eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
376 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت امام صادق علیه السلام شیخ الائمه از غمِت دائم به ما غم میرسه شوّاله و با روضه هات بوی محرم میرسه گریونه چشمای ترت از روضه های مادرت در و دیوار حرم دیدن چی سرِت اومد تو دل خونه عبات افتاد و عصات افتاد بُردنِت از خونه غریبونه دوباره یادم افتاد تو کوچه ها چی رخ داد طناب و دست بسته علی شکسته دادِبیداد مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمُردن #### با روضه هات میسوزم و داغم من از داغ علی هیزم آوُردن پشت در میسوزه باز باغ علی قلبِت شکسته وای من دست تو بسته وای من پسِ در از روضه ی مادر با دل مضطر با خبر بودی توو آتیش بودی ولی داغ از داغ دل سوزِ میخ در بودی دوباره آتش و دود خلیل و ظلم نمرود هجوم و خونه ی وحی غلاف و تازیونه هم بود مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمردن #### یه عمری از داغ حسین خوندی تو با سوز و نوا حالا خودت روضه شدی ای روضه خون کربلا مونده کبودی رو تنت مثل حسین بد زدنت دلت خون و چشم تو گریون سینه سنگین و تن شده پر تب توو اون آتیش خیمه رو دیدی داد زدی ای وای از دل زینب آتیش به قلب ما زد وقتی به خیمه ها زد از روی تل دوباره زینب حسینش و صدا زد مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمردن https://eitaa.com/Maddahankhomein
بر دور کمر شال بهم ریخته دارد اندام کهنسال بهم ریخته دارد آتش نکشانید بر این خانه که این مرد از فاطمیه حال بهم ریخته دارد مانند علی رد طناب است به دستش در بند، پر و بال بهم ریخته دارد در پشت فرس از نفس افتاده، بمیرم آخر قدِ چون دالِ بهم ریخته دارد حالا سر پیری به روی خاک نشسته پیراهن پامال بهم ریخته دارد افتاده زمین پشت فرس، یاد رقیه چشم تر و احوال بهم ریخته دارد خون از کف پایش به زمین ریخت و فریاد از آن همه خلخال بهم ریخته دارد   مثل همه ی عمر فقط گریه و زاری بر روضه ی گودال بهم ریخته دارد https://eitaa.com/Maddahankhomein
سروده ای دیگر در مرثیت امام صادق (ع) --------- در غم نشست سینه ی لبریز آذرش در شعله سوخت قلب شریف و مطهرش با آن که داشت موی سپید و قد کمان رحمی نکرد خصم لعین ستمگرش در خانه دید دشمن خود را شبانه او آمد به یاد غربت جانسوز مادرش در پیش چشم پر از اشک کودکان بستند دست او به طنابی چو حیدرش بردند سر برهنه برون آن امام را آتش زدند قلب لبالب ز اخترش یک سو پسر گریست به اندوه این پدر یک سو فغان و ناله به لب داشت دخترش خونش نریخت خصم ستم پیشه اش ز کین با آن که دید تیغ عدو را برابرش گرچه غریب بود و ستم دید از عدو دیگر ندید خنجر دشمن به حنجرش شد عاقبت ز زهر جفا بی قرار آه کشتی شکست در دل امواج لنگرش باید گریست در غم جانسوز آن امام کز زهر کینه گشت خزانی صنوبرش دارد بقیع سینه ی پر خون ز داغ او شد لاله گون تراب ز اشک مکرّرش آخر فتاد بهر عزای امام نور شال عزا به گردن موسی بن جعفرش " یاسر" ز داغ خونِ جگر داشت آسمان تأثیر درد آمد و بشکست شهپرش ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر» https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا امام جعفر صادق علیه‌السلام السلام ای زلال آیینه ششمین افتاب نسل علی مڌهب جعفری بنام تو است باتو هستیم وصل علی گر مزار تو خاکی است اما اختر اسمان عشقی تو نور دادی از آسمان به زمین دلبرسایبان عشقی تو مثل مادر غریب هستی که دست تو باطناب می بستند کوچه ها ی مدینه شاهد توست حرمتت را چگونه بشکستند میرسد یک زمان مزار بقیع مثل مشهد شود چراغانی به ضریح تو میزنم بوسه در همین بیتهای پایانی صله چشمهای بارانی از تو باشد برات کرببلا کاش ساقی ز مشک خود بدهد جرعه ای از فرات کرببلا  انقدر روضه شما خواندم همه فهمیده اند حیدری ام من مسلمان راه تو هستم مڌهبم شیعه است و ،،،، ام حسین جعفری: https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾یک منبر روضه ◾حضرت امام صادق (ع) میان شعله‌های آتش‌سوزان عبایم سوخت شنیدم ناله های کودکانم تا ردایم سوخت شبانه ریختند در خانه ام با شعله ی آتش به‌مثل نی‌میان شعله‌های کین نوایم سوخت چنان عمامه‌ام افتاده از سر پشت در گفتم خدایا نیمه‌شب دربین آتش‌دست و پایم سوخت به یاد درد و داغ مادرم کردم صدایش لیک درآن آتش که گفتم مادرم راه صدایم سوخت لوای شیعه را برپا نمودم در دل آتش به یکدم دیدم آنجاپیش چشمانم لوایم سوخت (ع) https://eitaa.com/Maddahankhomein
«مرثیه داغ شقایق» ای مهر و ماه پُر فروغ آفرینش ای یکه تاز عرصه ی ایمان و بینش نام تو دارد علم و حلم و صبر اما تو پُر فروغی گوهر تابان جانها سر تا به پا تفسیر و تحلیل خدایی بنیان گذار مذهبی داری فدایی تو صادقی و صدق در گفتار داری هستی رئیس مذهب شیعه تو آری فرزند باقر هستی و بابای کاظم تعظیم برعلم تو بر ما گشته لازم شیخ الائمه جعفر صادق تویی تو بر عالمیان مصحف ناطق تویی تو از چند مظلوم مدینه صد نشانه شرحِ حدیث تو برایم شد بهانه روی لبانت ذکر یا زهرا مدد بود دشمن برای کشتن تو در صدد بود درنیمه های شب زمان قتل و غارت بر اهل بیت پاک تو کردهِ جسارت دل رفت سوی کربلا درعصر آن روز شد تازیانه ،کعب نی، با آه جانسوز مسموم زهر کینه و جور و جفا شد شهرمدینه غرق غم چون کربلا شد الحمدلله خواهری بالا سرت نیست بالای گودال بلا هم مادرت نیست جسمی به زیر نعل تازه پاره پاره دختر نخواند روضه ای بر ماه پاره روضه مدینه را به سوی کربلا رفت دلهای ماتا روضه ی خون خدا رفت امشب ندارد زائری صحن و سرایش جز مهدی زهرا که جان ما فدایش رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾نوع مرثیه و شعر ◾مربع ترکیب ◾روضه امام صادق(ع) به نماز ایستاده در شب بود ذکر لبهاش ذکر یارب بود محو ذات خدا میان نماز از محبت چنان لبالب بود همهمه پشت در چو برپا شد خانه‌ای وای.... با لگد وا شد آتش و دود بود و خاکستر باز زنده دوباره غمها شد غم مسمار و غصه زهرا غم محسن غریبی مولا ناله‌ی کودکان خانه‌ی وحی آه زهرا که گفت یا ابتا پیر مرد قبیله‌ی توحید بین سجاده همچنان خورشید در تلألوء به شهر پیغمبر ز عدو کار او به کوچه کشید در رسن بسته بی عبا و ردا پا برهنه کشیده‌اند او را شعله افتاد تا به دامانش یادش آمد مصیبت زهرا https://eitaa.com/Maddahankhomein
◾توسل به امام صادق(ع) صادق آل عبایم که ز پا افتادم دست بسته بین کوچه ز جفا افتادم بین این شور شرربار میان خانه ناله دارم ولی از نای و نوا افتادم نیمه شب وقت مناجات و دعا بودم لیک ز جفا بوده که بر موج بلا افتادم وارث مادر مجروح و شکسته پهلو پشت در در دل آتش بیهوا افتادم بین این خانه کسی همسر من را نزده یاد درد و غم ناموس خدا افتادم عصر ظهر عطش و آتش بین خمیه یاد عمه ز غم کرببلا افتادم https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹غم زمانه🔹 به لحظه لحظه‌های خود چه عاشقانه زیستی و بار دین احمدی به روی شانه، زیستی در این جهان پر فریب و غرق در دروغ‌ها تو ای امام راستین! چه صادقانه زیستی تمام هستی‌ات به‌جز محبت خدا نبود تمام عمر خود فقط به این بهانه زیستی به ساحل تو کی رسند ابوبصیرها که تو... نهایتی نداشتی و بی‌کرانه زیستی شکفته از دم تو صد زراره و هشام‌ها تو ای بهار جان، چقدر جاودانه زیستی همیشه قطره قطره سوختی به یاد جد خود دمی بدون فکر و ذکر کربلا نزیستی نبود یاوری تو را به روزگار فتنه‌ها سکوت پیشه کرده با غم زمانه زیستی 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🌺 در مدح معلمانِ بی بدلِ خلقت؛ 🌺🍃 خدا گفته ست با جبرییل، وقتِ خلقتِ انسان محمد(ص)شهر علم است و علی(ع)درب ورود آن* همان شهری که نه! آغاز و پایانش مشخص نیست همان علمی که دارد ریشه در خط به خطِ قران همان علمی که با وحی الهی دلنشین تر شد در آیه آیهٔ أعراف و إبراهیم و ألرحمن همان علمی که با وحدانیت انداخت بت ها را به روی خاکدانِ این زمینِ مملو از عصیان همان علمی که با بعثت؛ خریدارِ محبت شد تمام خارها گل داد بعد از بارش ِ باران همان علمی که دارد آبرو از پنج تن؛ تنها گرفت از اولین روزِ ازل در جانشان جریان همان علمی که زهرا(س) در صحیفه پیش بینی کرد نوشت از سرنوشتِ تک تکِ آیندگان؛ هرآن همان علمی که حیدر را سرآمد کرد در عالم وَ قران را کتابت کرد و إحیا کرد صد سلمان اگر تردید داری که علی(ع) علامه پرور هست بپرس از جرج-جرداقی که شد نهج البلاغه-خوان همان علمی که مولا را به سائل سوق میداد و نشد یک عمر! حتی در رکوعش غافل از "احسان" همان علمی که صیقل داد با آن ذوالفقارش را بصیرت ریخت در تیغی که شد نام آورِ دوران چه علمی بود که شد بانیِ صلحِ حسن‌(ع) حتی چه صلحی بود که شد سخت، جنگ تن به تن حیران چه علمی! ضربِ شمشیرِ حسین بن علی(ع) بود و فرود آمد به فرقِ کفر و باطل؛ کاری و برّان چه آقایی! که علمش رنگی از آزادگی را داشت أبالأحرار نامش بود و شد اسطورهٔ ادیان! 🌺قال رسول اللّه(ص): أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ پیامبر خدا(ص): من شهر دانشم و علی(ع) دروازه آن است. آن که دانش میخواهد، باید از [این] دروازه در آید. ابن عبّاس؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج۲، ص۳۴ ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🩸 منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیه‌السلام را به شهادت برساند، امّا ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیه‌السلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیه‌السلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف می‌شد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیه‌السلام از قصر او خارج شدند. 🥀 ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟! منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با چهره‌ای غضب‌آلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم، 📋 فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ ▪️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌من نزدیک شد، پنجه‌های خود را گشوده بود و دامن به‌کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجه‌های خود بفشارد. 📚مُهَج الدعوات،سیدبن‌طاووس،ص۱۹۲ ✍ آه یا رسول الله... کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل می‌شدید... در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، 📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رَسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ دوباره پای برهنه شبانه آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت عبا نداری و عمامه و رِدایت کو؟ چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟ حرم تو هستی او پشت بر حرم داده تو ایستاده‌ای و نانجیب لٕم داده به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت با رسول الله  بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا