eitaa logo
- مَـــأوا -
354 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
791 ویدیو
37 فایل
- هوالغفار . - بنویسید به هرسطر ِ کتاب یک روز بر سر ِ اعتقاد خود میمیریم ! - کُپی؟ حلالِ حلالِ مؤمن . - برایِ تعجیل در ظھور خیلی دعا کن رفیق (: - مایل به فرستادن ِ ی صلوات محمدی ؟ - وقفِ حضرتِ ۱۱۸ .
مشاهده در ایتا
دانلود
سرمو که بلند کردم جلو خودم دیدمش.چشمش که بهم افتاد سرشو انداخت پایین. ناخوداگاه شالمو کشیدم جلو نمیدونم چرا.انگار چون معذب بود منم معذب شدم. یه لباس چهارخونه ابی سفید تنش بود.با شلوار سرمه ای موهاشو ب شکل قشنگی شونه کرده بود. انگار تازه حجم دلتنگی به سمت قلبم سرازیر شد.مث کسایی که عزیزشونو چن سال ندیدن نگاش میکردم.بغضم گرف. از شدت خوب بودنش بغضم گرف از این که لیاقت داشتنشو ندارم بغضم گرف. همینجور زول زده بودم به صورتش. ++خانم احمدی؟!کاری داشتین. و بار دیگه بهتم زد. منو میشناخت فامیلمو میدونست.انگار امید به قلبم ریختن.امید اینکه یه درصد احتمال داره بهش برسم با صداش به خودم اومدم ++خانم احمدی!!! با تته بته گفتم +ج...بله. وای خدا من چی میگم .الان که لو میرم. انقدر تو رویا با صدا کردنش جانم گفتم انگار سر زبونم افتاده. ++خوبید؟ اره عالی ترم مگه میتونم باشم!!!... +بله ممنون شما خوبید؟ دستمو گذاشتم رو دهنم. خندش گرف همونجور که سرش پایین بود فقط انحنای کم لبخندشد دیدم‌ بیا الان با خودش میگه این چقد شوته. ++بله منم خوبم.. با هول و بلا گفتم....