eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
683 ویدیو
358 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
منم آن شهیده که قدم خمیده_1_1.mp3
زمان: حجم: 2.51M
زمینه یا زمزمه حضرت ابالفضل علیه السلام از حسین رئوفی منم آن شهیده که قدم خمیده ناله ها کشیده پسرم نیا زینبم بریده پسرم نیا بمان برا حسین من کس و کار میان دشمنان خونخوار غریبه و این همه آزار بمان بمان برا حسین علمدار ۳ نمی گیره باران توی این بیابان بگیره یه کم جان ساقی حرم بشه مثل طوفان در این دشت غم بیای شش ماهه از عطش میمیره حسین من عزا می گیره تمام خیمه ها اسیره بمان بمان برا حسین علمدار ۳ https://eitaa.com/Maddahankhomein
فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت هر عضو تنش که گشت سیراب فرات بخشید بـه نیزه یا کـه در راه انداخت https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم تا که بر روی زمین صورت ماهش افتاد آسمان حرم انگار پناهش افتاد عرق شرم به پیشانی عباس نشست تا که سمت حرم تشنه نگاهش افتاد علم از دست علمدار که بر خاک نشست زیر لب زمزمه شد پشت و پناهش افتاد با کمان سمت تنش گرم هدف گیری بود ناگهان قرعه به چشمان سیاهش افتاد یک نفر آمد و با آنچه که در دستش بود آنقدر زد،به سرش تا که کلاهش افتاد آمد از علقمه مردی که قدش تا شده بود همه گفتند علمدار سپاهش افتاد مادرش خواست بیایید بغلش اما حیف دو قدم راه که آمد سر راهش افتاد https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم بر شانه گرفتیم از اول علم‌ات را بر سینه نشاندیم سپس داغ غم‌ات را در روضه و در سینه زنی های محرم خواندیم فقط شعر تر محتشم‌ات را ((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم هی باد نشان داد به عالم علم‌ات را ما فاصله داریم که احساس نکردیم آغوش پر از لطف و لطیف حرم‌ات را هرگز نفروشیم به جنات پر از شور شیرینی این عشق پر از پیچ و خم‌ات را شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراق‌اش بگذار زمین دفتر شعر و قلم‌ات را https://eitaa.com/Maddahankhomein
دو چشم تو مُحَرّم در مُحَرّم پر از اندوه و اشک و حزن و ماتم فقط یک حرف از غم‌هات کافی‌ست ز یادم می‌رود غم‌های عالم بُوَد ذکر سوارانت: اباالفضل شود لبیک یارانت: اباالفضل فرات خون شده چشمان عالم بیا جان عموجانت اباالفضل بیا تا قلب خسته جان بگیرد بیا تا غصه‌ها پایان پذیرد بیاور با خودت مشک عمو را بیا تا کودکی عطشان نمیرد بیا آرام کن چشم تری را نگاه نیمه جان و پرپری را شده چشمان مقتل حلقهٔ اشک بیا و پس بگیر انگشتری را ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمان: حجم: 926.7K
🌷 برخیز ابالفضل🌷 (سروده جدید بر وزن نوحه معروف مستان همه افتاده و ساقی نمانده) یاران همه رفتند و اصحابی نمانده  دیگر حسین را طاقت و تابی نمانده چندی ز تحریم  و ز بی آبی نمانده        وقتی ز عمر پاک اربابی نمانده   ای مونسُ غمخوارُ شورانگیز ابالفضل برخیز و فرما لشکرت تجهیز ابالفضل ای پهلوان شد روز رستاخیز ابالفضل یاکاشف الکرب حسین، برخیز ابالفضل   ای نامسلمانان ببینید او حسین است     او خامس آل عبا، نور دو عین است عالم همه از لطف او در زیر دین است فتحُ شهادت نزدش احدی الحسنیین است   لعنت بر آن قوم شرور و آن شرارت لعنت به هر کس برده اهل او اسارت فریاد دارد عالم از ظلم و جسارت    هرگز نگردد کمتر این شور و حرارت   او نفس مطمئنه و خون خدایی است مصباح هستی بخش دین، نور هدایی است کشتی برای عالم و راه رهایی است  مستمسک بخشایش و حاجت روایی است   ای عبد و ثارالله و ای نور هدایت          ای پیشوای ما و کانون ولایت سرچشمه ایثار و  لطف بی نهایت   کی میشود کم از تو بر ما کن عنایت  🌴🌴🌴 سروده سجاد محمدیاری @Maddahankhomein
19.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیه السلام فرات از عطشت فصل خشکسالی بود تویی که آینه‌ی جان تو زلالی بود چه شد فرات نشد زائر لب خشکت؟ نگاه ملتهبش سال ها سوالی بود کدام چشم لبت را شنید و گریه نکرد؟ چقدر چشمه جوشان در آن حوالی بود چگونه آب نشد از خجالتت خورشید شبی که ماه ز داغ غمت هلالی بود چه دست‌ها که در آن التماس پر می‌شد چه اشک‌ها که به دنبال مشک خالی بود ■ شکست قلب تمام کبوتران حرم پس از عروج تو وقت شکسته‌بالی بود @Maddahankhomein
• قصیده ماه • تقدیم به ماه بنی هاشم تیغ درکف دیده ای وقت شبیخون ماه را؟ نیمه شب ناگاه باحال دگرگون ماه را؟ تیغ درکف دیدمش بعدازخسوفی خون فشان تابرآید گرد سرخ ازبام گردون ماه را گردباد ازخون سهراب وسیاوش ها گذشت کاش باآهی بچرخاند کتایون ماه را ازکدام ابرو کمان زخمی به او آخررسید یاکدام افسانه آیا کرده افسون ماه را گرگ ها درجستجوی یوسفند اما به چاه دشنه آورده است وشمعی تیره شمعون ماه را کاش می دیدند درمیقات هم موساییان ازگریبان روی دست آورده هارون ماه را شاعران گفتند دروصفش مضامین غریب تازه ازشام غریبان است مضمون ماه را فایز آمد باطنین سنج ودف غرق غبار تا به دریا بنگرد باآه مفتون ماه را بنگرید اوراچهل منزل قیامت روی نی بشنوید ازخیزران باضرب درخون ماه را بنگرید او را میان شیهه ی اسبان کبود هم لگدکوب هزاران نعل وارون ماه را دیده ای هنگامه ی شق القمر رابرفرات دیده ای"زخم ازستاره برتن افزون"ماه را؟ دیده ای سی پاره ی خورشید رادرقتلگاه دیده ای چون سوره ای برنیزه گلگون ماه را دیده ای پیچیده طومار امان نامه به خشم با تمام شعله سوی شمر ملعون ماه را بامصیبت نامه ی لیلا تماشا کرده ای چکه چکه برصفوف بیدمجنون ماه را دیده ای خورشید رابی وقفه دستی برکمر دیده بی دست وعلم برعلقمه چون ماه را... برزمین بنگر قران ماه وخورشید آن طرف آفتاب آمد به بالین گویی اکنون ماه را بشکند کوه ازکمر هیهات وقتی بنگرد غرق درخون باعمود دشمن دون ماه را بنگرید ازنیزه ها هفتاد ودو شمس الشرف بی نگین هفتاد ودو یاقوت مکنون ماه را باد را درخیمه گاهی جرات هو هو نبود باد هم می دید چون ازخیمه بیرون ماه را چشم زخمی می رسد برآفتاب وبعدازآن صیحه ی شط فرات ازرود سیحون ماه را دیده ام درابرهای صبح اروندش مدام چشم برمشک وعلم درشام کارون ماه را برمی آشوبد مگر هفتاد ودو زلف رها برمی آشوبد مگرگرگی به هامون ماه را باده می نوشد به یمن فتح برآل نبی می زند باخیزران این ابن میمون ماه را جام می برکف به رسم کینه خواهی می زند خیزران برلب به نام شرع وقانون ماه را امشب این بانگ حجازی دربقیع آورده است درخسوف اززخمه هایی ناهمایون ماه را می تراود نغمه ی "یاصاحب السجن" ازلبش دیده ای درخانه ی زنجیر،مسجون ماه را؟ لشکری ازروشنان بابیرق عباسی اند می رسد هرچند تیر ازکاخ صهیون ماه را پشت سر"ابن طفیلان"،باشرار فتنه اند کی بیالاید عدو بادود افیون ماه را آی اسراییلیان!درشامگاهی قیرگون بنگرید ازگور،محو گنج قارون ماه را بیرق سرخ ابوالفضلی ست لبنان راببین درعبور ازتپه های سبززیتون ماه را https://eitaa.com/Maddahankhomein
😭🖤 برای (ع) ماه غریبستان ......... مثل مولا در دل میدان، هیاهو می کنی تیغ می چرخانی و از شوق، هوهو می‌کنی در میان گرد و خاکی که به پا شد در هوا پرچمت را آیه ی «ثمّ الستقاموا» میکنی ۱ پیش پایت، لشکری از کافران افتاده اند پلک بر هم میزنی هرگاه؛ جادو میکنی! جذبه ی چشمت برای عاشقان، آرامش است شیری و در بیشه ی دل، صید آهو میکنی ماهیان، دل را به دریای جنونت می زنند لحظه ای که شانه را در موج گیسو میکنی آنچه خوبان با هزاران چشم گفتن می کنند ماهتابا...! با اشارت های ابرو میکنی دلخوشی های تو ای ماه غریبستان چه بود!؟ اینکه عمرت را تماماً، وقف محرومی کنی چون کبوتر می پرند از پیش چشمت، کاسبان ابرویت را تا که شاهینِ ترازو میکنی ، معراج دستان بلندت می شود آسمان را با خودت همراه و همسو میکنی با رجزهای بلندت چون مسیح بر صلیب دست دشمن را برای دوستان رو میکنی و است هر جا که تویی مومنی و وقت مرگ، انگار... گُل بو میکنی تیرها و نیزه ها را در نیاور از تنت - ای عزیز ؛ چون درد پهلو میکنی قم المقدسه ....................... ۱. سوره مبارکه فصلت آیه ۳۰ إِنّ الّذينَ قالوا ربّنا اللّهُ ثُمّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ علَيهِمُ الملائكةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأبشِروا بِالجَنّةِ الّتي كُنتم توعدون﴿۳۰﴾ به یقین کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که:«نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! https://eitaa.com/Maddahankhomein
ماه است و آفتابی‌ام از مهربانی‌اش صد کهکشان فدای دل آسمانی‌اش بی‌دست می‌خروشد و دریا کنار اوست ای عشق آتشین! به کجا می‌کشانی‌اش؟... دست از حیات شست که آب حیات شد این خاک مرده زنده شد از جان‌فشانی‌اش از خود عبور کرد و نوشتند رودها با اضطراب، چشمه‌ای از پهلوانی‌اش از خود عبور کرد و درختان قلم شدند در اشتیاق دم زدن از زندگانی‌اش از خود عبور کرد و ملائک رقم زدند با خون و اشک، اندکی از بی‌کرانی‌اش از خود عبور کرد و شنیدند بادها از سمت سروهای پریشان، نشانی‌اش تیر از کمان جدا شد و بر خاک، خون نوشت این چرخ پیر، شرم نکرد از جوانی‌اش باران گرفت باز و پس از گریه دیدنی‌ست در چشم من، تجلّی رنگین‌کمانی‌اش چشم مرا به چهرۀ خورشیدی‌اش گشود ماه است و آفتابی‌ام از مهربانی‌اش 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹فصل آخر🔹 رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را وقتی غریبانه می‌رفت بی‌یار و یاور ندیدی آری در آوردن تیر بی‌دست از دیده سخت است امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست آن بُهت و ناباوری را در چشم مادر ندیدی شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی بر گودی گرم گودال خوب است چشمت نیفتاد چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی دلخونی اما برادر، دلخون‌تر از من کسی نیست آخر تو بر خاک صحرا، مولای بی‌سر ندیدی قلبت نشد پاره پاره، آن‌شب میان خرابه آنجا سر یک پدر را در دست دختر ندیدی... 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein