#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_هفتم
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توأیم آزادیم
ما همه گوشهنشینانِ خرابات توأیم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبیِ بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پُر از ایرادیم!
ارث اجدادیِ ما نوکریِ این خانهست
تا ابد جیرهخورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی، حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربارِ توبودن شادیم
پُشت ما که همهجوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همهی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیدهی ما را تَر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریهی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پُر از فریادیم
::
آب خوردیم به یاد جگر سوختهات
یادِ خشکیِ لبِ اصغرِ تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم...
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
تو را با کینه و آزار کشتند
تو را تکرار در تکرار کشتند
نه دیروز و نه امروز است، عمریست
تو را مردم هزاران بار کشتند
تو را در مسجد کوفه نه، بابا
تو را بین در و دیوار کشتند
تو را با تیزی شمشیرشان نه
تو را با تیزی مسمار کشتند
تو را در کوفه در مسجد ولیکن
مرا در کوفه در انظار کشتند
مرا دروازه ی ساعات بابا
مرا در شام در بازار کشتند
شاعر: #وحید_محمدی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
#اللهم_العن_قتلة_امیرالمؤمنین😢
https://eitaa.com/Maddahankhomein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمینه شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شب ۲۱ ماه مبارک رمضان
بند اول ..........
شب بی تابی حسن ، شب بی تابی حسینه
ناله و گریه و دعا ، روی لب های زینبینه
یه گوشه گذاشته
سرش رُ رو دیوار
می چکه رو گونه
اشکای علمدار
گوشواره:
مسجد سینه میزنه
منبر گریه می کنه
محراب از داغ تو تا
محشر گریه می کنه
بند دوم ..........
شب دلتنگی علی ، شب دلتنگی یتیماس
شب دیدار فاطمه، شب وصل علی و زهرا
یه پهلو شکسته
که چشم انتظاره
علی دیگه طاقت
به موندن نداره
حیدر چش به راهه و
با تب گریه می کنه
پیش بستر پدر
زینب گریه می کنه
گوشواره:
مسجد سینه میزنه
منبر گریه می کنه
محراب از داغ تو تا
محشر گریه می کنه
بند سوم ..........
شب دیدار آخر و ، شب غم های زینبینه
کنار بستر علی ، روضه ی غربت حسینه
بمیرم که زینب
داره میره از حال
علی داره میگه
چی میشه تو گودال
پیش چشم مادری
جنجال میشه قتلگاه
غوغا میشه کربلا
زینب میشه بی پناه
وای از غارت حرم ...
محشره نجف
خدایی از عالم، سرتره نجف
کربلا عشقه ولی بهتره نجف
یه جورایی حرمِ مادره نجف
دلم می خواد
تو نگاهم کنی پاک بشم
دلم می خواد
حسرت کلّ افلاک بشم
دلم می خواد
آخرش هم جوار شما
زیر ایوون طلات خاک بشم
ما رو مقیم باروون خودت کن
ساکن صحن و ایوون خودت کن
ما رو یه روزی قربون خودت کن
یا علی مولا مولا علی مولا
شعر و نغمه: #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_و_شهادت_امیرالمومنین
سرمایه ی عشق علی آب حیات است
تنها علی، تنها علی راه نجات است
ذات علی همسایه ی عرش برین است
مولای ما تنها امیرالمؤمنین است
شکر خدا حب علی در ریشه ی ماست
نام علی در سینه و اندیشه ی ماست
هر کس علی دارد چه غم دارد؟ ندارد
حب علی دارد چه کم دارد؟ ندارد
ما با علی و یا علی ها قد کشیدیم
دل از ولای هر که غیر از او بریدیم
خاک نجف دنیای ما را زیر و رو کرد
ایوان او دل های ما را زیر و رو کرد
بین الطلوعین حرم آبادمان کرد
یعنی خدا بین حرم آبادمان کرد
جن و ملک فرمانبر درگاه اویند
عالم غلامِ قنبر درگاه اویند
با اینکه این آقا امیرالمؤمنین بود
اما غذایش لقمه ای نان جوین بود
از مکنت دنیا علی چیزی نمی خواست
جز خنده ی زهرا، علی چیزی نمی خواست
این دلخوشی را زود از مولا گرفتند
این خنده را هم از لب زهرا گرفتند
هیزم رسید و آتشی بالا گرفت و
آتش به جان چادر زهرا گرفت و
آتش به جان دختر پیغمبر افتاد
در سوخت، در افتاد، پشتش مادر افتاد
او را زدند و پیش چشم حیدر افتاد
هفتاد و اندی روز بین بستر افتاد
مولای ما را با همان مسمار کشتند
او را میان آن در و دیوار کشتند
خونی که در دل داشت بیرون ریخت امشب
غم ریخت دنیا باز هم در کام زینب ...
#وحید_محمدی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#ماه_رمضان #مناجات_با_خدا
بیدارم و اما دل بیدار ندارم
در توشه به جز این دل بیمار ندارم
گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش
صد حیف که من گوش بدهکار ندارم
صد بار به رویم در این خانه گشودی
اما من بیچاره به تو کار ندارم
این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت
در روضه دگر چشم گهربار ندارم
این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را
من جز تو در این شهر، خریدار ندارم
من در دو جهان دل به علی داده ام و بس
جز با علی و آل علی کار ندارم
می سوزم از این سوز که سربار حسینم
سربار شدم، همت عیّار ندارم
می سوزم از این روضه که با گریه حسین گفت:
ای اهل حرم میر و علمدار ندارم
شاعر: #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5985575279651720999.mp3
1.78M
#زمینه_شهادت
#امام_صادق_ع
شده عزای رئیس مکتب
رسیده شام عزای مذهب
عزا گرفته مدینه ای وای
می کوبه زهرا به سینه ای وای
چشم همه بارون شده
هفت آسمون گریون شده
شیعه دلش باز خون شده
بقیع شده عزا خونه و
دل همه براش خونه و
یکی داره یه گوشه براش
روضه می خونه و
مظلوم وا اماما
مسموم وا اماما
خدا می دونه توو این دقائق
چه حالی داره امام صادق
افتاده از پا شبیه مادر
افتاده بی جون میون بستر
شیخ الائمه جون به لب
می سوزه دائم توی تب
از غصه ی اون نیمه شب
شده دم رو لب هاش علی
همه غم توو چشماش علی
جای طنابه رو دستشون
مثل باباش علی
مظلوم وا اماما
مسموم وا اماما
نَگْذَشته عمرش بدون روضه
لبای خشکش می خونه روضه
ذکر رو لب هاش دم حسینه
دائم به یاد غم حسینه
دلش همیشه کربلاس
بی تاب داغ روضه هاس
گریون اون طشت طلاس
حسین امید آخر حسین
حسین غریب مادر حسین
حسین فدای داغ تو ای
شاه بی سر حسین
مجروح وا اماما
مذبوح وا اماما
#وحید_محمدی
@Maddahankhomein
سیدتی_070524151546.mp3
1.87M
#سرود #ولادت
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
📌به سبک: #ای_صنما
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🏳بند اول:
سیدتی
نوکر شمام، عجب سعادتی
عیدیمو بده شب ولادتی، (سیدتی ۲)
تو مشکل گشایی کریمه
امید دلایی کریمه
تویی عُمر موسی بن جعفر
تو جان رضایی کریمه
کریمه کریمه
همه دنیا گداته
غبار خاک پاته، کریمه
کریمه کریمه
همه دار و ندارم
به لطف یک نگاته، کریمه
جانم کریمه کریمه
🏳بند دوم:
عالمه ای
تالی تِلوِ حضرت فاطمه ای
برگ تضمین بهشت همه ای، (عالمه ای ۲)
تجلی و تبیان مادر
تویی نور تابان مادر
مزار تو داره نشونه
از اون قبر پنهان مادر
کریمه کریمه
عزیز قلب سلطان
تویی زینب ایران، کریمه
کریمه کریمه
شده بین الحرمین
حریم قم - خراسان، کریمه
جانم کریمه کریمه
🏳بند سوم:
جلیله ای
مثل زینبِ علی عقیله ای
تا خدا تو بهترین وسیله ای، (جلیله ای ۲)
دخیلم به نام تو بانو
شدم جلد بام تو بانو
فداها ابوها پدر گفت
به شأن و مقام تو بانو
کریمه کریمه
توی غوغای محشر
نگا کن باز به نوکر، کریمه
کریمه کریمه
بخر این رو سیارو
تو رو موسی بن جعفر، کریمه
جانم کریمه کریمه
شعر:
#وحید_محمدی
#طاها_تحقیقی
ملودی: #امیر_طلاجوران
https://eitaa.com/Maddahankhomein
voice-changer-۲۰۲۳-۰۶-۲۵-۱۴-۳۸.mp3
1.93M
#زمینه_شهادت
#امام_باقر_علیه_السلام
بند:۱
خاطره های کربلا یادم نمی ره
اون همه غصه و بلا یادم نمی ره
سری که رف رو نیزه ها یادم نمی ره
یادم نمی ره
گودال و شمر و اون ضربه ها
یادم نمی ره
نامردا ریختن تو خیمه ها
یادم نمی ره
صدای ناله ی مادرش و
یادم نمی ره
از حال رفتن خواهرش و
(ای وایم ای وای)
بند:۲
قصه ی غربت حرم یادم نمی ره
آتیش و غارت حرم یادم نمی ره
داغ جسارت حرم یادم نمی ره
یادم نمیره
دستای بسته ی زینبو
یادم نمی ره
زانوی خسته ی زینبو
یادم نمی ره
گهواره غارت شد تو حرم
یادم نمی ره
رقیه هی میگفت معجرم
(ای وایم ای وای)
بند۳
خاطره های شهر شام یادم نمی ره
سنگای روی پشت بام یادم نمی ره
غربت و اشک عمه هام یادم نمی ره
یادم نمی ره
گوشای پاره از غارتو
یادم نمی ره
روزای تلخ اسارتو
یادم نمی ره
زخمای پای رقیه رو
یادم نمی ره
چادر پاره ی عمه رو
(ای وایم ای وای)
شعر از: #وحید_محمدی
سبک از: #عباس_زاده (منتظر) مشهد
................................
#نذر_فرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_باامام_زمان_عج #آدینه
گرچه هستم پستُ بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم،خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصریُ من هم دست خالی آمدم
آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر
به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن
نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر
کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن
باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر
آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا
پیش مردم دست کم یکبار تحویلم بگیر
از تو خیر دائم و از ما به تو شر میرسد
گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر
جان آقایی که برد ازکوچه تاخانه خودش
مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر
شاعر: #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_اول_محرم
#مثنوی
ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد
ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده
ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری
ده روز دیگر نه سعید و نه بریری
ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است
ده روز دیگر در حرم قحطی آب است
ده روز دیگر در تب و تاب است زینب
ده روز دیگر دور از ارباب است زینب
ده روز دیگه این حرم سقا ندارد
ده روز دیگر دختری بابا ندارد
ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده
ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده
ده روز دیگر مادری در التهاب است
خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است
ده روز دیگر زین اسبی واژگون است
سالار زینب پیکرش در خاک و خون است
ده روز دیگر راهی گودال گشته
ده روز دیگر پیکرش پامال گشته
ده روز دیگر روی سینه می نشیند
از روی تل هم خواهرش زینب ببیند
ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست
ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست
ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته
ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته
ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد
ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_هفتم
#امام_حسین_ع_مناجات
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توأیم آزادیم
ما همه گوشهنشینانِ خرابات توأیم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبیِ بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پُر از ایرادیم!
ارث اجدادیِ ما نوکریِ این خانهست
تا ابد جیرهخورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی، حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربارِ توبودن شادیم
پُشت ما که همهجوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همهی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیدهی ما را تَر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریهی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پُر از فریادیم
::
آب خوردیم به یاد جگر سوختهات
یادِ خشکیِ لبِ اصغرِ تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم...
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مصائب_امام_سجاد_ع
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
✍#وحید_محمدی
@Maddahankhomein
4_6041847679170907337.mp3
1.97M
زمینه #امام_سجاد_ع
تموم نفس هاش روضه اس
با غم محرم شد پیر
نشونه داره رو جسمش
از غل و زنجیر
بی تاب گریه می کنه
با آب گریه می کنه
یاد خشکیه لب
ارباب گریه می کنه
یعقوب کربلا
کم گریه کن
همراه نیزه ها
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
با یه دل خون می باره
چشای امام سجاد
یاد روزی که باباش از
رو مرکب افتاد
موهاش غرق خون شده
دردا بی امون شده
عمه سینه میزنه
رو تل نیمه جون شده
بر جسم بی سرش
کم گریه کن علی
همراه خواهرش
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
نزدیک چهل سال میشه
از غصه می باره چشمام
کربلا شکستم اما
امان از این شام
بین کوچه ها توی
انظار بردن عمه رو
آبم کرده، بودمو
بازار بردن عمه رو
از مجلس شراب
کم گریه کن علی
با غصه ی رباب
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اربعین_حسینی #حضرت_زینب
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت ... ای سر بریده
من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر
حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند
حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم
حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را
قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد
حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده
این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند
رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد
شاعر: #وحید_محمدی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
عصر هر جمعهی دلگیر، تو را میخواند
دم به دم کوچهی تقدیر تو را میخواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را میخواند
ندبهها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطرهی اشکِ سرازیر تو را میخواند
عالمی منتظر جلوهی مولایی توست
هر نفس قبضهی شمشیر تو را میخواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصهی تدبیر تو را میخواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل واماندهی ما دیر تو را میخواند
مادری پشتِ در خانه صدایت میکرد
مادری خسته، زمینگیر، تو را میخواند
دارد از حنجرهای خشک صدا میآید
دختری در غل و زنجیر تو را میخواند
از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن
عصر هر جمعهی دلگیر تو را میخواند
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
وقت بیماری وغم ذکر حسن می گیرم
وسط روضه و دم ذکر حسن می گیرم
همه جا زیر علم ذکر حسن می گیرم
به خدا بین حرم ذکر حسن می گیرم
سامرا، ذکر حسن، بین حرم می چسبد
جمعِ نامِ تو شدن، زیر علم می چسبد
ما نشستیم سر سفره ی شاهانۀ تو
به فدای تو و آن لطف کریمانۀ تو
عرشیان صف زده پشت در کاشانۀ تو
خیر دیدیم چقدر از در این خانۀ تو
پاسبان حرمت خیل ملائک هستند
جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند
خلق حیران تو و روی ملیحت آقا
به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا
ماجرایی است عجب، دست مسیحت آقا
دست ما را برسان تا به ضریحت آقا
به فدای تو و آن گنبد و گلدستۀ تو
کس نخورده است درعالم،به در بستۀ تو
شور رویای شب ماست فقط خواب حرم
دل ما هست همان گوشه ی سرداب حرم
قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم
تا بنوشیم فقط جرعه ای از آب حرم
هرچه میخواهد از این باب،گدا می گیرد
لطف بی حد شما، دست مرا می گیرد
می رود سمت جنان گریه کنت با زهرا
می شود چشم ترم در غم تو چون دریا
اثر زهر شده در رخت آقا پیدا
اولین روضه ی تو عمر کمت بود اما
لااقل خم نشدی، چشم شما تار نشد
قسمت سینه ی تو تیزی مسمار نشد
دست و پا می زنی و بال و پرت می آید
مهدی فاطمه بالای سرت می آید
اثر زهر جفا بر جگرت می آید
روضه ی ظهر دهم در نظرت می آید
همه سیراب ولی تشنه، عزیز زهراست
زیر کندیِ سر دشنه، عزیز زهراست
روی این خاک بگو، آه... تنت می ماند؟
زیر مرکب مگر آقا بدنت می ماند؟
غصه ای نیست... به تن پیرهنت می ماند
بین انگشت، عقیق یمنت می ماند
پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود
سر عمامه ی آقای همه دعوا بود
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
ترکیب بند مدح ولادت پیامبراکرم ص
همه ی حرف های من با تو
آبرو، اعتبار دنیا تو
نور،خورشید،بندگی،توحید
همه تفسیر می شود با تو
گرد پایت به شانه ی جبریل
یعنی از عرش آنچه اعلی، تو
جای پای تو آسمان روئید
رد شدی از مسیر هر جا تو
بالمان سوخت، خاک نشین شدیم
نرسیدیم آخرش تا تو
و به جایی نمی رسیم آقا
تا نگیری تو دستمان را ... تو
کاش دستی به دستمان بدهی
آسمان را به ما نشان بدهی
نور توحید را به ما دادی
تو به دل های ما صفا دادی
ما شدیم اهل صبر، اهل ولا
بعد هر وعده غم، بلا دادی
به غریبان جمع یکباره
رزق ما را جدا جدا دادی
دست ما را به فاطمه دادی
دست ما را به آشنا دادی
حس نابی که شاعران دارند
هر چه داریم را شما دادی
با علی آشنایمان کردی
بعد هم منصب گدا دادی
با نگاه تو انتخاب شدیم
که گدای ابوتراب شدیم
لطف داری شما به نوکر هم
خوب و بد را خریده ای در هم
مست جام شما شدیم-و بعد
مست جام طهور کوثر هم
رحمت آوردی و به ما گفتی
رحمتی از خداست دختر هم
پادشاهی که می نشینی با
هر غلام و فقیر و نوکر هم
در جمالت ملاحتی جاری...
بود اینگونه تا به آخر هم
جان ماها چه ارزشی دارد
می گذاریم پای تو سر هم
تو دلیل وجود ماهایی
آبروی تمام دنیایی
مکه را اعتبار دادی تو
نعمت بی شمار دادی تو
به نفس های مرده ی این شهر
عطر و بوی بهار دادی تو
آمدی نقل حسن یوسف را
بعد عمری کنار دادی تو
ابتدا بی قرارمان کردی
بعد ما را قرار دادی تو
و علی را نه خم، همان اول
سر جایش قرار دادی تو
چون علی روی شانه ات رفته
شیعه را اقتدار دادی تو
دین تو کامل از ولایت شد
شیعه بعد از شما هدایت شد
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
❣﷽❣ دوبیتی
#شهادت_حضرت_زهرا_س
دل را ز غم علی مشوش میکرد
نفرین به همان که بُرد آتش، میکرد
دانی چه به فاطمه گذشت این ایام
از شدت گریه دائماً غش میکرد*
✍ #علی_سلطانی
*يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَة
ترجمه: ساعت به ساعت از هوش میرفت.
📚مناقب ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۳۶۲
🥀🥀
هر آینه مظهر علی خواهم شد
در معرکه حیدر علی خواهم شد
ای اهل سقیفه! همه آماده شوید
من یک تنه لشکر علی خواهم شد
✍ #علی_ذوالقدر
🥀🥀
ای نام علی ذکر لبت یازهرا
ای لیلهی قدر، هر شبت یازهرا
از بهر شفاعتِ دلِ ما کافیست...
یک گوشهی چشم زینبت یازهرا
✍ #سیدمجتبی_شجاع
🥀🥀
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
✍ #سیدمجتبی_شجاع
🥀🥀🥀🥀
دردیست به سینهاش که بی تسکین است
در خویش شکسته، ساکت و غمگین است
از سرخی روی یاس میشد فهمید
پاییز چقدر سیلیاش سنگین است!
✍ #منصوره_محمدی_مزینان👆
🥀🥀🥀🥀
رویِ یاس مصطفی شد اَرغوانی پیشِ من
قامتِ تازهجوانی شد کمانی پیشِ من
ضربهیِ دستِ سقیفه مادرم را زد زمین
هر دوچشم از کار اُفتادند آنی پیشِ من
🥀🥀
تا خانه راهی نیست امّا مادر ما
آنقدر افتاده زمین درکوچه ها تا ....
فهمیده راز کوچه را از خاک چادر
هم زینبِ غمدیده هم بابایِ تنها
🥀🥀
برادر چرا بغض داری بگو؟!
چرا مضطر و بیقراری بگو؟!
چرا چادرِ مادرم خاکی است ؟!
چرا چشمِ تو شد بهاری بگو؟!
🥀🥀
رنگِ پریدهیِ حسنت روضهخوانِ توست
گلهایِ سرخِ پیرُهَنت روضهخوانِ توست
ارثیِّهیِ تو بُغچهای از آهِ زینب است
زهرا عزیزِ بیکفنت روضهخوانِ توست
🥀🥀
گوشهایِ چاه را آهِ علی پُر کرد آه
بی تو یازهرا شدم از زندگی دلسرد آه
سینهام ازکینههایِ این مدینه سوخته
مردِ تنهای خدا و اینهمه نامرد آه
🥀🥀
رویِ من زرد ُو دوچشمِ حسنت سرخ شده
غسل دادم تنت امّا کفنت سرخ شده
وارثِ چادرِ خاکیِ تو هم فهمیده
میخ باچشمهیِ خونِ بدنت سرخ شده
🥀🥀
صورتِ رازنگهدارِ تو بر دیوار است
از عطش یا غمِ تو باز حسین تبدار است
دیدنِ بسترت وُچادر وُ در سخت ولی ....
وای جاروزدنِ دخترکت دشوار است
🥀🥀
حرم برایِ غمِ بیحرم زدیم بیا
به عشقِ فاطمه دَم از عَلَم زدیم بیا
به نامِ یاس از عبّاس وُ علقمه خواندیم
رضایِ مادرت آقا رقم زدیم بیا
🥀🥀
ضربه بر در خورد ُو لوحِ یاسِ خانه سرخ شد
میخ از خونِ دل وُ هُرمِ زبانه سرخ شد
کوثرِ بیجانِ حیدر رویِ خاک افتاد وای
رویِ غیرت از غمِ تلخِ زمانه سرخ شد
🥀🥀
جنسِ عزایِ فاطمیِّه جنسِ دیگریست
قلبی که فاطمی شده وَاللّه حیدریست
سینهزنِ مدینهیِ غمهایِ مادرم
الگویِ نابِ سینه زدن یابنَالعسکریست
🥀🥀
در سینهیِ سقیفه فقط کینه ریشه داشت
بغضِ علی ُوفاطمهاش را همیشه داشت
کوبید با لگد به در ُو یک نفر نگفت
ملعون نزن .... وَ مادرِ ما بارِ شیشه داشت
🥀🥀
دشمن شکسته دنده وُ پهلویِ من علی
وای از غلافِ کینه و بازویِ من علی
ملعون مرا زمین زد وُ جانم کشید وُ بُرد
کوریِ اهلِ فتنه هیاهویِ من علی
🥀🥀
خاطراتِ در وُ دیوار عذابآوربود
مادرم بود ولگد بود وفشارِ در بود
غنچهای وانَشده در رَحِمَش پرپر شد
ردِّ خونابه رویِ میخِ در وُ بستر بود
🥀🥀
اشکهایت قاتلِ زهراست پاکش کن علی
فکرِ بغضِ مجتبی وُ قلبِ چاکش کن علی
جاننثارت از تو دارد خواهشی سردارِ عشق
نیمهشب دور از نگاهِ شهر خاکش کن علی
(#حسین_ایمانی )👆👆
🥀🥀🥀🥀
امشب تو شمع انجمنم باش یاعلی
فردا گواه سوختنم باش یاعلی
دیگر هرآنچه بود گذشتهاست،بعد از این
خیلی مراقب حسنم باش یاعلی
شاعر : علی مزرعی
🥀🥀
تو ای غم! دست بردار از سر من
نمانده اشک در چشم تر من
از آنروزی که بین شعلهها رفت
نفس تنگی گرفته مادر من
🥀🥀
تنش میسوخت در هُرم شراره
سخن میگفت تنها با اشاره
تنور خانه که روشن شد امروز
سیاهی رفت چشمانش دوباره
#وحید_محمدی
🥀🥀
با دل که هزار تکه باشد زهرا
تکلیف مرا بگو چه باشد زهرا
گفتی که بگریم به یتمانت، چشم
پس گریه کن علی که باشد زهرا؟
#محمدعلی_کردی
🥀🥀
کوهم ولی از فراق تو لرزیدم
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
میسوزم از این داغ که وقت غسلت
رویی که به من نشان ندادی دیدم
✍ #علی_سلطانی
🥀🥀
از جنگ برگشته علی یا از سرِ قبر؟!
پشت سرِ تابوت مردِ خیبر افتاد...
✍ #ابراهیم_میرزائی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
http://eitaa.com/Maddahankhomein