eitaa logo
- مَـــأوا -
315 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
791 ویدیو
37 فایل
- هوالغفار . - بنویسید به هرسطر ِ کتاب یک روز بر سر ِ اعتقاد خود میمیریم ! - کُپی؟ حلالِ حلالِ مؤمن . - برایِ تعجیل در ظھور خیلی دعا کن رفیق (: - مایل به فرستادن ِ ی صلوات محمدی ؟ - وقفِ حضرتِ ۱۱۸ .
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفاش همش تو ذهنم میچرخید.نمیتونستم فراموششون کنم. اصلا...اصلا حضرت زهرا کیه... من فقط در حد چیزایی که تو کتابای مدرسم نوشته بود ازشون میدونم. دلم میخواست بدونم کی بوده که انقدر برا مصطفی عزیزه.رفتم پایین اتاق زهرا خانم. در زدم.جواب نداد. درو باز کردم دیدم وایساده به نماز.کنار دیوار نشستم نگاش کردم. انگار صورتش عوض شده بود.انگار نورانی شده بود.همینجور خیرش بودم. صدام کرد ++مَهنیا جان!! از فکر اومدم بیرون. +بله زهرا خانم. با خنده گف. ++مادر چرا به من خیره شدی ؟چیزی میخواستی! +نه چیزی نیست..یه سوال داشتم. ++چه سوالی مادر بگو‌ +اوم‌... واقعیتش روم نمیشد بگم .نمیدونم چرا خجالت میکشیدم اسم این خانمو ببرم‌ ++بگو مادر .. +زهرا خانم....حضرت زهرا کیه؟!. چند ثانیه خیره نگام کرد.لبخندی اومد رو لبش. ++برا چی میپرسی.؟ +بگو زهرا خانم. گف: