صلیالله علیک یا امام سجاد ع
دلش همیشه در این سالها پر از غم بود
برای او همهی ماهها محرم بود
به محض دیدن آب روان به هر سویی
بساط روضهیِ سنگینِ او فراهم بود
همیشه پیش نگاهش به هر طرف میرفت
نمایِ تازهای از روضهای مجسم بود
به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم
که تا همیشهی دوران بدون مرهم بود
بدون سر پدرش را شناخت در مقتل
نشانههای تنش گرچه سخت مبهم بود
میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد
چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود
به لحظههای وداعی غریب جان علی
دچار تلخترین لحظههای عالم بود
امامِ خمشدهقامت، شکستهدل یک عمر
به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود
#محرم
#امام_سجاد_ع
#احمد_رفیعی_وردنجانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
دوبیتی ورباعی
امام سجاد علیه السلام
سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است
صد جاده به سمت آسمانها باز است
چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست
چون پنجره ای که رو به دریا باز است
امام سجاد علیه السلام
شب شادی شب غم گریه می کرد
به اندوهی دمادم گریه می کرد
کتاب عمر او تقویم روضه است
محرم تا محرم گریه می کرد
امام سجاد علیه السلام
تمام عمر شد با گریه مانوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#شام
#امام_سجاد_ع
#حضرت_زینب_س
میثم مومنی نژاد
@Maddahankhomein
#امام_سجاد_ع
كوچه های مدینه وُ بوی
زخم های تنی كه می آید
چشم های سپیدِ یعقوب و
بوی پیراهنی كه می آید
مرد سجّاده ای كه درک نكرد
هیچ كس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهرِ كوفه نداد
هیچ كس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شَوَد
دیدنِ شیرخواره ای كافی ست
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای كافی ست
وقت افطار كردنش هر شب
تا كه چشمش به آب می افتاد
تشنگیِ ضَریحِ لب هایش
یادِ طفلِ رباب می افتاد
من نمی دانم این كه خاكستر
چه به روز سَرِ امام آورد
زیر زنجیر پیكر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست كوفه راحت شد
سنگِ طفلان شام را چه كند؟
گیرم از دست كوچه سنگ نخورد
مردم پشت بام را چه كند؟
تا كه این مرد قافله زنده ست
حرفی از طفلِ كاروان نزنید
پیش این مردِ گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید
علی اكبر لطیفیان
@Maddahankhomein
هدایت شده از ......
#مصائب_شهادت #امام_سجاد_ع
چه جوری خاطره هام یادم بره
سنگای به روی بام یادم بره
سی سالِ دیگم اگه گریه کنم
محاله بازارِ شام یادم بره
خرابه برامون آشیونه بود
ماجرای غربتِ زمونه بود
حرفی از گرسنگی نمیزنم
توی "شام" شامِ ما تازیونه بود
آتیشِ قلبِ کباب حرمله بود
باعث رنج و عذاب حرمله بود
توی راه رباب به آب لب نمیزد
مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود
کسی میشه ببینه و جون نده؟
آه و ناله شو به آسمون نده؟
میدیدم ربابو گِریه ام میگرفت
دستاشو بسته بودن تکون نده
سنگِ غم شکسته بال و پرم و
تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و
روزی صدبارمیمیرم زنده میشم
که گذاشتم توی خاک خواهرم و
شاعر: #محمدحسین_مهدی_پناه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_6041847679170907337.mp3
1.97M
زمینه #امام_سجاد_ع
تموم نفس هاش روضه اس
با غم محرم شد پیر
نشونه داره رو جسمش
از غل و زنجیر
بی تاب گریه می کنه
با آب گریه می کنه
یاد خشکیه لب
ارباب گریه می کنه
یعقوب کربلا
کم گریه کن
همراه نیزه ها
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
با یه دل خون می باره
چشای امام سجاد
یاد روزی که باباش از
رو مرکب افتاد
موهاش غرق خون شده
دردا بی امون شده
عمه سینه میزنه
رو تل نیمه جون شده
بر جسم بی سرش
کم گریه کن علی
همراه خواهرش
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
نزدیک چهل سال میشه
از غصه می باره چشمام
کربلا شکستم اما
امان از این شام
بین کوچه ها توی
انظار بردن عمه رو
آبم کرده، بودمو
بازار بردن عمه رو
از مجلس شراب
کم گریه کن علی
با غصه ی رباب
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾بازار شام
◾شهادت امام سجاد(ع)
◾بنداول
شام را من شام ویران میکنم
دشمنان را مات و حیران میکنم
خطبه میخوانم به مثل مرتضی
من حمایت از شهیدان میکنم
در غل و زنجیر اما سربلند
اقتدا بر شاه عطشان میکنم
آبرو داری کنم با نام حق
با کلامم حفظ قرآن میکنم
من علی دومم در کربلا
کارها را سهل و آسان میکنم
خطبه خواندم دین حق آباد شد
نام حیدر در اذان آزاد شد
◾بنددوم
بعد عاشورا چه آمد بر سرم
من پریشان دیدهام اهل حرم
عمه هایم در بیابان در به در
من شنیدم ناله های خواهرم
آتش و غارت سنان و حرمله
یاد گوش پاره، یاد معجرم
با تن تبدار بین خیمه ایی
در میان آتشی شعله ورم
تا شنیدم ناله و آه رباب
یاد طفل شیرخواره اصغرم
موقع دفن شهیدان خدا
میزدم بوسه به رگهای جدا
◾بندسوم
وای از زخم زبان و ناسزا
وای از بازار از سنگ جفا
وای از خاکستر و آتش زکین
وای از زنهای روی بامها
در رسن دست تمام کودکان
بسته شد از ظلم و جور اشقیا
کاش میمردم نمیدیدم چنین
راس پر خون پدر برنیزه ها
راس ششماهه به نیزه دیده ام
وای از این نیزه دار بیحیا
سوخت از آتش سر و عمامه ام
نی سر و عمامه بلکه جامه ام
◾بندچهارم
زاده ی رکن و منا و زمزمم
من سراپا درد و رنج و ماتمم
گر سلیمان است جد اطهرم
من به انگشت سلیمان خاتمم
خطبه خواندم خصم دین منکوب شد
لیک از داغ شهیدان درهمم
عمه هایم دست بسته در رسن
راز دار و سر به مهر این غمم
زخمهای بر تنم از کعب نی
چون کمان تا حشر من قامت خمم
جد من پیغمبر و بابم علی ست
در دو عالم دُّر نایاب علیست
◾بندپنجم
کنج ویرانه مرا ماوا شده
راس ششماهه به نیزه جاشد
بهرحمل هر شهیدی روی نی
باز بین کوفیان دعوا شد
راس خونین تا که آمد بین ما
در میان کودکان غوغا شده
کنج ویران خواهر کوچکترم
ذکر لبهایش فقط بابا شده
بعد بابا و علمدار رشید
عمه ام زینب دگر تنها شده
دارم از شام بلا تنها پیام
بارها جانم به لب آمد به شام
#امام_سجاد_ع
#مرتضی_محمودپور
@Maddahankhomein
مدح #امام_سجاد_ع
داری حکایت می کنی از قولِ جبریل
آیاتِ اقرأ باسم ربِک را به ترتیل
چشمِ جهان پر می شود از روی ماهت
خورشید ِتکبیرت لبالب نورِ تهلیل
"قانونِ بَلِغْ مارُسُلْ " با همت تو
از کربلا تا شام شد اینگونه تکمیل
تابیده ای از مشرق چشم مدینه
ظلمت به انوارِ هدایت گشته تبدیل
جانِ نبی؛روحِ علی ؛عشقِ حسینی
پیش تو خیلِ عارفان مشغولِ تحصیل
قرآنِ احمد بی صحیفه ناتمام است
بی مُهرِنامِ تو نماز و روزه تعطیل
ای زینت سجده جبینِ ماه رویت
حتی خدا هم کرده از عشق تو تجلیل
#اکــرم_نورانی
@Maddahankhomein
#امام_سجاد_ع
شهیدان غرق خون رفتند و من دردا که جا ماندم
تمام عمر خود در آرزوی کربلا ماندم
همه ایل و تبارم با قطار زخم ها رفتند
دریغ از من که با انبوهی از این زخم ها ماندم
من از آن روزهای تلخ و طاقت سوز تا امروز
ز پا افتاده ای بودم که با دست دعا ماندم
پدر، آن قله ی ایثار ما را سیلی از خون برد
از آن بشکوه من بودم که مثل رد پا ماندم
سری را زیر خنجر، روی نی،طشت طلا، دیدم
منی که خون جگر تا انتهای ماجرا ماندم
کنار کودکان با دست های بسته افتادم
کنار عمه ها منزل به منزل هم عزا ماندم
میان کوچه و بازار یا هر مجلس شومی
مرا هر لحظه عاشوراست از روزی که جا ماندم
به دوشم پرچم کرببلا بود و در این پیمان
به اشک و آه رمز آلود بی چون و چرا ماندم
#حسن_زرنقی
@Maddahankhomein