣﷽❣غزل مرثیه اربعین مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند    در همان گوشه ی گودال, فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من    دشمنانم همگی گریه برایم کردند من که خود, راهنمای همه عالم بودم    سر خونین تو را راهنمایم کردند! هر کجا خواستم از پای در افتم, دیدم    کودکان دست گشودند و دعایم کردند خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت    بر سر خار دویدند و صدایم کردند گریه‌ها داشتم از دوری روی تو, ولی    خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل    همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دَم مرگ, طرفدار تو بودم ای دوست    دشمنان, یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آور خون شهدایم کردند “میثمم” کوس شهی بر همه عالم زده‌ام سرفرازم که در این کوی, گدایم کردند ✍غلامرضا سازگار http://eitaa.com/Maddahankhomein
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو یک اربعین دویده‌ام و زخم دیده‌ام دنبالِ ناله‌های یتیمانِ زارِ تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده‌ام یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو یک اربعین به گریه‌ی من خنده کرده‌اند لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده چشمان خسته‌ی منِ چشم انتظارِ تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو یادم نمیرود به لبت آب آب بود یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟ گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو من نذر کرده‌ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
بر دل و جان میرسد نوردعا در اربعین خانه دل می شود غرق صفا در اربعین باز محکم میشود پیوندِ بیعت با حسین در مسیر جاده ی کرب و بلا در اربعین نغمه ی هیَهات مِنّا الذِلّه ی سالار عشق می نوازد گوش جان شیعه را در اربعین حزب استکباررابر خاک ذلت افکند همت و ایثار و پیکار شما در اربعین ایستاده د رکنار جاده ی تجدیدعهد بهر استقبالتان صاحب عزادر اربعین سوی باغ لاله ها ،با چشم گریان میروند حضرت زهرا و حیدر با شما در اربعین کاروانی بی رقیه با هزاران غم رود سوی باغ پرپر آل عبا در اربعین گر چه هستیم بینوا،افتاده از پا ،بیقرار عشق میگوید تو هم با ما بیا در اربعین در کنار مرقد شش گوشه ی مولا حسین ای مطهر میشوی حاجت روا در اربعین https://eitaa.com/Maddahankhomein
💔🏴 اربعین_حسینی قلم به جوهر اشکت ز نینوا بنویس به رنگ خون خدایت زکربلا بنویس غزل مصیبت زینب به صفه ورقت ز اول سفرش تا به انتها بنویس ز روز دوم و آن سرزمین پر ز بلا روان به مشق عزایت ز خیمه ها بنویس قلم قدم به قدم رو به قتلگه نظری تو از وداع عقیله ز سرجدا بنویس حکایت از دل زینب کن و به دفتر خود ز راس شاه شهیدان به نیزه ها بنویس تو از اسارت زینب خدای حجب وحیا زاشک و آه غم بنت مرتضی بنویس زدردهجر واسیری روان تومرثیه ای برای چله نشین شه ولا بنویس غزل مصیبت یک اربعین به صفحه خون زشام و کوفه غم تا به کربلا بنویس زاربعین حسین و وصال حضرت عشق کنار قبر برادر به صد نوا بنویس بروی تربت شاه شهید کرب و بلا زقامت خم بانوی نینوا بنویس سکینه و حرم و مشک خالی سقا بروی قبر علمدار با وفا بنویس قلم بگو که گرفته دلم برای حسین زگنبد و حرم و صحن با صفا بنویس 💔⚫️السلام على الحسين(عليه السلام) http://eitaa.com/Maddahankhomein
از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست هر نَفَس از سینه ی ما آه می آید برون حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست کربلا.. پای پیاده.. اربعین.. زائر شدن برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست هرکه جامانده یقین داند سرِ این سفره است زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست گفت شه با زینبش رَختِ اسیری کن به تن بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست تا عمـودِ آهنین بـر فـرق سقـّایم نشست درکنار علقمه پشت من از غصّه شکست وحید دکامین http://eitaa.com/Maddahankhomein
ی بر پای خسته میدهد تاب و توان تا کربلا موکب به موکب میرود با زائران تا کربلا با گریه حسرت میخورم بر آنکه هر سال اربعین شد همقدم با حضرتِ صاحب-زمان(عج) تا کربلا بر پرچم سبزش نوشته یا لَثارات الحُسین(ع) چون از عمو عباس ِ(ع) خود دارد نشان تا کربلا یاد علی اکبر(ع) می افتد تا که می بیند جوان بیتاب؛ گریه میکند با هر اذان تا کربلا تا بر گلوی طفل شش ماهه می افتد چشم او با اشک؛ خیره میشود بر آسمان تا کربلا یادِ رقیه(س)، یادِ آن دردانۂ بی آب و نان بر دست های کودکان داده ست نان تا کربلا هر لحظه یادِ شام حالش میشود آشوب تر از داغ عمّه زینبش(س) شد روضه خوان تا کربلا از داغ تلّ و مقتل و گودال دارد میرود- غرق عطش با هروله بر سر زنان تا کربلا بر خاک می نشیند و می خوانَد از خدّالتریب با هر فرازِ «ناحیه» داده ست جان تا کربلا! شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط به همین حال مرا وا مگذارید فقط ببریدم ببریدم شده حتی در خواب بین این شهر مرا جا مگذارید فقط همه رفتند و شده قبرمن این شهر ...مرا در مزارم تک و تنها مگذارید فقط میزنیدم بزنید این همه تنبیه ولی به دلم داغ حرم را مگذارید فقط حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم با دلم وعده فردا مگذارید فقط بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم روی این خواهش ما پا مگذارید فقط اربعین پای پیاده نجف وکرببلا حسرتش را به دل ما مگذارید فقط تشنه روضه ام و اه فرات است بلند آب را تشنه دریا مگذارید فقط لای هر برگه قرآن چقدر برگ گل است پا براین مصحف زیبا مگذارید فقط داد زد این سرو این حلق من و سینه من چیزی از پیکر من جا مگذارید فقط مرد باشید ولی , تا که نکشتید مرا پا سوی خیمه زنها مگذارید فقط موسی علیمرادی https://eitaa.com/Maddahankhomein
یک اربعین چو کاسه ی خون هر دو دیده شد یک اربعین سرت به سر نیزه دیده شد یادم نمی رود که در اینجا چه دیده ام گلهای باغ فاطمه با خنده چیده شد ای همسفر ز رنج سفر این قدر بدان از داغ غصه های تو زینب خمیده شد ای گوشوار عرش برین،بهر گوشوار گوش تمام دخترکانت دریده شد هر وقت بین ره به زمین خورد کودکی آنجا صدای گریه ی زهرا شنیده شد سربسته گویمت که مپرس از سه ساله ات درگوشه ی خرابه یتیمت شهیده شد درچار فرسخ است اگر حد تربتت چون زیر نعل جسم تو هرسو کشیده شد یادم نمی رود که عدو کاکلت گرفت با سختی تمام سر تو بریده شد زینب کجاو کوچه وبازار برده ها رنگ از رخ تمام اسیران پریده شد محمود اسدی https://eitaa.com/Maddahankhomein
با و باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم روز و شب غبطه می خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی قرار و بی تابند دست و پای تو را که می بوسند دیدن تو به من نمی آید تو کجا و نگاه هر جایی من اگر آنچه خواستی باشم تو سراغم به خواب می آیی؟ نکند عاق کرده ای من را نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است خواستم تا ببینمت در خواب به نگاهم اجازه داده نشد خواستم تا به کربلا بروم با رفیقان خود پیاده، نشد! بین آن کاروان و جمعیت چه کسی با تو هم قدم شده است؟ خوش به حال کسی که با گریه با شما راهی حرم شده است در حرم روضه خوان خودت هستی روضه ی کاروان جان بر لب بین روضه بلند می گویی: به فدای تو عمه جان زینب… تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ پاسخی آمد از حریم حسین همه گفتند کربلا برویم تا رسیدند لحظه ای ماندند در سکوتی که چهره ها شد مات زد به سینه غریب بی کفنم باز شد بغض عمه سادات به زمین خورد از سر محمل تیر غمها به قلب بانو رفت با ادب نیت زیارت کرد سوی یارش به روی زانو رفت خواست تا درد دل کند اما مگر این گریه ها امان می داد یک نگاهی به دور خود انداخت سر خود را فقط تکان می داد السلام علیک یا مظلوم السلام علیک یا عطشان السلام علیک یابن علی السلام علیک یا عریان ای برادر نمی برم از یاد که چگونه به خاک افتادی زیر گرمای آفتاب آن روز با لب تشنه،خسته،جان دادی ای برادر نرقته از نظرم اکبرت را که ارباً اربا شد بعد عباس میر لشکر تو پای دشمن به خیمه ها وا شد به خدا ای عزیز لب تشنه داغ یک قطره آب کشته مرا بین این گریه های اهل حرم گریه های رباب کشته مرا غرق گریه رباب می گوید که دل پاره پاره را بردند با سه شعبه به روی دست پدر طفلک شیرخواره را بردند پسرم با خیال تو هر شب دست بر سینه می فشارم من گرچه ماندم خجالتت آنروز ولی امروز شیر دارم من گریه را کم کنید دخترها کمی آرام اصغرم خواب است گل نارم علی علی لا لا مادرت چهل شب است بی تاب است ✅مجتبی شکریان https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زبانحال جابر نتوان گفت چه آمد به سر ما کز جور خزان ریخت همه برگ و بر ما غلتید به خون، پیکر پاک پدر ما شد قاتل او با سر او همسفر ما ما زخم زبان در ملأ عام شنیدیم بی جرم وگنه، از همه دشنام شنیدیم (از کجای این سفر برات بگم) از زمزمه و گریه ی آهسته بگویم از دست به زنجیر ستم بسته بگویم از کعب سنان و بدن خسته بگویم از بارش سنگ و سر بشکسته بگویم اینها همه از دخت علی خم نکند پشت ای لاله ی پرپر شده، داغ تو مرا کشت ما بر کف پا نقش گل از آبله دیدیم رأس شهدا را جلوی قافله دیدیم کعب نی شادی و کف و هلهله دیدیم یک سلسله را بسته به یک سلسله دیدیم دادند به ما جا به ره ظلم ستیزی خواندند عزیز دلمان را به کنیزی تنها نه در امواج بلا یاد تو بودم از لحظه ی میلاد، گرفتار تو بودم شبها به بر فاطمه بیدار تو بودم با هر نگهم طالب دیدار تو بودم دردا که دگر انس به داغ تو گرفتم برگشتم و از خاک، سراغ تو گرفتم ای کاش جدا می شد، پیش از تو سر من می رفت فرو تیر غمت بر جگر من می ریخت چو نخل قد تو برگ و بر من می شد ز ازل کور دو چشمان تر من من روی زمین، پیکر صد چاک تو دیدم آویزه به دروازه، سر پاک تو دیدم ای پای سرت خصم زده نای و دف و چنگ ای بر سر نی گشته جبینت هدف سنگ ای طلعت زیبای تو گردیده ز خون رنگ برخیز برادر که دلم تنگ شده، تنگ بردار سر از خاک که روی تو ببوسم برخیز که رگ های گلوی تو ببوسم من کوه بلا را به سر دوش کشیدم یک گام نلرزیدم و یک دم نبریدم در طشت طلا تا گل رخسار تو دیدم فریاد زدم پیرهن صبر دریدم چون چوب به لب های تو می خورد به شدت من بر سر خود می زدم، اطفال به صورت در شام بلا بود، بلا بود، بلا بود بالله قسم سخت تر از کرب و بلا بود ظلم و ستم و کفر و ظلالت به ملا بود خورشید رخت جلوه گر از طشت طلا بود آئینه صفت، چشم تو در دور زدن بود دیدم نگهت در همه احوال به من بود باز آمده ام تا ز من از شام بپرسی از بودن ما در ملأ عام بپرسی از خنده و از طعنه و دشنام بپرسی از خون سر و سنگ لب بام بپرسی اما دگر از قصه ویرانه نپرسی ای گوهر یکدانه ز دردانه نپرسی این دختر باز آمده از شام خرابت این فاطمه و نجمه و کلثوم و ربابت برگشته ز ره، قافله ی پر تب و تابت گل ها همه بر خاک فشانند گلابت جا مانده یکی در یتیم از صدف تو در شام بلا گشته سفیر از طرف تو https://eitaa.com/Maddahankhomein
زبانحال آورده غریبی غم دل بهر غریبی افتاده حبیبی به روی قبر حبیبی بیمار فراقی شده مهمان طبیبی نه تاب و توانی، نه قراری، نه شكیبی   می گفت: حبیبی كه غمت كرده كبابم من دوستم آخر، بده ای دوست جوابم   ای نام تو روشنگر دل جان كلامم ای یافته سبقت ز سلامم به سلامم ای دادرس و رهبر و مولا و امامم هم عاشق و هم دوست و هم پیر غلامم   با یاد تو در این سفر از شهر مدینه تا كرب و بلا كوفته ام بر سر و سینه گردون ز غمت در همه جا ولوله انداخت تا شام ز سر تا بدنت فاصله انداخت بر گردن تنها پسرت سلسله انداخت بر پای یتیم تو گل آبله انداخت   دور از تو ولی مرغ دلم همسفرت بود گه پیش بدن گاه به دنبال سرت بود ای نور دل فاطمه آخر تو نبودی؟ كز دوش پیمبر به رخم دیده گشودی هم خنده زدی هم دلم از دست ربودی بر گردن من بازوی خود حلقه نمودی یاد آر از آن خاطره ای نور دو دیده با من سخنی گوی ز رگ های بریده ای دیده ی گریان مرا نور، عطیه صحراست پر از زمزمه و شور، عطیه این ناله ی پیوسته و این ولوله از كیست؟ برخیز و خبر آر كه این قافله از كیست؟ از شیون این قافله پر، دامن صحراست آوای جرس را خبر از ناله زهراست بر گوش دلم زمزمه زینب كبراست فریاد شهیدا و غریبا و حسیناست از گریه گلوی من رنجور گرفته این كیست كه با «یا ابتا» شور گرفته؟ بر قلب عطیه سخن او اثری كرد از خویش در آن وادی محنت، سفری كرد بر دیدن آن قافله هر سو نظری كرد هر لحظه به رخ جاری، خون جگری كرد از سینه برآمد به فلك ناله و آهش افتاد چو بر سید سجاد نگاهش تا كرد به آن قافله از دور نظاره چو شمع ز سر تا به قدم، ریخت شراره در مقدم آن ماه رخان ریخت ستاره برگشت به سوی حرم عشق دوباره   زد ناله كه عاشور دگر آمده، جابر برخیز كه زینب ز سفر آمده، جابر بلبل گل خود را به سراغ آمده، جابر آلاله دگر باره به باغ آمده، جابر بر تربت عشاق چراغ آمده جابر برخیز كه یك قافله داغ آمده، جابر   برخیز و بده آب به گل های مدینه سقاست خجل از لب عطشان سكینه برخیز سرودی ز غم تازه بخوانیم برخیز شرار غم دل را بنشانیم برخیز كه خود را به اسیران برسانیم برخیز كه گل در ره سجاد فشانیم بالای سرش آیه ی تطهیر بگیریم گل بوسه ز زخم غل و زنجیر بگیریم آن محرم محرم شده در آن حرم «هو» آن عاشق دلسوخته آن پیر خداجو آغشته به خاك شهدا كرده سر و رو با چشم دل خویش نظر كرد به هر سو   میخواست كه صد باره به هر گام بمیرد تا یك خبر از سید سجاد بگیرد   پر بود از اشك جگر سوخته، جامش می ریخت شرار دل سوزان ز كلامش زد رایحه ی عطر حسینی به مشامش بشنید سلام از لب جانبخش امامش گفت: ای ز سلام تو خجل پیر غلامت یادآور اخلاق پدر بود سلامت آن زائر دلسوخته، آن پیر سرافراز شد طایر روحش ز تن خسته به پرواز زد ناله و كرد از دل وجان، دست ز هم باز بگرفت در آغوش حسین دگری باز افكند به گردون، شرر تاب و تبش را بر زخم غل جامعه بگذاشت لبش را مولا چو نظر كرد حبیب پدرش را قد خم و سوز دل و اشك بصرش را سوزاند دوباره شرر غم جگرش را بگذاشت روی شانه ی آن پیر، سرش را كای گلشن وحی از نفست بوده معطر افسوس كه یك باغ گل از ما شده پرپر https://eitaa.com/Maddahankhomein
عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب اشک علی و اشک زهرا میشود زینب صبرحسن در اوج، معنا میشود زینب هرچه حسین گفتیم فردا میشود زینب عشق علی حتماً بهایش میشود زهرا حیدر، تمام شب دعایش میشود زهرا ذکر قنوت و ربّنایش میشود زهرا سر ریزِ این اوقات، حالا میشود زینب تا کربلا با پای زخم و پر ورم رفتن... بین عراقی ها، شریف و محترم رفتن... شبهای موکب، خواب و رویای حرم رفتن... تا اربعین پیوسته دنیا میشود زینب اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد فوراً نگاهی کرد و سینه زن مدافع شد راه شهادت بازشد، دعوا مرافع سد دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب زینب امامت داشته من دیر فهمیدم در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم قرآن کلام اوست، از تفسیر فهمیدم اصلاً حسینِ رویِ نی ها میشود زینب وقتی سری در دست جمعی تیره بخت افتاد وقتی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد وقتی که راهش بر تنور و تشت و تخت افتاد در کاروان انّا هدینا میشود زینب با خطبه هایش کوفه را زیر و زبر کرده آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده چون مادرش در کوچه ها شق القمر کرده پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب دروازه ء ساعات و ساعت های طولانی بازار شهر و آن اقامت های طولانی زخم زبانها و جسارت های طولانی آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب زیر هجوم سنگ، محور میشود فوراً در ازدحام شام، حیدر میشود فوراً پیش یهودی ها پیمبر میشود فوراً هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب دیدند خیلی دلخُورش، اما نیفتاده رد می شدند از چادرش، اما نیفتاده خورده زمین خانه پُرش، اما نیفتاده با یاحسینی از زمین پا میشود زینب در دست هاشان روسری بود و نمی دادند عمّامه و انگشتری بود و نمی دادند خلخال پای دختری بود و نمی دادند وای آن وسط پایین وبالا میشود زینب آنکه رقیه را به روی ماسه ها دیده قاری خود را مجلس هم کاسه ها دیده دور و بر خود جمعی از رقاصه ها دیده با این مصیبتها قدش تا میشود زینب شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
باز باید سر کنم با خاطرات اربعین خاطرات گریه در صحن یل ام البنین از مرور خاطراتش نیز لذت می برم می نشستم رو به ایوان امیر المومنین خوب یادم هست هر موکب که رفتم ،پهن بود زیر پای زائرانت بالِ جبریل امین با چه شوقی تاول پاهای خود را می شمرد زائری که بود گویا با ملائک هم نشین دسته دسته وارد کرب و بلایت می شدیم گوئیا بودیم دستان خدا در آستین این سفر تا کربلا ای کاش برگشتن نداشت هاتفی می گفت با ما :فادخلوها خالدین من تمام سال را با اربعینت زنده ام ادعایی هم ندارم، عاشقی یعنی همین با زبان تازیانه هیچکس صحبت نکرد در میان راه هر جایی که میخوردم زمین شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
قافله در اربعین «خواهرش بر سینه و بر سر زنان» آمده در کربلا پرپر زنان پیکر مردان به زیر خاک غم حس کنند این داغ را بهتر زنان در کنار تربت پروانه ها شعله دارد بر جگر اخگر زنان کودکان بودند در شیون همه داشتند ای وای چشم تر زنان می زنند آتش به جان خویشتن یک طرف طفلان غم ، یکسر زنان کشتی بشکسته از توفان اشک باز آمد کربلا لنگر زنان اول اندوه با قد کمان غرق در اشک اند تا آخر زنان در عزای خیل گلها سوختن بیشتر دارد حکایت در زنان در عزا بگذار تا شیون کنند جای منعی نیست اینجا بر زنان حق بده ، از داغ مردان شهید ناله ها دارند اینجا گر زنان در کنار تربت گلهای خود جملگی نالان ز غم ، دختر ، زنان یاد آن روزی که آمد قتلگاه بانوی غم بوسه بر حنجر زنان «یاسر» آنجا روی قبر شاه عشق ریختند از چشم تر گوهر زنان محمود تاری «یاسر» http://eitaa.com/Maddahankhomein
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده می‌خواهد حریفی پاک‌باز و امتحان پس‌داده می‌خواهد مسافر را پیاده، داغ‌دیده، صاحب دردی، ورای درد‌های پیش پا افتاده می‌خواهد سفر، موکب به موکب، کوله‌پشتی، چای، خرما، اشک یقین کن میزبانت اربعین را ساده می‌خواهد دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا دلی سرمست جان دادن، سری دلداده‌ می‌خواهد مسلمان و مسیحی را به حُرّیت فراخوانده جدا از دین و ایمان، آدمی آزاده می‌خواهد.. هلا جامانده از این راه! آخر تو چه کم داری؟ مگر این جاده غیر از شوق فوق‌العاده می‌خواهد؟ حسین‌بن‌علی تنهاست ای یاران به پا خیزید که اینک وارث او لشکری آماده می‌خواهد.. شاعر: http://eitaa.com/Maddahankhomein
از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه مي آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت ... ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد شاعر: http://eitaa.com/Maddahankhomein
دیگه دارم از تو خیلی دور میشم دســـــــت بی پناهمو رهــــــا نکن هرکاری میخوای بکن ولی حسین منـــو از خودت فقـــــط جدا نکن مگه کربلا فقط جای خوباس....؟ یکــــــی مثه من حرم جـا نداره؟ بیخیال کربلا دوســــــــــت دارم عشـــق من که شرط و اما نداره اربــــــــعین سال قبلــــــی به دلم قــــــول اربعین امــــــــسالو دادم امسالم که بستــه شد راه حــــرم دل من تنگــــه چه گیری افتادم... کی میفهمه حال جامونده هارو؟ موکب امام رضـــــا یادش بخیر داره میکُشه منو فـــــــــــراق تو "اربعیـــن و کربـــلا یادش بخیر" واسه اون لحظـــه دلم پر میزنه که یه بچه آب تـــــعارُف میکنه یا همون صــحنه که میری موکبا پیرمــــــرده کفـشارو جُف میکنه با چـه عشقـــی نوکری تو میکنه اون پسر بچه که روی ویلچــره! سینی خرمــــا میذاره رو سرش غصه ی مسافرارو میخوره... اونی که رفته میدونه چی میگم شب جمعه کربــــــــلا چه حالیه! ولی معصیــت یه کاری کرده که توی خوابــــــم میبینـم دوسالیه شاعر: http://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 🏴 همینجا بود اکبر دست‌وپا زد همینجا بود بابا را صدا زد همینجا بود دشمن ظالمانه که می‌زد بر سکینه تازیانه همینجا بود طفل شیرخواره گلوی نازکش شد پاره‌پاره همینجا پیکری خونین و عریان شده پامال زیر سم اسبان همینجا آمدند از خیمه بیرون یتیمان حسین با قلب محزون همینجا شد جدا دستان عباس که شد همرنگ خون آن لاله‌ی یاس همینجا خیمه‌ها گردیده غارت‌ شده طفلان مولا در اسارت همینجا زینب محزون و مضطر کمان شد قدش از داغ برادر همینجا دشمنان خنجر کشیدند سر مظلوم عالم را بریدند همینجا تیر خورد بر مشک عباس و دشمن خنده زد بر اشک عباس همینجا محشر کبری به پا شد عزیز فاطمه جانش فدا شد همینجا شد زیارتگاه عشاق زیارت خانه ی دلهای مشتاق همینجا می‌وزد از تربت او شمیم جانفزای عترت او علی قاسمی (شمیم) http://eitaa.com/Maddahankhomein