eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
376 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5830105920327124068.mp3
1.99M
نوحه قاسم بن الحسن علیهم السلام از حسین رئوفی اگر ببارد به سرم سنگ باز بگویم حسینی ام راه تو را تا خدا بپویم آه ، واویلا عموجان واویلا ٢ اگر که سینه ام شکسته فدای آهت قاسم تو به خون نشسته فدای راهت آه ، هم پاره جگر مثل بابا هم پهلو شکسته چون زهرا واویلا عموجان واویلا ٢ من حسنی زاده حسینی مذهب و دینم تا ندهم جان به رهت از پا ننِشینم آه ، راهت راه عشق است و ایثار در فقر و نداری اقتدار واویلا عموجان واویلا ٢ @Maddahankhomein
4_5830082895007450245.mp3
1.15M
زمزمه حضرت قاسم بن الحسن ع از حسین رئوفی پر شده صحرا از شمیمی که آمده همچو نسیمی امام حسن آمده از راه بالا سرِ طفل یتیمی خوش آمدی داداشم به کربلا زینبتو می بینی با این بلا برادرم بده صبرتون خدا حسن حسن جان ٣ یادت میاد خشکیه کوفه تو و بابامون و حسینم با دعاتون چه بارونی شد آسمون اینجا نور عینم حالا ببین قاسمت خشکه لباش مثل عموش از عطش تاره نگاش ز قحط آب ربابو خدا خداش حسن حسن جان ٣ قاسمتو شکسته سینه دیدی و باز رفتی مدینه مادرت اونجا به زمین خورد اینجا پسر نقش زمینه این همه غم همه در راه خدا سهم ما شد ز جهان گذرا زهر ستم یا که شمشیر جفا حسن حسن جان ٣ @Maddahankhomein
4_6019481327739340173.mp3
2.36M
زمزمه قاسم بن الحسن علیهم السلام از حسین رئوفی رود میدان حسن جان قاسمم دیگر برام زنده میشه داغ (علی اکبر۲) چقدر امروز داره مثل تو می جنگه ولی افسوس اسیر بارش سنگه . دلم تنگه دلش طوفان دو چشمش همچنان دریاست به تیغ ابرویش در هیبت باباست ولی تنهاست امون ای دل ۳ یه صحرا و یه قاسم این همه قاتل ، امون ای دل زره اندازه ی قدش نبود اینجا خدا رحمی به جسمش کن (در این صحرا ۲) صدایم زد ولی دشمن نمیزاره روی جسمش سم مرکب (چه بسیاره۲) به او تعلیم داده شخص عباسم کشیده قد ولی بر عکس عباسم که کوته شد قد یاسم امون ای دل ۳ یه صحرا و یه قاسم این همه قاتل ، امون ای دل @Maddahankhomein
4_5830105920327124068.mp3
1.99M
نوحه قاسم بن الحسن علیهم السلام از حسین رئوفی اگر ببارد به سرم سنگ باز بگویم حسینی ام راه تو را تا خدا بپویم آه ، واویلا عموجان واویلا ٢ اگر که سینه ام شکسته فدای آهت قاسم تو به خون نشسته فدای راهت آه ، هم پاره جگر مثل بابا هم پهلو شکسته چون زهرا واویلا عموجان واویلا ٢ من حسنی زاده حسینی مذهب و دینم تا ندهم جان به رهت از پا ننِشینم آه ، راهت راه عشق است و ایثار در فقر و نداری اقتدار واویلا عموجان واویلا ٢ @Maddahankhomein
هجوم سنگ و نیزه داران.mp3
3.27M
نوحه یا زمزمه ششم محرم قاسم بن الحسن علیهم السلام از حسین رئوفی هجوم سنگ و نیزه داران ۲ و عاشقی به زیر باران۲ عمو حسین جان ۴ ببین که نیزه ای نشسته به سینه ای که بد شکسته نمی شود زنم صدایت که خون ره گلومو بسته شکسته پهلو ، روم شتابان به نزد بابا ، در این بیابان عمو حسین جان ۴ شدم چنان عمو ابالفضل ببین عمو که قد کشیدم به زخم زخم پیکر خود ز بس که سم اسب دیدم صدا عوض شد ، شکسته دندان لبم پر از خون ، ز سنگ باران عمو حسین جان ۴ رسیدی و نشد سر من جدا عمو ز پیکر من ولی جدا شود تو‌ گودال سرت امام و رهبر من برایت اشکم چکد به دامان که بی کسی و غریب و عطشان عمو حسین جان ۴ @Maddahankhomein
همایش شیرخوارگان حسینی ، و کودکان غزّه --------- در کربلا چه کردند ابلیس های بی دین یک طفل تشنه لب را کشتند از ره کین تیر سه شعبه آمد بنشست بر گلویش یارب چه کرده دشمن با اهل بیت یاسین امروز هم جنایت پشت جنایت آید خون می چکد دوباره از دست های گلچین باید دوباره دیدش آن صحنه های جانسوز دشمن چه کرده یاران با کودک فلسطین غزّه به خون تپیده اطفال بی گناهش هر یک به موج خون و هر یک به خواب سنگین این شیرخوارگان را بنشان به قاب عزّت طفلان غزّه را هم بنشان به قاب خونین بر کودکان غزّه بادا هزار رحمت بر جانیان صهیون بادا هزار نفرین کفر است کار صهیون باید بر او بتازید هر کس که یار او شد از کفر کرده تمکین ای رهرو حسینی بشناس شمر خود را تا که دلت نیفتد در راهِ غیر آئین کار یزیدی ما همراهی یهود است کو دشمن تو باشد از سال‌های دیرین تلخ است با ستمگر سازش نمودن ای دل کام کسی ز دشمن هرگز نگشته شیرین ماندن کنار خصم و با وی وفا نمودن ذلّت کند نصیبت این راهکارِ ننگین هَیْهات مِنَّاالذِلّه نقش لب حسین است هر کس شنید آن را باید کنید تحسین بردار تیغِ خود را در پیش هر ستمگر تا عزّت تو گردد از سوی عشق تضمین «یاسر» حقیقت دین باشد بصیرت حق دارد نظر خدا هم بر چشم های حق بین محمود تاری «یاسر» @Maddahankhomein
غزل وهمِ ما می‌افکند در پای ما زنجیر را آتشِ تصویر، آتش می‌زند تصویر را این که طفلی یا مسافر یا اسیر تشنگی بستگی دارد چه می‌بینی تو لفظِ شیر را حرف‌ بسیار است اما پیشِ آن چشمِ سیاه خامشی در سرمه‌ می‌غلطاند این تقریر را می‌رسد روزی که زیرِ خاک عشاقِ جوان جشن می‌گیرند مرگِ آسمانِ پیر را ترسم از چشمم بی‌افتد جنت الفردوس تو پس نمی‌خواهم ببینم وادیِ کشمیر را نخلِ بی‌باری ندارد جای در باغِ دلم کس نخواهد دید از من آهِ بی‌تأثیر را شک ندارم دیده مجنونِ زمان را هر کسی در خیابان دیده شخصی با خودش درگیر را دست اگر دستِ علی باشد و تیغش ذوالفقار حس نخواهد کرد مرحب ضربت شمشیر را شهریاران می‌روند آخر به استقبال مرگ هر هدف یک روز می‌بوسد گلویِ تیر را احمد شهریار https://eitaa.com/Maddahankhomein
-1918755069_458992060.mp3
2.98M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه هفتم محرّم حضرت علی اصغر علیه السلام سبک غم بساطینی ..... ای گل‌پسرم علی اصغرم حیدرِ حرم رویِ دستایِ .... بابا می‌زنی میدونو به هم تو که خیلی مردی مثلِ عمو عبّاس علمداری کردی مثلِ عمو عبّاس حرمله دست .... به کمون شده طفلِ رباب پهلوون شده آه علی لالایی /۳/ رویِ دستایِ شاهِ دین زدی دست‌وپا ولی بند اومد دیگه گریه‌هات شدی بی‌صدا علی لبخندِ تلخی رو لبِ تو نشسته گردن که نمونده سرت رویِ دستِ .... بابات ولی .... غروبِ روضه می‌گرده علی سرت رو نیزه آه علی لالایی /۳/ پایِ گهواره نشسته مادر می‌کشه آه می‌کَنه قبری بابا با خنجر پشتِ خیمه‌گاه گنجِ‌‌ من پنهان شد زیرِ خاکِ صحرا امّا پیداش کردن غروب نیزه‌دارا بر نیزه‌یِ .‌‌‌..... کینه سرت ای وای چه‌ها کشید مادرت آه علی لالایی /۳/ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل هفتم محرّم حضرت علی‌اصغر علیه السلام در آغوشِ پدر وقتی به میدان رفت محشر شد علی‌اصغر  علی‌اکبر که نَه یکباره حیدر شد همین طفلِ به ظاهر شیرخواره در دلِ میدان به هم زَد لشکرِ روباه‌ها را شیرِ لشکر شد علیِ ابنِ حسینِ ابنِ امیرالمؤمنین بود و .... همه دیدند تا آمد دوباره فتحِ خیبر شد نگو هِقْ‌هِق علیٌ حق مَعَ‌الحق بود و از حق گفت فُتوحاتِ حسینی در حضورِ او مُکرّر شد شبیهِ پهلوان آمد به میدان وُ دَمِ عمّه دوباره با اُمید وُ عشق وُ غم اَللّهُ‌اکبر شد اَمان از حرمله  از چِلِّه می‌خواهد چه بردارد؟! عجب تیری رها کرد وُ چه‌ها با حلق وُ حنجر شد؟! شبیهِ مرغِ بِسمِل می‌کَنَد جان رویِ دستِ شاه صدایِ خنده‌هایِ شمر وُ خولی صدبرابر شد اگر چه شد مزارِ طفلِ بی‌سر پشتِ این خیمه سرِ نیزه فرو در خاک‌ها که رفت محشر شد به پیشِ چشمِ مادر بر رویِ نیزه سری بستند دعایِ ندبه نجوایِ حریمی پایِ این سر شد @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع هفتم محرّم حضرت علی‌اصغر علیه السلام پاره کردم بندِ قنداقش کمی زد دست‌وپا پایِ روضه آسمان‌ها ناله زد واویلتا تیرِ کینه با گلویِ کوچکش کرده چه‌ها پوستی از گردنِ طفلِ حرم مانده به جا بازویِ بابا نباشد سر می‌افتد از تنش چه سرش آمد خدا سخت است خیمه بردنش حرمله یک تیر زد از سه طرف حنجر شکافت گوش تا گوشِ گلویِ غنچه‌یِ پرپر شکافت تیر از حلقومِ او وقتی که رد شد سر شکافت رنگِ نوزادم پرید و سینه‌یِ مادر شکافت روضه‌هایش شد عذابی وای بر حالِ رباب کاشکی باشد دروغ این بستنِ سر با طناب کاشکی باشد دروغ افتادنِ سر پایِ نی اینکه خورده سیلی و شلّاق مادر پایِ نی تاب می‌خورده اگر سر دیده دختر پایِ نی غیرتی افتاد تا شد حرفِ معجر پایِ نی از سرِ نیزه زمین خورده که برگردد نگاه سمتِ رأسِ کوچکِ خونین شده از خیمه‌گاه غیرتِ شیرِ خدا دارد به رگها این علی جان سپرده در مسیرِ ماندنِ آئین علی صحبت از ناموس شد خورده جَبینش چین علی این دعایِ زینبی را می‌گوید آمین علی کاش باشد دغدغه در عاشقانِ بوتراب تا ظهورِ مهدیِ موعود ایمان و حجاب @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت هفتم محرّم حضرت علی اصغر علیه السلام بدنش بی‌رمق و گونه‌یِ او خشکیده گریه که می‌کند او اشک ندارد دیده پوسته پوسته شد دورِ لبش بس که زبان دورِ لبهایِ گلِ سرخِ حرم چرخیده رویِ دستِ پدرش معرکه‌گیری کرده شیرخوار است ولی شیرصفت غرّیده پسرم آبرویِ مادرِ مضطر شده است هق هقَش شد رَجزی و لشکری لرزیده‌ ای بسوزد جگرِ حرمله که با تیری گوش تا گوشِ گلو بریده نَه پاشیده شده رگهایِ سرش مثلِ همان رگها که ..... تهِ گودال به هم ریخته و بوسیده .... دخترِ دربه‌دری این رگِ پاره شده را که در این روضه به ما داده هزاران ایده‌ روضه‌یِ طفلِ رباب و گلِ ویران خواندیم می‌رسد منتقمی که حالِ ایشان دیده @Maddahankhomein
با هر غمی شبیه و برابر نمی شود هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟ باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود! باب الحوائجی است که جز با نگاه او احوال شهر غم زده بهتر نمی شود هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت: هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود @Maddahankhomein