eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
385 ویدیو
229 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
253.1K
شهادت امام حسن عسکری (ع) یا ابالمهدی سامرا غوغاست در عزای تو شورعاشوراست کشته ی زهرجفایی تو غریب سامرایی       آه و واویلا ازاین غم با لب تشنه تو سپردی جان دلغمین مهدی ازغمت گریان جان تو ازتن جداشد محشر کبری به پا شد        آه و واویلا ازاین غم در غم بابا گشته ای محزون بادوچشم تر بادل پرخون تسلیت یاحجت الله حضرت بقیه الله        آه و واویلا ازاین غم ابوذر رییس میرزایی (بهار) http://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5992053928580088881.mp3
4.05M
واحد شهادت امام حسن عسکری (ع) به سبک بالا آقا دلها به داغت مبتلا شد ماتم سرا ارض وسما شد مسموم زهرکینه گشتی درسامرا محشر به پاشد آقا عالم شده محشر ازاین غم صاحب زمان گرید زماتم ازکربلا زهرا رسیده در سامرا باقامت خم    آقا.یابن الحسن آجرک الله ای وای شیعه به دل خون جگر دید صاحب زمان داغ پدر دید باچشم گریان بین بستر بابای خود بی بال وپر دید آقا روضه میخونی تک وتنها شال عزاتو دیدم آقا ناله زدی دراین مصیبت آجرک الله یابن الزهرا آقا.یابن الحسن آجرک الله آقا حسین حسین مرثیمونه توو روضه اشکامون روونه شبای جمعه مادرش تا سحر براش روضه میخونه ای وای باگریه میخونه حسینم خدالتریبی نورعینم ای بی کفن غریب مادر ازداغ تو درشور و شینم  آقاحسین حسین غریب مادر ابوذر رییس میرزایی (بهار) http://eitaa.com/Maddahankhomein
نوحه امام حسن عسکری سلام الله علیه آسمان در محن است سامرا سینه زن است ای خدا صاحب عزا حجه بن الحسن است کشته از زهر جفا یوسف زهرا شده است کودکی شاهد جان دادن بابا شده است تسلیت یا مهدی..... ناله اش جانکاه است اجلش در راه است او گل فاطمه است عمر گل کوتاه است در جوانی شده آن پیکر اطهر مسموم سامرا گریه کند در محن آن مظلوم تسلیت یا مهدی..... اشک غم می بارید مرگش از راه رسید کاسه ی آب روی دست او می لرزید ای فلک ، بی گنهی را ز چه رو آزردند یوسف فاطمه را از چه به زندان بردند تسلیت یا مهدی...... میثم مومنی نژاد http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم «السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَنْعُوتَةُ فِي الْإِنْجِيلِ الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمِينِ‏. السَّلامُ عَلَيْكِ يَا شَبِيهَةَ أُمِّ مُوسىٰ.» معما زدی پیوند «آل‌هاشم» و «آل‌یشوعا» را که‌تو ازسال‌های‌قبل دیدی خواب حالا را اگرچه جسم تو در بند کاخ روم بود، اما دلت از شوق اقیانوس طی می‌کرد دریا را کسی _غیر از تو_ از راز تو باید باخبر می‌شد تو خود اما خبرداری دلیل این معما را اگر ذکر تو «لاخَوفٌ عَلَیهم» شد در آن‌غربت به هرآیینه می‌دیدی دم «لا هُم یَحزَنون»ها را چنان از شوق «سُرَّ مَن رَءا» از قصر می‌رفتی که انگاری شبیه کعبه دیدی هر کلیسا را در آن شیرین‌ترین رویا چه‌ها رخ داد ای‌بانو؟ که بر دامان خود دیدی مسیحای مسیحا را همین که نام «نرجس» را برای خود پسندیدی از آن پس تا ابد نشناختی دیگر «ملیکا» را عروس حضرت زهرا شدن آن‌قدر لذت داشت که با سختی نمی‌رفتی مسیر دشت‌وصحرا را زبان شاعران حقا که از وصف تو الکن ماند چه باید گفت اوصاف «شبیه‌اُمّ‌ِموسی» را؟ جهان از ابجد نام بلند تو یقین دارد که روزی فتح خواهد کرد فرزند تو دنیا را «شفاعت کار مادرهاست، شاعرها خبر دارند» بیا لطفی کن ای مادر شفاعت کن دل ما را http://eitaa.com/Maddahankhomein
داغ انگور خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند کعبه: شش گوشه ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت داغ انگور کم از کوچه و شمشیر نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! http://eitaa.com/Maddahankhomein
"شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد" از سپاه کینه توز بادِ قهرِ آذری شد خزان نخل تنومندی ز باغ حیدری آذرخش خانمان‌سوز فلک زد از جفا آتشی در خَرمنِ جان امام عسکری ماہِ تابان سماواتِ امامت، در مُحاق شد به پشت تیرہ_ابر گنبد نیلوفری گرچه خفاش از حسد خواهان تاریکی بوَد آفتاب اما همیشه می‌کند روشنگری سایه‌اش کوتاه اگر شد آن امام دادگر می‌کند پورش پس از او عالمی را سَروری مهدی آن موعود قائم، حجت ثانی عشر در امامت شد نگین خاتم انگشتری آنکه مَه‌رویان عالم، گشته محو طلعتش آنکه صد یوسف بوَد بر ماهِ رویش مشتری آنکه عرش و فرش عالم در کف فرمان اوست با عنایات خداوندی به چرخ چنبری منجی خلق جهان و رهنمای مسلمین که جهانی را ‌نماید تا قیامت رهبری در حکومت بی بدیل و در عدالت بی‌قرین پادشاهان را سزد نزدش به امر چاکری نحسی گردون بوَد در طالع بد اختران مَرد حق را نیست در عالم بجز نیک اختری افتخار شیعیانی، ای امام منتظر...! «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» زآنکه با لطف خدا ای صاحبِ عصر و زمان! مِهر تو در خون ما آمیخت، شیر مادری ای خوش آن‌روزی که می‌گردی عیان در بین خلق ای خوش آن چشمی که می‌بیند تو را با دلبری ای خوش آن وقتی که می‌آیی به تیر انتقام قلب دجّال و ستمکاران عالم می‌دری می‌کنی یکسر جهان را پاک از ظلم و فساد چونکه می‌گیری به دستت ذوالفقار حیدری حالیا با سینه‌ای اندوہ و روحی دردمند می‌سُرایم این سخن را با پریشان‌خاطری تا کنم عرض ادب، بر پیشگاہ آن امام هم کنم پرواز در حال و هوای شاعری نیک دانم خالی انبانم بدون لطف تو... ایکه با یک غمزہ صدها بهْ ز من می‌پروری (ساقیِ) غم زهر ماتم ریخت در جامت اگر تسلیت گویم تو را یا حجة بنِ العسکری! دست ما خالی، ولی مشتاق دیدار توییم کاش می‌شد لحظه‌ای بر چاکرانت بنگری سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم در زمان عسکری آن حجت بر حقّ یزدان خشک سالی گشت و قحطی شد به سامرّا نمایان طبق این آیت که هر چیزی حیات از آب دارد آب چون نایاب شد ، نایاب گردد نعمت و نان سفره ها و نهر ها خالی ، مزارع بی زراعت کودکان و مردم رنجور را بودی به لب جان چون خلیفه دید این اوضاع ، گفتا حاجبش را صبح فردا همره مردم برو سوی بیابان بهر استسقاء نماز با شکوهی کرده بر پا از خدا خواهید تا نازل کند بر خلق باران مسلمین سامرا کردند در صحرا تجمّع بر نماز اِستاده ، خواندندی دعاهای فراوان تا سه روز این کار شد تکرار از امر خلیفه لیک حتی قطره ای نازل نشد بر جمعِ ایشان روز چارم در کنار اُمّت عیسی بن مریم جائلیق و راهبان گشتند ، در صحرا دعا خوان ناگهان ابری عیان گردید و باران گشت نازل جملگی گشتند سیر از آب خیل تشنه کامان صبح فردا وقعه ی دیروز ظاهر گشت از نُو مسلمین با دیدن این ماجرا گشتند حیران شک و تردیدی میان قلبها گردید پیدا بر مسیحیّت تمایل یافتندی ، اهل قرآن چون خلیفه قصّه را بشنید ، کردی فکر چاره نی برای یاری دین ، بلکه بهر حفظ عنوان زد به دامان امام عسکری دست توسل کز جفا می بود ، آن ایام را در کنج زندان کرد آزادش سپس پیغام داد : ای نوح سیرت کشتی رحمت بیآور ، وارهان اُمّت ز طوفان اُمّت جدّ تو را تردید بر دل گشته حاکم بیم آن دارم که گردد پایه ی اسلام لرزان عسکری فرمود : فردا می شوم بیرون به صحرا می دهم با اذن حق بر عمر این تردید پایان قول یاری داد ، بهر حفظ دین شه بر خلیفه ورنه کِی عبد خدا یاری دهد بر حزب شیطان ؟ آن زمان که اصل دین افتد به گرداب خطرها حفظ دین واجب بُود ، بر هر که می باشد مسلمان صبح سر زد ، آن مسیحا دم برون آمد ز خانه در پیِ او چون حواریّون عیسی خیل یاران پیش خلق الله آن دم جاثلیق و همرهانش دست حاجت جمله بگشودند ، بر درگاه منّان چونکه با چشمان حق بین دید راهب را شه دین تا کند حلّ معما ، بر غلامش داد فرمان سوی راهب رفته و دست یمینش را نگه دارد وآنچه را در بین انگشتان نهان کرده است ، بِستان پس غلام از بین انگشتان راهب کرد بیرون استخوان تیره رنگی را که او می کرد پنهان رو به راهب، سوّمین ابن الرضا فرمود : اکنون دست خود بگشای و از داور طلب بنمای باران از قضا می بود بام آسمان از ابرها پر می نمود اینسان که کار سخت راهب هست آسان لیک هنگام دعایش صاف و آبی آسمان شد ابرها رفتند و آمد جلوه گر مهر درخشان همره آن ابرها تردید رفت از قلب مردم همچنان خورشید ظاهر شد ، حقیقت بهر ایشان غرق دریای تعجّب بود و با حیرت خلیفه کرد سرّ استخوان را پرسش از آن سرّ سبحان گفت : این راهب گذشته از سر قبر رسولی استخوان آن پیمبر را به کف آورده اینسان از رسولی استخوانی گر شود ظاهر برِ حق زود بارد ز آسمان باران رحمت بهر انسان 1 یا امام عسکری ! شد قلب زارم کربلایی نیست چون روز حسین بن علی روزی به دوران استخوان مرسلی را راهبی بگرفت بر کف گشت باران نازل و سیراب شد هر کام عطشان لیک در کرب و بلا بگرفت طفلی را به دستش جدّ مظلوم تو بُرد ، آن نازنین را سوی میدان گفت این کودک ندارد جنگ با کس در زمانه خود برید ، ای قوم سیرابش کنید از راه احسان «ایزدیّا» قصه کوته کن ، به جای آب از کین کرد تر حلقوم خشکش را عدو با نوک پیکان ۱ : قضیه ی خشک سالی در سامرا و ماجرای نماز باران با استناد به کتب ذیل الذکر به رشته ی نظم در آمده است : علامه مجلسی (ره) بحارالانوار (جلد ۵۰) علامه اربلی (ره)، کشف الغمه (جلد ۳) قطب الدین راوندی (ره)، الخرائج (جلد ۱) و ابن شهر آشوب (ره) مناقب آل ابی طالب (جلد ۴) 🤲 التماس دعای فرج http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم ای که در دل جای دادی مهر آل طاهرین را معتصم گشتی به ایشان ، یافتی حبل المتین را تا کنی در اعتقاد خویش کاملتر یقین را از ابوهاشم شنو ، این ماجرای دل نشین را او که از اصحاب خاص سومین ابن الرضا بود حبس در زندان تنگی گشته ، بر غم مبتلا بود گفت : دادم نامه ای بر عسکری آن با کفایت کای رضای حضرت دادار پنهان در رضایت دارم از این حال و روز خویش در زندان شکایت با خدا بین دیده ات بر من نظر کن ، از عنایت هر چه باشد ، مهر تو در استخوان و پوست دارم دشمنم با دشمنان و دوستت را دوست دارم این چنین پاسخ گرفتم ، از ولیّ کامل خود ره مده ز این بیشتر غم های دوران در دل خود حل شده پندار ، از امروز دیگر مشکل خود چون نماز ظهر را سازی ادا در منزل خود الغرض ، تا پاسخ آن رهبر فرزانه خواندم گشتم آزاد و نماز ظهر را در خانه خواندم بعد چندی مشکلات تازه پیدا شد برایم گشت از مال جهان یکباره خالی دست هایم عزم کردم ، نامه بنویسم برای مقتدایم کز تهی دستی برم شکوه به نزد پیشوایم لیک وقتی یادم آمد زآن همه قدر و جلالت نامه ننوشته، کشیدم از ولیّ حق خجالت همچنان مرغی که دارد غصه ی بشکسته بالی گشت طی ساعات من آن روز با افسرده حالی هر چه کوشیدم ، نشد حاصل مرا مال و منالی سوی خانه پا نهادم ، باز هم با دست خالی قصه کوته می کنم ، از ره چو در منزل رسیدم در میان خانه صد دینار با یک نامه دیدم شادمان گردیدم و گفتم سپاس حیّ داور دیدم آن نامه بُود از سوی فرزند پیمبر آن حسن نامی که از خیل ملائک داشت عسکر بهر من بنوشته گر محتاج گشتی بار دیگر وضع خود با ما بگو ، رو کن به درگاه جلالت هر چه می خواهی بخواه از ما مکش هرگز خجالت یا امام عسکری من مستمندی بی نوایم خوب یا بد ، هر چه ام از دوستداران شمایم از همه بیگانه ، با آل پیمبر آشنایم حرمت زهرای اطهر کن مداوا دردهایم من که عمری در کنار خرمن تو خوشه چینم دوست دارم بوسه از دو مرقد شش گوشه چینم مرقدت تا حشر باشد عارفان را قبله ی جان هست از آن بقعه آیات خداوندی نمایان گر چه از بیداد دشمن ، بارگاهت یافت نقصان گنبد زرینه ات تخریب شد از جور عدوان دست شیعه آن خرابی را ز نُو آباد سازد آن حرم را خوبتر از ابتدا بنیاد سازد ای ولیّ حق ، تو مرآت جلال کبریایی زاده ی هادی ، ابا المهدی ، سوم ابن الرضایی چون امیر المومنین چشم خدا ، دست خدایی من گدای سامرا، تو حکمران ماسوایی گوشه ی چشمی فکن بر این غلام آستانت «ایزدی» را هم حساب آور ز خیل شاعرانت 🤲 التماس دعای فرج. http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم علیه‌السلام گوش کن ای عارف روشن ضمیر بر حدیثی روح بخش و دلپذیر از «مناقب» قصه ای جالب شنو مدحت آل ابی طالب شنو جمع می بودند در یک انجمن چند تن از شیعیان بوالحسن هر یکی می گفت با آن دیگری داستانی از امام عسکری از مقام و پاکی و بی عیبی اش از علوم و اطلاع غیبی اش ناصبی خویی ، شنید این گفتگو طعنه زد بر شیعیان نیک خو گرچه شرح آن قضایا می شنود دشمن سر سخت اهل البیت بود هر که آنجا کرد عنوان مطلبی مسخره کردش عدوی ناصبی گفت : این گفتارها افسانه است با خردمندی ، بسی بیگانه است آنچه می گویید فوق باور است کار انسان نیست ، کار داور است تا کنم ثابت خلاف رایتان چند پرسش دارم از مولایتان می نویسم با مدادی بی اثر نامه ای بی رنگ ، بر آن نامور گر جواب نامه ام انشا کند سرّ پنهان مرا افشا کند من به حقانیتش قائل شوم شیعه‌ای مخلص، ز جان و دل شوم بعد بی نام و نشان با فکر زشت نامه ای با خطّ نامرئی نوشت نامه اش بُد حاوی چندین سوال از حضور آن ولیّ ذوالجلال نامه اش بردند با صد احترام در میان نامه ها نزد امام چون جواب نامه ها، ز آن مه رسید ناصبی شد آگه و از ره رسید پس طلب کردی جواب نامه را تا به پا سازد همان هنگامه را نامه را بگرفت و دید آن مستطاب داده بر کلّ سوالاتش جواب زیر پاسخ ها به علم خود امام از وی و از باب وی برده است نام شد دگرگون وضع و حال ناصبی چون عیان گردید بر او مطلبی گشت آگه عسکری بر حق بُود بر خلایق حجت مطلق بُود ز آن جسارت ها دگر خاموش شد از تعجب ساعتی بی هوش شد الغرض وقتی که او آمد به هوش حلقه ی اخلاص را کردی به گوش انتخاب راه با تحقیق کرد عصمتِ ابن الرضا، تصدیق کرد گشت عارف بر مقام عسکری پیروی کرد از امام عسکری جز امامش منکر هر غیر شد شیعه گشت و عاقبت بر خیر شد فاش گویم عاقبت بی چند و چون هر که باشد شیعه هست از فائزون شیعه را دل از ولایت منجلی است در جنان همسایه ی آل علی است بشنو این قلّ و دل ، خیر الکلام هست تنها شیعه بر حق والسلام «ایزدی» از جان مرید عسکری است مذهبش را بر مذاهب برتری است 🤲 التماس دعای فرج http://eitaa.com/Maddahankhomein
◾روضه امام عسکری(ع) ◾در سامرا چشم در راه توام یک دم به بالینم بیا ای جگر گوشه دمی از بهر تسکینم بیا سامرا شد مقتلم حال خرابم را ببین بهر درمان کن نظر بر حال غمگینم بیا زهر تابم را ربوده تشنه‌ام آبی رسان جرعه‌ی آبی رسان من کشته از کینم بیا حال زارم را ببین لعل کبودم را ببین یادگار قدر و کوثر اصل یاسینم بیا دست و پا گم کرده‌ام از زهر میلرزد تنم ای تمام هستیم ای روح آئینم بیا لحظه‌ی جان دادنم آمد چرا دیر آمدی یادگار فاطمه ای روح حق ببینم بیا انتقام‌کربلا در دست‌ و در بازوی توست من عزادار حسین و راس خونینم بیا http://eitaa.com/Maddahankhomein