eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
354 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت علی اصغر ع-AudioConverter1.mp3
539.7K
بر گل فاطمه،نور دو عینم آخرین سرباز،راه حسینم پور ربابم تشنه ی آبم علی اصغرم،فدای دینم۲ گلی از گلشن،آل عبایم آخرین سرباز،کرب و بلایم گر جان بر لبم جان زینبم علی اصغرم،فدای دینم۲ در لحظه ی آخر،بر او نگاهم روی دست پدر،شد قتلگاهم علی اصغر شد پاره حنجر علی اصغرم،فدای دینم۲ با تیر حرمله،سرم جدا شد در راه رهبرم،جانم فدا شد نجل احمدم دست و پا زدم علیِ اصغرم،فدای دینم۲ قامت بابایم،از داغم خمید علی اصغرش،در خون آرمید عمه بی تاب است گریان رباب است علیِ اصغرم،فدای دینم۲ داغم شرر زده،بر قلب مادر در پشت خیمه ها،شد قبر اصغر گرید سکینه ماه مدینه علیِ اصغرم،فدای دینم۲ ✍حاج رضا یعقوبیان https://eitaa.com/Maddahankhomein
حضرت علی اصغر ع-AudioConverter3.mp3
535.5K
از تبار احمد،اصغر حسینم بر رباب و زینب،نور هر دو عینم من گل ولا هستم نور کبریا هستم یا حسین مظلوم۲ روی دست بابا،رفته ام به میدان تا روم به جنت،همره شهیدان خون شده دل بابا از دشمنی اعدا یا حسین مظلوم۲ حرمله نشسته،در رو به روی من با تیر سه شعبه،زد بر گلوی من صد پاره شده حنجر خونجگر شده مادر یا حسین مظلوم۲ در سپهر دینم،ماه بی قرینه بر من زده با تیر،حرمله ز کینه روی من شده گلگون مادرم شده دلخون یا حسین مظلوم۲ تیر کینه ی او،حنجرم بریده رنگ از رخ بابا،زین ستم پریده خون گریه کند بابا از این ستم اعدا یا حسین مظلوم۲ بر سینه ی بابا،اصغرش به خواب است زین همه مصیبت،خون دل رباب است همناله ی با زینب جان او بود بر لب یا حسین مظلوم۲ ✍حاج رضا یعقوبیان https://eitaa.com/Maddahankhomein
20230724_103355-AudioConverter.mp3
1.18M
گل نازم، علی اصغر، کم بزن دست وپا، به گاهواره بگیر آروم، گریه کم کن، رفته عباس عمو که آب بیاره لایی لای لای، لایی لای لای، علی اصغر، علی اصغر، علی اصغر۲ من ربابم، تشنه هستم، ندارم شیر برای شیرخواره اصغر من، خیلی تشنه ست، الهی یک کمی بارون بباره لایی لای لای... حمدُ لله، باباش اومد، ببره براش ز دشمن آب بگیره کاشکی سیراب، بشه اصغر، آخه شش ماهه من خیلی صغیره لایی لای لای... یه بابایی، رو به لشگر،روی دستش یه طفل شیرخواره به سفیدیِ گلویش،حرمله می کنه از اونجا نظاره لایی لای لای.. من بمیرم، اون سه شعبه، اومد ونشست روی، گلوی اصغر شده سیراب، دیگه از خون، روی دستای باباش میزنه پرپر لایی لای لای... مونده بابا،زار و حیرون، چطوری خبر به خیمه ها بیاره آخه مادر،با امیدی،برا سیراب شدنش.،در انتطاره لایی لای لای... ✍اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/Maddahankhomein
57692_139861514-AudioConverter.mp3
476.2K
🎙سبک: همه‌جا کربلا نور چشم ترم غنچه‌ی پرپرم ذکر لبهای من لالایی اصغرم گفته‌ام با همه وارث حیدرم ای علی اصغرم ای علی اصغرم... داغ تو بر دلم حرمله قاتلم میزنی دست و پا ای همه حاصلم ساقییم برهمه تو شدی ساغرم ای علی اصغرم ای علی اصغرم... تیر کین تا که بر حنجرت آمده همره عمه‌ها مادرت آمده مانده در راه تو دیده‌ی دخترم ای علی اصغرم ای علی اصغرم ... ✍مرتضی محمودپور https://eitaa.com/Maddahankhomein
56554_1398531132826_1391640.mp3
1.46M
لالا لالا گل پونه لالایی چشمات گریونه دل من کاسه ی خونه علی علی لالای لالایی می خونم برات میمیرم پای گریه هات گلایه دارم از فرات علی علی لالای لالایی، عمو نیومده حرم لالایی، رو خاکه دستای قلم لالایی، افتاده هم مشک و علم لالایی علی علی لای لای... بمیرم حال تو بده لبای تو ترک زده تب تو بالا اومده علی علی لای لای نفسات گرمه آتیشه دعا کن مستجاب میشه آسمون کاش بارونی شه علی علی لای لای لالایی، دووم بیار کبوترم لالایی، ببین غریب و مضطرم لالایی نمونده آبی تو حرم لالایی علی علی لای لای... حرمله با کمون اومد پسرم به زبون اومد ناله از آسمون اومد علی علی لای لای دست بابا پُرِ خونه دل خیمه پریشونه لالا لالا گل پونه علی علی لای لای لالایی، نبینمت رو نیزه ها لالایی، بامن تو کوچه ها نیا لالایی، نیفتی زیر دست و پا لالایی علی علی لای لای... ✍حسین رحمانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
57693_1398615152842_573566.mp3
667.5K
غوغای العطش، خیمه بپا شد مادر شش ماهه، گرم دعا شد لای لای علی لای لای ای علی اصغر... میان گهواره، اصغر بی تاب است لبش خشک و کامش، تشنه ی آب است لای لای علی لای لای ای علی اصغر... تا عمویش عباس، آبی بیارد خدا کند قدری، باران ببارد تلظی می کند، اصغر بی شیر به وعده ی عمو، دل می سپارد لای لای علی لای لای ای علی اصغر... با بابایش اصغر،رفته به میدان شایدگیرد بابا، آبی از عدوان تیری آمد اصغر،سیرابِ خون شد ربابه در خیمه، زار و مجنون شد لای لای علی لای لای ای علی اصغر... قنداقه ای خونین، بر دست بابا نجوا دارد با او، زاده زهرا حالا چه سازم من، نور دو عینم بابای تنهایت، بابا حسینم لای لای علی لای لای ای علی اصغر... ✍اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/Maddahankhomein
43057_1397619020644_4469526.mp3
4.52M
خدایا اصغرم طاقت ندارد به روی دست من جان می‌سپارد نه ابری تا نَمی باران ببارد نه آبی تا به روی لب گذارد لب خشکیده اش را می‌فشارد دقایق را به سختی می شمارد نه آبی مانده دیگر در سبوئی نه از علقم رسد مشک عموئی نه یاری تا کند امداد یاران نه سقّایی برای چاره جوئی به دریا رفته سقایم نیامد علمبردار تنهایم نیامد بدیدم مشک آب پاره پاره امید دشت غم هایم نیامد خدایا اصغرم طاقت ندارد به روی دست من جان می سپارد عطش بُرده توان اصغرم را بسوزانیده باغ حیدرم را توانی در تن یاران نمانده ربوده تاب طفل پرپرم را اثر دیگر نمی بخشد لالائی تلظّی می کند از بی نوائی چه مظلومانه در آغوش مادر لبان را می‌کمد با غم فزائی خدایا اصغرم طاقت ندارد به روی دست من جان می‌سپارد به میدان می برم طفل صغیرم یل شش ماهة بی آب و شیرم مگر رحمی کند دشمن به طفلم کنار طفل بی تابم بمیرم دلم آتش گرفته در غم او چو دیدم قطره های نم نم او به نوک نیزه ای سیراب خون شد سه شعبه گشته اینک همدم او خدایا اصغرم طاقت ندارد به روی دست من جان می سپارد در این صحرای خونین بی پناهم فدا کردم صغیر بی گناهم به قنداقی که از خون گشته رنگین به چشمان ترم مانده نگاهم چه مظلومانه در خون غوطه ور شد شهادت گاهِ او دست پدر شد بگو ای سروری مانند اکبر حسین مغموم داغ این پسر شد خدایا اصغرم طاقت ندارد به روی دست من جان می سپارد ✍محمد رضا سروری https://eitaa.com/Maddahankhomein
57682_1398615125200_553086.mp3
647.1K
من شیرخوارم آماده هستم در راه بابا، جانم به دستم ترسی ندارم از دشمن دون آماده هستم حرمله ملعون بابای خوبم... بابای خوبم یاری ندارد سررا بزانو از غم گذارد پاسخ بگویم هل من معینش شش ماهه گردم سرباز دینش بابای خوبم... خشکیده لبها من تشنه هستم اما زشرب عشق تو مستم هل من مبارز، اینگونه گویم بابا بفرما، این هم گلویم بابای خوبم... چقدر سفیدست زیر گلویش تیر سه شعبه آمد به سویش دستان بابا شد قتلگاهش بر روی بابا خندد نگاهش بابای خوبم... ✍اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/Maddahankhomein
65641_139965123838_426045.mp3
520.1K
ای گل زیبا، علی اصغر گریه مکن تو، عزیز مادر مادر دیگه برا تو شیر نداره عزیزم عزیزم رفته عمو برامون آب بیاره عزیزم عزیزم واویلتا واویلتا واویلا واویلا... چند روزه خیمه، قحطی آبه برای اصغر، آب یه سرابه خورده ترک لبای خشک اصغر واویلا واویلا آتش زده به قلب خون مادر واویلا واویلا واویلتا واویلتا واویلا واویلا... اصغر با بابا، رفته به میدون تا آب بگیره، براش بابا جون حسین نشون نده گلوی اصغر واویلا واویلا بلند شده حرمله توی لشگر واویلا واویلا واویلتا واویلتا واویلا واویلا... شش ماهه سرباز، رو دست بابا سیراب خون و، رفته ز دنیا تیر سه شعبه حلق ناز اصغر واویلا واویلا منتظرش باشه تو خیمه مادر واویلا واویلا واویلتا واویلتا واویلا واویلا... سر دو راهی، مونده یه بابا قنداقه رو دست، غریب و تنها پاشید خون اصغرشو آسمون واویلا واویلا به پشت خیمه میره چشم گریون واویلا واویلا واویلتا واویلتا واویلا واویلا... ✍اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/Maddahankhomein
55559_1398512134801_6153197.mp3
6.21M
علی تا بر گلویت تیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد چه تیری بدتر از شمشیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد به دیده بدترین تصویر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد چه صیادی در این نخجیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد مگر شش ماهه کشتن تیر خواهد گل قنداقه تن شمشیر خواهد کسی با ناجوانمردان بگوید علی کشتن کجا تکبیر خواهد ؟! سه شعبه تا بنا گوشت دریده تمام پیکرت در خون کشیده چرا خاموش و بی حرکت شدی تو؟! مگر آبی به حلقومت رسیده ؟! علی تا بر گلویت تیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد علی تا روی دستم پر گشودی لالایی با عطش در خون سرودی بخواب ای کودک حنجر بریده که آغوش مرا مقتل نمودی دل سنگی که خونین کرده رویت نشانده با مهارت در گلویت خدایا بشکند دست و بسوزد زبان دشمن تکبیر گویت علی تا بر گلویت تیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد چه غوغایی به پا شد تیر خوردی عطش را دست تیر غم سپردی گمانم با صدای پره تیر گلویت را به سوی آب بردی علی با نوک پیکان سیر شد سیر جواب العطش ها تیر شد تیر درون خیمه با گهواره دیدن رباب از داغ اصغر پیر شد پیر علی تا بر گلویت تیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد لبانت از عطش مانند ماهی مثال غنچه اما در سیاهی علی جان روز محشر این جنایت دهم در محضر ایزد گواهی به دنیا شد نصیبت تیر نوشی که آب از تیر با تکبیر نوشی علی نوباوگان را سروری تو به جنت از ملائک شیر نوشی علی تا بر گلویت تیر آمد ز دشمن نعره تکبیر آمد ✍محمد رضا سروری https://eitaa.com/Maddahankhomein
زبان حال حضرت رباب سلام الله علیها نگران بودم از اول که تو تنها پسری نیستی مرد نبرد از همه شان بچه تری آه گهواره نیاورده سری توی سری این کبوتر که ندارد به تنش بال و پری دیدم آن روز به گهواره تکان می خوردی گوی سبقت ز همه اهل جهان می بردی مثل یک لفظ دری بود نفهمیدم من پدری و پسری بود نفهمیدم من لهجه حور و پری بود نفهمیدم من با زبان دگری بود نفهمیدم من دیدم آن روز به گهواره تکانی خوردی با نمک های نگاهت دل او را بردی نگران بودم و ممنون که براتم دادی توی دلمردگی ام آب حیاتم دادی من بمیرم که تو از غصه نجاتم دادی شیراگر خشک شده آب فراتم دادی ولی امروز که گهواره دچار باد است آخرین خنده تو باز مرا در یاد است خنده ات رمز تو بوده است برای پدرت ذکر لبیک ملیحی به ندای پدرت شده ای یک شبه مردی به هوای پدرت شده ای باب حوائج تو به جای پدرت من فدایت بشوم که روسفیدم کردی مثل لیلا شده ام ، اُمّ شهیدم کردی شده لالایی من ذکر پیام ارباب برسانند به هر شیعه سکینه و رباب آه یادم بنمایید که می نوشید آب بعد از ان حال رباب است از این جمله خراب توی یک سال دلم مثل همین گهواره زیر خورشید شده در غم او آواره زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
بنام خدا ...... "" "" "" "" " ای قلم باب سخن را باز کن لحظه ای ساز محن را ساز کن کن اشاره بر غم و اندوه و درد حرمله؛گو باعلی اصغر چه کرد آن لعین آیامگر وجدان نداشت اوترحم قدر یک حیوان نداشت داشت سنگی جای دل بر سینه اش بود افزون تر ز افزون کینه اش ناکس و ؛ نامرد بود و ؛ ناخلف او نداشت یک ذره هم شأن و شرف عاشق تیر سه پر بود آن خبیث مایه ی ننگ بشر بود آن خبیث آری آن مردک همیشه هر زمان می گذاشت تیر سه شعبه بر کمان محنت اصغر عزیزان جانفزاست خارج از؛ ادراک و؛ فهم و؛ درک ماست روز عاشورا زمان ایستاده بود آسمان ها با زمین هم ناله بود حرمله تا که کمان را بر کشید اصغر آندم جام می را سرکشید امتحان ؛ عاشقی را پاس کرد با دل و جان عشق را احساس کرد وامصیبت ؛نیزه و؛شمشیر کجا طفل شیرخواره کجا و تیر کجا کرده بود آیا گناهی او مگر یا خطا و ؛ اشتباهی؛ او مگر گر کنند جنگی بزرگان هر زمان در امان هستند اطفال و زنان لیک در جنگ و جدال کربلا حلق اصغر را دریدند اشقیا سوخت ازسوزعطش طفل رباب کس نداد حتی بر او یک جرعه آب بگذریم که تیر با اصغر چه کرد گریه کرد برحال او نامرد و مرد حرمله آنروز در ٱن صحرای غم قامت مردانگی را کرد خم ز آنزمان شد مهرو الفت کیمیا رحم و انصاف و مروت کیمیا شد بلند تا آسمانها قیل و قال سایه افکند بر جهان جنگ و جدال شد شرارخشم ونفرت شعله ور شد بشر دربحر بحران غوطه ور فاخرا همواره در طول زمان گشته جاری اشک هر پیروجوان لیک حزن اهل بینش ماسواست این غم واندوه صرافش خداست هر که گرید بر حسین از عمق جان یا کشد یک لحظه آهی در نهان بی شک و تردید و بی یک ذره شک سر بساید او به طاق نه فلک "" "" "" "" "" " شاعر: مسلم فرتوت(فاخر) http://eitaa.com/Maddahankhomein
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده بگو به حرمله‌ها شیرخواره می‌‌آید صدای غرش شیری دوباره می‌آید بگو سه‌شعبه برای مصاف برگیرد بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد شبیه چلچله‌ای با بهار می‌آید شبیه آینه در دست یار می‌آید سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است شفق به خون گلویش چه غبطه‌ها خورده است سه روز تشنه‌لب است و سه روز بی‌خواب است میان خلوت گهواره‌اش چه بی‌تاب است به روی دست پدر او کبوتر صلح است حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده بدون تیغ و سپر را هی نبرد شده به خشم و کینه و نفرت، به قهر آغشته است سه‌شعبه‌ای که می‌آید، به زهر آغشته است کنار خیمه نشسته است مادری بی‌تاب تمام دشت سراب است در نگاه رباب تمام حسرت او جرعه‌ای زلالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که خالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که بی‌تاب است خیال می‌کند اصغر هنوز هم خواب است http://eitaa.com/Maddahankhomein
زمزمه یا زمینه ی حضرت علی اصغر ع بند اول: تا تلظی می کنی گریه ام میگیره غنچه ی پرپر برات مادر بمیره پُر ترک لبهات شده از قحطیِ آب تووی آغوشم شدی علی چه بی تاب لالالالا برات میخونم تا بشی آروم از شیر مادرت شدی محروم نمی مونی از حالته معلوم بند دوم: من دعام اینه کمی بارون بباره مشکشو برده عموت آب و میاره دست خالی بر نمیگرده میدونم تو تحمل کن کمی دردت به جونم اگه میشه چشاتو روی هم نزار مادر دنیامه تیر و تار مادر یه کم دیگه دووم بیار مادر http://eitaa.com/Maddahankhomein
257K
بی تابی رباب مزن توناله ، که درعذابی چه میشود تو ،کمی بخوابی دلم زبی تابیت ،تاب ندارد علی حرم ازامشب دگر، آب ندارد علی طفل صغیرم برایت بمیرم سوزد دلم از، تبت علی جان ترک ترک شد، لبت علی جان شرر زدی ازغمت، به جان وقلب همه بخواب آهسته تا، عمو رود علقمه طفل صغیرم برایت بمیرم کنار مهدت ، چسان نشینم الهی مادر، داغت نبینم رقیه ازحال تو ، حالش خراب است سکینه درماتمت، دلش کباب است طفل صغیرم برایت بمیرم نالیدی ازبس، خاموش گشتی از تشنه کامی، بیهوش گشتی اشکی بروی لبت، مادر چکیده گاهی تلظی کنی، ای نور دیده طفل صغیرم برایت بمیرم @Maddahankhomein
یا_علی_اصغر نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده بگو به حرمله‌ها شیرخواره می‌‌آید صدای غرش شیری دوباره می‌آید بگو سه‌شعبه برای مصاف برگیرد بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد شبیه چلچله‌ای با بهار می‌آید شبیه آینه در دست یار می‌آید سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است شفق به خون گلویش چه غبطه‌ها خورده است سه روز تشنه‌لب است و سه روز بی‌خواب است میان خلوت گهواره‌اش چه بی‌تاب است به روی دست پدر او کبوتر صلح است حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده بدون تیغ و سپر را هی نبرد شده به خشم و کینه و نفرت، به قهر آغشته است سه‌شعبه‌ای که می‌آید، به زهر آغشته است کنار خیمه نشسته است مادری بی‌تاب تمام دشت سراب است در نگاه رباب تمام حسرت او جرعه‌ای زلالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که خالی شد نگاه اوست به گهواره‌ای که بی‌تاب است خیال می‌کند اصغر هنوز هم خواب است @Maddahankhomein
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹روضۀ رباب🔹 چه آتشی‌ست که در حرف حرف آب نشسته که روضه خوانده که بر گونه‌ها گلاب نشسته؟ صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه چه ناله‌هاست که در روضۀ رباب نشسته کدام سو بدود چشم‌های خستۀ این زن که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته «چه کرده‌اند که زیر عبا می‌آوری‌‌اش؟ آه! چه کرده‌اند که در چشم‌هاش خواب نشسته؟ چه دیر می‌گذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟» میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته کشیده روی سرش باز چادر عربی را درست مثل سؤالی که بی‌جواب نشسته کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته 📝 @Maddahankhomein
از زبان حضرت رباب علیهاالسلام تو روی نیزه و سبب اشک قافله من پای نیزه و وسط ساز و هلهله تو روی نی اسیر هزاران تمسخر و من هم اسیر زخم زبان های حرمله نیزه سوار هستی و من هم سوار بر یک ناقه ی برهنه و سر رفته حوصله هستی همیشه رو به روی دیدگان من از نیزه دار ِ رأس تو دارم همین گله از بس نگاه من به تو و روی نیزه بود از خار و سنگ خورده کف پام آبله اصغر نیفتی از سر نیزه که دشمنت با نیزه ات مقابل من کرده هروله خواهم که لطمه ای بزنم پای داغ تو شد مانع از ادای عزای تو سلسله آن روز یک سه شعبه و امروز نیزه ای انداخت بین پیکر و رأس تو فاصله ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
😭😭😭😭 السلام علیک یا رباب علیهاالسلام نیزه سوار کوچک این کاروان علی بنگر که پای نیزه منم نیمه جان علی بودی تو نور چشم تمام مخدرات حالا برای ما شده ای سایه بان علی تا که شبیه من نشوی زخمی از غلاف بالای نیزه های عدویت بمان علی تا که نیفتی از سر نی دیده ام به توست گرچه برای دیده نمانده توان علی آسوده روی نیزه بخواب و نبین شدم شب تا سحر برای تو مویه کنان علی تدفین شدی که حنجر پاره شود نهان حالا شده ست از چه به نیزه عیان علی در پای نیزه نوحه گرم جای تسلیت بنگر جوابشان شده زخم زبان علی می خواستم عصای دم پیری ام شوی رفتی و شد ز داغ تو قدّم کمان علی آغاز شد زمان زمین گیری رباب وقتی که رفت خون تو تا آسمان علی یک تن نگفت حرمله این طفل نیمه جان لازم نداشت زحمت تیر و کمان علی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا علی اصغر علیه السلام زبان حال حضرت رباب با شش ماهه علیهماالسلام در آسمان کرب و بلا یک سحاب نیست یعنی دعای مادر تو مستجاب نیست باران که هیچ، بر لب زخم تو اصغرم مرهم به جز حرارت این آفتاب نیست خیمه به خیمه در طلب آب رفته ام امّا برای کام تو یک قطره آب نیست هاجر شدم که چشمه ی آبی رقم زنم اینجا ولی برای  تو غیر از سراب نیست ناخن نکش به سینه ی من با عطش علی در سینه ی شکسته به جز اضطراب نیست رفتی به سوی دشمن و می دانم ای علی بر زنده ماندن تو حساب و کتاب نیست یک تن میان لشکر دشمن به خود نگفت خنده به اشک کودک تشنه ثواب نیست آب فرات مهریه ی مادر تو است لازم به خواهش پسر بوتراب نیست اسمت علی ست کینه ی حیدر سبب شده اشک تو را به غیر سه شعبه جواب نیست قلب حسین و حنجر تو شد نشان تیر بر آن سه شعبه بهتر از این انتخاب نیست حالا حسین مانده و خجلت ز روی من بدتر از این برای دل او عذاب نیست گهواره ی خیالی تو عایدم شده ذکری به روی لب به جز(اصغر بخواب)نیست هر کس که دید رأس تو را روی نیزه گفت: سوزنده تر ز آتش قلب رباب نیست دارم دعا به دست نیفتی ز روی نی چاره برای دست میان طناب نیست راحت شدی علی تو ندیدی اسارتم شکر خدا که درد تو بزم شراب نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
اینجا مزار پیکر خونین اصغر است یا قتلگاه مادر این یاس پرپر است وقتی که رفت روی لبش زخم بود و حال زخمی عمیق بر همه ی طول حنجر است زخم اُذُن اِلَی الاُذُن او سبب شده سریک طرف وپیکر او سمت دیگر است نزد فرات بوده و آبش نداده اند حالا چرا میان یم خون شناور است رود فرات بر لب زخمش شدی حرام با خون ِحنجرش لب زخمی او تر است لعنت به حرمله که نگفته به خود دمی او بی گنه ترین پسر آل حیدر است تیر سه شعبه خورده به کام علی ولی انگار زخم تیغ و یا زخم خنجر است ای نیزه دار پشت خیامم میا دگر اینجا مزار مخفی خونین اصغر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
(لَم تَرحَمونی) ِ پدرت بی جواب شد آب از خجالت لب عطشانت آب شد باران نیامد و خبر از ابر جود نیست بهر لبت دودیده ی من چون سحاب شد قلب من وگلوی تو گردیده یک هدف بر هر دو زد اگر چه گلو انتخاب شد گویا که آب آب تو بوده دعای مرگ (عجّل وفاتی) تو کنون مستجاب شد ای بی گنه که تیر سه پر ریخت بر همت آبادی من و تو چگونه خراب شد مویی که از مصیبت اکبر شده سپید حالا ز خون حنجر پاکت خضاب شد زخم روی لبان تو خون گریه می کند از خنده های روی لبت دل کباب شد از بس که ذبح تو، شرر جان گداز بود در قلب دشمن از غم تو انقلاب شد راز نفس به سینه ی من بودی و کنون دیگر نفس کشیدن من هم عذاب شد ماندم میان خیمه و میدان، کجا روم شرم از رباب دارم وغم بی حساب شد زین پس به روی نیزه شود خیره مادرت افتادنت ز نی سبب اضطراب شد 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا رضیع الحسین یا علی اصغر علیه السلام تیر سه شعبه شعله برای جگر شدی با ضربتی برای دو ریشه تبر شدی حنجر بهانه ات شده و قلب من هدف بر سینه ام مسبّب داغی دگر شدی گویی که تشنه تر ز لب اصغر منی با خون پاک حنجر این تشنه، تر شدی یک جرعه آب خواهش من بودو در جواب جوشش برای چشمه ی اشک بصر شدی قبل از غروب زندگی ام ای طلوع مرگ بر شام درد طفل رضیعم سحر شدی این نیمه جان ِ من که نیازی به تو نداشت خنجر چرا به حنجر این محتضر شدی با این اُذُن اِلَی الْاُذُن ِ زخم شعبه هات یک فاصله میانه ی این جسم و سر شدی سر می شود جدا دم بیرون‌ کشیدنت در بودن و نبودن خود دردسر شدی چشم رباب،رأس علی،کوچه های شام! آه ِ ملامت دل هر رهگذر شدی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein