eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
بر امّت اسلام وقت مهر و اُنس است دیگر یقینا وقت آزادی قدس است روز سخن از انتقام است و تقاص است خونخواهی قسّام و فتح است و حماس است در خون خیال بستن إحرام داریم در قبله گاه أوّل اسلام داریم گر حق شهادت را به ما دارد افاضه هستیم بر پیمان ختم انتفاضه امروز باز آوای هم عهدی بخوانیم از راه سردار و أبومهدی بخوانیم از موج خون هنگام جذر و مد بخوانیم از آرزوی نسل حاج احمد بخوانیم امروز روز نصرت و فتح و جهاد است هر مرد ما یک حاج قاسم، یک عماد است این نغمه های هر دل آگاه باشد وقت تقاص خون نصرالله باشد یکبار دیگر لشگر کرار مختار آمادهٔ رزم است و در میدان پیکار صدها کیان پهلوان و با کمالات بر روی لبهاشان نوای یٰالَثٰارات لشگر هزاران مرد با إحساس دارد زینب س در اینجا لشگری عبّاس ع دارد اینها که هم جان بر کف و پا در رکابند نور تمام نســـــل های انقلاب اند این لشگر حق، مملو از عشق ولی هست آمادهٔ فرمانی از سیّد علی هست تا کاخ آل فتنه را ویران نماید تا قدس را استانی از ایران نماید آنهم چه ایرانی که شور نصر دارد فیض حمایت از امام عصر عج دارد امروز روز دفع عمّال یهود است هنگام رسوا گشتن آل سعود است روز سقوط آمد به ابناء سقیفه آل سعود و ثانی و آل خلیفه فرمودهٔ رهبر قرار ما شد و بس کمتر ز ربع قرن در بیت‌المقدّس «ساده» https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_6034833877317463702.mp3
4.05M
هدیه به روح شهدا ی غزه و لبنان و شهید سید حسن نصر الله صلوات. 🌺اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم زمینه و شور شهادت سید حسن نصر الله خوش به حاله تو حسن نصر الله شدی مهمون آقام ثارالله تا آخر پای ولایت بودی تنها لایق شهادت بودی تو چشامون پره اشک تو دلامون پره آه رفتی پیشه اربابت سید حسن نصر الله آقام آقام آقام آقام آقام توی چشمه دشمنا خار بودی واسه ی رهبرمون بار بودی برای زحما تو محرم بودی سی سال تو خط مقدم بودی عاشقه بچه های زهرا و علی بودی افتخارت این بودش سرباز ولی بودی آقام آقام آقام آقام آخرش پر کشیدی نصرالله تو به مقصد رسیدی نصرالله برسون سلاممون و به حسین وقتی آقا رو دیدی نصر الله یه عمری کفن پوشه شاهه بی کفن بودی روضه خونه روضه‌ی شاهه بی بدن بودی آقام آقام آقام آقام آقام عشقه در پیشه نگاهت مردن از تو یک اشاره و سر از من میخورم غبطه به حال شهدا اونا که شهید شدن پای شما سعادت یعنی که پای تو خون دادن سعادت یعنی این برا تو جون دادن آقا م آقام آقام آقام رضا نصابی https://eitaa.com/Maddahankhomein
تو رفتی یاد و نامت هست باقی مسیر ناتمامت هست باقی از این دنیا اگرچه رفتی اما ابَرمردا! مرامت هست باقی
گره کارهایشان کور است انتهای مسیرشان گور است سرنوشت سیاه قارون ها مرگ در ورطه‌ی زر و زور است می رسد مرگ وارث جالوت گرچه نزدیک یا اگر دور است سامری تا ابد نخواهد ماند وادی طور وادی نور است «می رسد بانگ؛جاءَنصرالله» صبح روزی که نفخه‌ی صور است https://eitaa.com/Maddahankhomein
در سوگ سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله (اعلی الله مقامه) با دلهره همین که شنیدم: شهید شد! چشمم به خون نشست و دلم نا‌امید شد . عالم سیاه‌پوشِ غمش گشت و هرکجا گوشِ زمانه غرقِ کلامِ مجید شد . پیشِ رسول و آلِ رسولِ خدا چنین عمامه‌ی سیاهِ سرش روسفید شد . این جنگ هم کشیده شد آخر به کربلا سید "حسین" گشت و عدویش یزید شد . سید حسن پسر شد و سید علی پدر تا پای جان مرادِ خودش را مرید شد . بودند سخت منتظرش دوستانِ او امشب برای اهلِ جنان روزِ عید شد . این جنگ، جنگِ سختِ علیهِ رژیم پست با قتلِ دوست واردِ عصرِ جدید شد . احمد شهریار (پاکستان) https://eitaa.com/Maddahankhomein
چرخید دنیا باز تکرار جفا شد تکرار تیر و خنجر و تیغ بلا شد یکبار در شامات و در بغداد وغزه اینبار هم بیروت دشت نینوا شد هر سو گلی پرپر بروی خاک خفته اینبار جسم باغبانی سر جدا شد آنجا میان دشت جسم پاک ارباب بی سر ولی جاماند و در مقتل رهاشد اما تن صدچاک نصرالله در دشت با روح پاکش همجوار اولیا شد بر خاک نه جسمی نه دستی نه لباسی این غصه‌ی پرسوز مردان خدا شد مردی که عمری شیرمیدان بود با عشق همچون عماد‌‌‌وحاج قاسم کیمیاشد سخت است درد هجر یاران مجاهد این داغ عمری با دل ما آشنا شد وقتی پیام پیر دوران را شنیدیم گویی دوباره خیمه گه غرق عزاشد یاران به میدان رفته‌اند و برنگشتند الحق دوباره داستان کربلا شد (ام.خزان) https://eitaa.com/Maddahankhomein
حاج قاسم عزیز! چقدر جای تو خالیست در مدار زمین پس از تو زلزله افتاد در قرار زمین پس از عروج زمستانیت عجیب هنوز نشسته سایه ی پاییز بر بهار زمین اگرچه رفته ای اما هنوز شکی نیست که از شکوه تو ماندست اقتدار زمین به راه و رسم خودت با نگاه ایمانیت مهار کرده دلت خشم آشکار زمین تو رفته ای و جهان در سپاه خواهد دید هنوز تشنه ی عدل است ذوالفقار زمین خزان سرود تو را جای خالیَت پیداست که باز مانده ردیف غزل دچار زمین ✅برگرفته از کتاب غزل اقتدار (ام.خزان) https://eitaa.com/Maddahankhomein
✊🏻🇱🇧🇵🇸✊🏻 تقدیم به و نیفتاده ................ از این دست اتفاقاتِ معظَّم، کم نیفتاده بر خاک افتاده ولی پرچم نیفتاده نمیخواهم بگویم آسمان ها بر زمین آمد نمیخواهم بگویم اتفاقی هم نیفتاده هنوز از حنجر گلدسته های سبز و نورانی صدای جاریِ نیفتاده هنوز میرسد بر گوش دنیایی که از ، قامت نیفتاده ، عمری به دنبال بود و خندان است به آبروی حتی خم نیفتاده جهان باید بداند که من و نیفتاده اگر که افتاده در جان و دل ولی نام بلندم از دهان نیفتاده در این خوش آب و هوا حتی گذار سیبِ شک بر حضرت نیفتاده چه که و و شد یکجا اگرچه دیده داغ بی امان و غم، نیفتاده! رکابِ دل، ترَک خورد از و ولی از دستمان نیفتاده اگرچه خیمه ها گرفت اما خدا را شکر که بر ، چشمان نامحرم نیفتاده خدا را شکر بعدِ کشتن نگاه هرزه ای بر دامن نیفتاده خدا را شکر هست و می رسد از راه خدا را شکر پرچمدارِ این عالم نیفتاده قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
شهید چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله! خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله! پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله! لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت مپرس از کاسه‌ی صبری که شد لبریز، نصرالله! بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت تو و دیدار یار و گریه‌ی یکریز، نصرالله خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی! چه شد یکسو نهادی جامه‌ی پرهیز، نصرالله! از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند که قلب ماست بیروتِ شهادت‌خیز، نصرالله! ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
بنام خدا "" "" "" "" "" ای خدا بند دل ما پاره شد باز هم داغ دل ما تازه شد یا رب افتاده شرر بر جان ما سیل خون جاریست از چشمان ما زین جنایت قامت ما شد کمان هست دلخون مرد و زن پیرو جوان بود این سید سراسر جنب و جوش همچو اقیانوس و دریا در خروش سالها بود این مجاهد پای کار او نداشت یک لحظه آرام و قرار نام او بود افتخار شیعیان مایهٔ فخر همه آزاده گان بود نصر الله سراسر شور و حال او مقاوم‌تر ز هر کوه و جبال سالیان سال این مرد کبیر می خروشید در دل لبنان چو شیر همت او بود فراتر از گمان کرده بود او صهیونیسم را ناتوان آری امروز قوم منحوس و پلید ظاهراً بر آرزوی خود رسید شعله افکندند به جسم و جان ما سوخت زین شعله دل سوزان ما نی فقط آنان لبنان را زدند بلکه ایرانی و ایران را زدند کار اسرائیل بزودی دوستان هست تمام بی شک و تردید و گمان هست حرف آخر ما آتشین انتقام سخت در راه است یقین وای اگر ایما نماید پیر ما رهبر کاردان و با تدبیر ما می خروشیم ما همه‌ چون شیر نر ما تل‌آویو را نمائیم زیر و بر هست حزب الله بالا پرچمش سست نخواهد شد دژ مستحکمش گرچه امروز ما همه‌ هستیم حزین شاد و خرم می شویم فردا یقین صهیونیسم را ما کنیم خوار و زبون پرچم این قوم و بی شک سرنگون فاخرا گو تسلیت از عمق جان این مصیبت را تو بر صاحب زمان گو ره سید حسن پاینده است در دل ما او همیشه زنده است "" "" "" "" شاعر؛مسلم فرتوت گلهین http://eitaa.com/Maddahankhomein
به نام خدا عجب هجران جانسوزی عجب هجران جانکاهی عجب چشمی عجب لعلی عجب اشکی عجب آهی عجب اسمی عجب نامی عجب شهدی عجب جامی عجب روزی عجب شامی عجب مهری عجب ماهی عجب شوق دل انگیزی عجب دلگیر پائیزی دلِ از عشق لبریزی چه دل داری چه دلخواهی عجب هجران غمباری عجب تصویر گلزاری عجب مجذوب رخساری عجب مجذوب درگاهی منم افتاده در چاهت تو چون کوهی که همراهت پرِ کاهم به درگاهت عجب کوهی عجب کاهی http://eitaa.com/Maddahankhomein
«غریبستان مدینه» بعد پیغمبر علے طعــم غریبــے را چشـید دشمن قرآن و عترت پرده از رخ بر کشید از سقیفــه توطئـــه ها بهر دیــن آغاز شد بدعتـے در دشمنــے با آل عصـمت باز شد حق زهـــرا وعلــے شـد پایمال غاصبـیـن از همانجا انحراف افتـاد در شـــرع مبین دیده پیغمبــر مصیبتهـاے بعد خویش را فتنه هاے ایـن خواص شوم بداندیش راه راز هاے بعــد خــود را با علـے افـشا نمود مصحــف تنهائــے قـرآن و عترت را گشـود این سفـارش از نبے بر قهرمان خیبـر است در بقاے این شریـعت صبـر امر داور است امــر یکتـا ونبـے و صبـر حیــدر آن زمـان فرصتــے شـد از براے فتنه هاے غاصـبان تا نفاق اگــه شـد از اســرار صبــر مرتـضا فرصتــے پیدا نمـوده بهـر هر جـور و جفا شهـــر پیغمبــر مدیـنه مهبـط روح الامین گشتـه اینڪ پایـگاه جاهلـین و فاسقـین واے اگر جهل و ستم بر ملتے حاکـم شود لایــق در یــوزگــے و حـاکــم ظالـم شود اولین طــرح سقیــفه در جـهان آغـاز شد شاهـــراه ظلــم بــر آل محـمد ص باز شد شـد غریبسـتان مدیـنه بهـر زهـرا و علـے سیلـے از شیطان خورد محبوبه رب جلـی جاهلان و دین فروشان آتشے افـروخـتند در شــرارستان کینه بیت حق را سوختند فاطمه جـان خاکیان قدر تو را نشناختند قدسیان درزیرپایت بال خویش انداختند میکنـد پــرواز سیمـرغ علــے تا کهکــشان پهلــوے بشکسـته رخ نیلے و بازو ناتوان وقت غـسل فاطمــه بیتاب شد مولا علے دیـده نیلــے بـازوے محبــوبـه رب جلے بعد از آن همرازحیدر چاه نخلستان شده اے خــدا رکـن علــے مــرتضا ویران شده گریه کن آے اهل دل بــر غربت شیر خدا اے "کیانے" نالـه کــن بر دردهـاے مرتضا «یا فاطمه مولاتے اغیثیـنے» 🖊شاعر: استاد کیانی (فاطمه جان)صد لعن و نفرین خدا و پیروانت بر دشمنان و پیروان دشمنانت باد. https://eitaa.com/Maddahankhomein
باغ ما این است ؛ طوفان شد ، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می رفت بی سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل ، بی سر ایستاد حال ما را خوب می دانند عاشورائیان هر زمان اکبر زمین افتاد ، اصغر ایستاد یک اُحد دردیم آری ، حمزه رفت امّا چه باک مصطفی هر وقت تنها ماند حیدر ایستاد « قل هواللهُ أحد » را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت ، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضائیم این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل و هاجر ایستاد أینَ نصرُالله ؟ نزدیک است اذان آمد ، ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤فاطمیه نزدیک است گرچه احوال ما پریشان است گرچه این لحظه‌ها نفس‌گیرند سروها بر زمین نمیفتند نخل ها ایستاده می‌میرند "صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی این علم بر زمین نمیفتد سر ما روی دار هم برود از دل ما یقین نمیفتد کشوری ایستاده بین غبار کوچه‌ها غرق بوی باروت است گر شکسته‌ست شاخهٔ زیتون آن‌که نشکسته‌است بیروت است خم به ابروی خود نیاوردیم جمع ما نیز کم نخواهد شد کوه را می‌کَند ولی هرگز قامت عشق خم نخواهد شد پرچم سرخ را به دست بگیر همدل و هم عقیده و همراه روی سربند سبز خود بنویس: تا ابد زنده است حزب الله . . باز هم فاطمیه نزدیک است باز هم وقت بی هوا زدن است ارث مادر رسد به فرزندش جنگ با شعله، جنگ تن به تن است https://eitaa.com/Maddahankhomein
(بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم) شکر خدا که مکتب اسلام دین ماست ایران با ثَبات و قوی سرزمین ماست دشمن اگر چه هر نفسی در کمین ماست محکم‌تر از همیشه نماد اراده‌ایم ما پای خطّ قرمزمان ایستاده‌ایم 🍃 این انقلاب ادامهٔ راه پیمبر است اندیشه‌اش تحقّق فرمان حیدر است در خدمت اوامر زهرای اطهر است حقّا که این قیام قیامی حسینی است در گوش ما هنوز صدای خمینی است 🍃 با اقتدار کامل و با تکیه بر خدا آموخت درس یاری مظلوم را به ما هستیم با پیام الٰهی‌اش آشنا دست طلب به سمت غریبه نبرده‌اند مستضعفان به مکتب او دل سپرده‌اند 🍃 روح مقاومت به تن دوستان دمید فریاد بر سر همۀ دشمنان کشید آوازه‌اش به گوش تمام جهان رسید این سیّدی که کاخ ستم را به هم زد است ذُرّیهٔ محمّد و آل محمّد است 🍃 زخمی شدیم اگرچه ولی ایستاده‌ایم شیطان غرب را سر جایش نشانده‌ایم ما درس پایداری تمّار خوانده‌ایم عمّاروار پشت ولایت بایستید تا پایِ دار پشت ولایت بایستید 🍃 ای کدخدای خستهٔ محکوم بر فنا حقّا که سوخت میز تو و آن گزینه‌ها رو گشته است دست خبیث تو پیش ما پنبه شده هر آنچه که یک عمر رشته اید بر ضدّ ما مطالب باطل نوشته‌اید 🍃 از ما بپرس تا که بفهمید کیستیم یک عمر با شرافت اسلام زیستیم هرگز معطّل نظر غرب نیستیم حاشا که لحظه ها هدر کدخدا شود حیف دقیقه‌ای که حرام شما شود 🍃 با ما بگو که هیبت پوشالی‌ات کجاست دیگر تمام توطئه‌های تو برملاست موشک فقط جواب رجز خوانی شماست فردای انتقام به زودی رسیدنی است نابودی دوبارهٔ طاغوت دیدنی است 🍃 اینک سپاه ماست که در صحنه مانده است طعم شکست را به ستمگر چشانده است تا فتح قدس راه زیادی نمانده است آن قبله را به سلطهٔ دنیا نمی‌دهیم ما باج به یهود و نصارا نمی‌دهیم 🍃 آن جمعه که مردی از سفر می‌آید از هر شبکه موج خبر می‌آید نور دل فاطمه به همراه مسیح با سی صد و سیزده نفر می‌آید 🧢 🖌امیرحسین قاسمی‌پور🔖 https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶ ربیع الاول سالروز صلح امام حسن علیه السلام با معاویه ملعون خوب یا خوب تر از خوب به خوبی تو نیست ماه یا ماه تر از آن به نکویی تو نیست ای که در دایره حسن گرفتار شدی نه گرفتار ، ولی نقطه ی پرگار شدی جلوه ی حُسن تو در گوشه ی آفاق افتاد آتش مهر تو بر سینه ی عشاق افتاد هر کجا مهر و وفا هست تو را یاد کنند هر کجا لطف و عطا هست تو را یاد کنند این چه عشقی است که در سینه ی پر مهرت هست؟ این چه برقی است که در دیده ی پر سحرت هست؟ این چه سِرّی است که در سجده تباکی داری پادشاهی تو ولی مسند خاکی داری مجلس فیض تو بر سفره ی محرومان است دست احسان تو را شوق تهی دستان است کرم و بخشش و احسان متوالی داری خان رزقی و ولی سفره ی خالی داری خُلق نیکوی تو یاد آور پیغمبر هست رحمت و عفو تو بی شائبه دین پرور هست تو شبیه پدرت رنگ خدایی داری سینه ای داغ و دل تنگ خدایی داری اشجع الناسی و سردار سپاه پدری اعبد الناسی و تا مکه پیاده سفری مادرت بود که آموخت تو را اول جار یادت او داد ببخشی همه ی دار و ندار تو به همراه برادر به جوانان بهشت تو امیری ، تو امیری که خدا خود بنوشت پدرت خانه نشین شد تو صبوری کردی صلح کردی تو ولی صلح ضروری کردی ورنه کس نیست که شمشیر تو را نشناسد یا زبان سخن تیر تو را نشناسد تو امامی تو امامی و تو معصوم ترین لیک بعد پدر خویش تو مظلوم ترین https://eitaa.com/Maddahankhomein
کریم آل الله نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا چقدر محترم است این گدای با آقا نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم ، مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا نشسته ام بنویسم به جای العفوم الهی یا حسن یا کریم یا آقا تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا دخیل های نبسته شده زیاد شدند چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا تویی کریم کرم زاده من گدا زاده مرا خدا به تو داده تو را به من داده همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم سه بار زندگی ات را به این و آن دادی هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم قسم به ایل و تبارت - قسم به طایفه ات غلام قاسم عبدالله توآم با هم عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم من از بهشت به سمت شما سفر کردم که من بهشت بدون تو را نمی خواهم بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد ندیده اند افاضات آفتابت را نخوانده است کسی سطری از کتابت را به دستهای گدایان فقط دعا دادند به چشم های تو دادند استجابت را چرا غلام نداری ؟ مگر که ما مردیم نشسته ایم ببینیم انتخابت را تو تکسواری حتی کسی شبیه حسین عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را نه که نظر نخوری- نه - مدینه میمیرد اگر که دست علی وا کند نقابت را نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست نگات مثل علی و صدات مثل خداست نشسته ام بنویسم علی است بابایت نشسته ام بنویسم که مادرت زهراست نشسته ام بنویسم هزار ای والله هنوز هم که هنوز است پرچمت بالاست سکوت کردی اما حسین شهر شدی سکوت کردن تو کربلاست - عاشوراست اگر که جلوه نکردی همه کم آوردند نبود دست تو آری خدا چنین میخواست قرار بود که در صلح - کربلا بشوی سکوت پیش بگیری و لافتی بشوی نشسته ام بنویسم که سفره داری تو همیشه بیشتر از حد انتظاری تو به دست با کرمت می دهی کریمانه به سائلان حسینت هر آنچه داری تو تو نیمه ی رمضانی ولی شب قدری مرا به دست خداوند می سپاری تو اگر بناست بسوزم به هیزم فردا قسم به چادر زهرا نمی گذاری تو نخواستم بنویسم ولی نفهمیدم چطور شد که نوشتم حرم نداری ت نوشتم از سر این کوچه رد مشو اما نگاه کردم و دیدم چگونه داری تو ... ... تلاش میکنی از مادرت جدا نشوی تلاش میکنی او را حرم بیاری تو میان کوچه به دنبال توست مادر تو میان کوچه به دنبال گوشواری تو مگر چه دیده ای از زندگیت سیر شدی چقدر زود شکسته شدی و پیر شدی علی اکبر لطیفیان https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلح تو جنگ نا برابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم قاسمت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هر که از جام تو عسل نوشید چشمهایش طباطبایی شد https://eitaa.com/Maddahankhomein
برای امام حسن مجتبی علیه‌السلام مظلومترین قهرمان تاریخ در سالروز نهضت حُسن کربلا ای روشنای شمع شب‌افروز کربلا صلح تو بود نهضت پیروز کربلا امروز حُسن کرببلا ماند، چون که بود مرهون التفات تو دیروز کربلا باید که با اشاره‌ی تو سر درآوریم از رمز و راز عالم مرموز کربلا از کینه‌ی غدیر به قربان رسید و شد رخت عزا به قامت نوروز کربلا دشت تن تو کان عقیق یمن شده است آنجا که بوده معدن فیروزه کربلا از پای منبر تو بصیرت گرفته‌اند شد غمزه‌ی تو مسئله‌آموز کربلا از کوچه‌های تنگ بنی‌هاشم آمده تا روضه‌ی تو داغ جگرسوز کربلا https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم حُسن👌🌺 حُسن شرح خصائل حسن است ماه؛ عکس شمایل حسن است چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است سائل حسن است با حسن من نمانده‌ام تنها پس نماندم به‌وقت غم تنها او کریم است؟ نه، کرم تنها کار خدام منزل حسن است شد نثارش درود هر شیعه او شد به سود هر شیعه شک‌ندارم وجود هر شیعه همه از باقی گِل حسن است در معانی و در بیان خدا شد زبان حسن زبان خدا معجزات پیمبران خدا قطره‌ای از فضائل حسن است در کرامت به شهرت غایی تا رسیده به عالم آرایی تازه گفتند؛ حاتم طایی از گدایان کاهل حسن است این نه تنها کلام من باشد حرف ما حرف پنج‌تن باشد قبله جایی‌ست که حسن باشد کعبه هم سخت مایل حسن است هرکه آمد به عرصه‌ی پیکار در نهایت گذاشت پا به فرار چاره‌ی‌فتنه‌ی‌جمل این‌بار حکمی از تیغ عادل حسن است هرکسی باحسن در افتاده نسل او تا ابد ور افتاده هرچه برخاک پیکر افتاده بر سرش مهر باطل حسن است کاردشمن مقابلش شد لنگ سرشان بعد مرگ خورد به سنگ آخرکار هرکسی در جنگ سجده‌کردن مقابل حسن است خوش‌به‌حال و اشعارش که به عشق تو بسته شد بارش فاطمه می‌شود خریدارش شاعری را که مقبل حسن است گرچه از دوستان محن دارد در دلش غصه‌ای کهن دارد در نمازش زره به تن دارد "غربت" اوج مقاتل حسن است از زمانه چه‌زود سیرشده بی‌سبب نیست گوشه‌گیر شده درجوانی اگر که پیر شده داغ یک کوچه دردل حسن است در مدینه غریب بود ولی... درد او بی‌طبیب بود ولی... همسرش نانجیب بود ولی... در و دیوار قاتل حسن است https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح ای وسعت بهاری بی انتهای سبز مرد غریب شهر ولی آشنای سبز روح اجابت است به دست تو بسکه داشت باغ دعای هر شب تو ربنای سبز هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز سرسبزی بهشت خدا چیست؟ رشته ای از بالهای آبیتان آن عبای سبز از لطف اشکهای سحر غنچه داده است در دامن قنوت شبم این دعای سبز کی می شود که سایه کند بر مزار تو یک گنبد طلا ئی و گل دسته های سبز آن وقت تا قیام قیامت به لطفتان داریم در بقیع تو یک کربلای سبز یا می شود دلم گل و خشت حریم تو یا می شود کبوتر تو، یا کریم تو تو سرو قامتی تو سرا پا ملاحتی آقا تو حسن مطلقی و بی نهایتی خاک زمین که عطر حضور تو را گرفت از یاد رفت قصة یوسف به راحتی ایوب که پیمبر صبر و رضا شده از لطف توست دارد اگرحلم و طاقتی بی شک و شبهه دست توسل زده مسیح بر دامنت اگر شده صاحب کرامتی یاد پیامبر به خدا زنده می شود وقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتی حتماً برای خواهش دست نیازمند دست تو داشت پاسخ سبز اجابتی وقتی میان معرکه شمشیر می کشی تنها تویی که مرد نبرد و رشادتی با تیغ ذوالفقار که در دستهای توست بر پا شده به عرصة میدان قیامتی بر دوش سیدالشهدا بود رایتت عباس بود آینه دار شجاعتت خورشید آسمانی ماه خدا حسن همسایهٔ قدیمی دنیای ما حسن پرواز بال های خیالی فهم ما کی می رسد به اوج مقام شما حسن روشن ترین تجسم آیات و سوره ها یاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسن صفین شاهد تو شور و حماسه ات شیر دلیر بیشهٔ شیر خدا حسن الله اکبر تو بلند است وقت رزم آیات فتح روز نبردی تو یا حسن صلح شکوهمند تو هرگز نداشته چیزی کم از قیامت کرب و بلا حسن صلحت حماسه بود نه سازش که این چنین شد سربلند پرچم اسلام راستین در خانه‌ی تو غیر کرامت مقیم نیست اینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیست تو سفره دار هر شب شهر مدینه ای جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیست از بسکه داشت دست شما روح عاطفه شد باورم که کودکی اینجا یتیم نیست جز سر زدن به خانة دل خستگان شهر کاری برای هر سحرت ای نسیم نیست اینجا که نیست گنبد و گل دسته ای بگو جایی برای پر زدن یا کریم نیست داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب امروزی است غربت عهد قدیم نیست با این همه غریبی و دلتنگی ات بگو جایی برای اینکه فدایت شویم نیست؟ گل داشت باغ شانهٔ تو از سخاوتت آقا زبانزد همه می شد کرامتت این گونه در تجلی خورشید وار تو گم می شود ستارهٔ دل در مدار تو روشن شده است وسعت هفت آسمان عشق از آفتاب روشن شمع مزار تو بوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیل می آورد نسیم سحر از دیار تو دلهای ما زمینی و ناقابلند پس یک آسمان درود الهی نثار تو هر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم تا خلوت سحرگه آئینه زار تو تا که شبی بیائی و بالی بیاوری ماندیم مات و غمزده چشم انتظار تو بالی که آشنای تو باشد ابوتراب! یا وقف صحن خاکی و پر از غبار تو بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد باشیم تا همیشه فقط در کنار تو با عطر یاس تربت تو گریه می کنیم آنجا فقط به غربت تو گریه می کنیم چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود شایستهٔ شفاعت حیدر نمی شود چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود مرهم به زخم های دل پر شراره ات جز خاک چادر و پر معجر نمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پاره جگر تر نمی شود یک طشت لخته های جگر پاره های دل از این که حال و روز تو بهتر نمی شود یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب گفتند نه کنار پیمبر نمی شود گل کرد بر جنازهٔ تو زخم سرخ تیر هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی با کربلا و کوفه برابر نمی شود زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت سالار من که یک تن بی سر نمی شود دیگر تمام قامت زینب خمیده بود از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح تویی امیر جمل، ذوالفقار غیرت حیدر لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟ به هیچ جا نرسیده است آنکه در همه ی عمر بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست که با معاویه در پای چند سکه نهد سر ستون دینی و قرآن ناطقی چه نیازی به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟ صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که شکست پیش نگاه تو گوشواره ی مادر امام بی حرم! این دل همیشه بوده حریمت دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح شکرُ لِلّه اگر زبان دارم طبع آیینیِ روان دارم خاکیم ، میل آسمان دارم بال اگر نیست نردبان دارم شاعرم ، بر زبان من عشق است شکر، نام و نشان من عشق است عشق اگر هست در یَمُت یَرنی است من اویسم وفای من قرنی است دل من چون عقیقها یمنی است خون دلم پس مرام من حسنی است هرکجا عشق خیمه زد وطن است شکرُلِلّه امام من حسن است ما به توحید از خدا گفتیم در نبوّت ز مصطفی گفتیم در امامت ز مرتضی گفتیم در کرامت ز مجتبی گفتیم ما مسلمان این قبیله شدیم وَبتَغوا را اِلی الوسیله شدیم ذکر ماشد به هر کلام ، حسن نیّتِ ما به هر سلام ، حسن بر زبانها علی الدّوام ، حسن کن نگاهی به ما امام حسن دل ما خون شد ای بقیع نشین! یا کریم آمد ای کریم ! ببین پاکشیدی تو از مناظره ؟ نه ترس داری تو از مخاطره؟ نه صلح کردی ولی مذاکره ، نه در بقیعی ولی محاصره ، نه آل وهّاب کمتر از آن است که ببند ز شیعیان تو دست ما تو را در خطر نمی بینیم دشمنت را قَدَر نمی بینیم دیگر از سَم ضرر نمی بینیم بر سر نیزه سر نمی بینیم که بقیع تو خوش سرانجام است پایتخت جهان اسلام است کو؟ ندیدند در جدل چه گذشت؟ سالها بر سر ملل چه گذشت؟ یا ندیدند در جمل چه گذشت؟ بر سر وارث هبل چه گذشت؟ حسنی زاده ها فراوانند وای اگر تیغ را بجنبانند https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌺نذر عنایت وشفاعت اولین مصلح تاریخ 🌺 می‌ اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو نمایان میشود اینگونه ذاتِ پستِ فتنه جو معزالمؤمنین از بی تفاوت ها دلش خون شد به خشم آمد ولیکن داشت با صبر و تحمل، خو حسن(ع) تنهاترین سردار از زخم زبان پُر بود می آمد سمت قلبش تیرِ کینه توزی از هر سو به سربازانِ مکرآلودهٔ خائن نیازی نیست که یارِ غرق در تزویر دارد مکرِ تودرتو اگر چه داد جولان در جمل با خشم؛ شمشیرش پس از آن ماند عمری در غلافِ بغض؛ در پستو برای کشتن باطل همیشه نیزه لازم نیست زبانِ با مدارا میشود گاهی حقیقت گو حسن(ع)با مصلحت اندیشی اَش اثبات کرد این را برای دین، سیاست میشود شیرین ترین دارو سکوتِ با بصیرت هست برّنده تر از خنجر قیام ِصلح؛گاهی برتر است از جنگِ رو در رو! https://eitaa.com/Maddahankhomein