eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
565 دنبال‌کننده
446 عکس
88 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. می‌نویسم از گفته‌های‌نگفته‌ و شنیده ‌های نشنیده؛ در‌ پیِ‌وصال می‌گردیم و مأموریم‌به وظیفه. . . -کپیِ نوشته‌های خودم با نامِ ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه:).
مشاهده در ایتا
دانلود
از آدم ها گریزان بود؛ و به وجودشان نیازمند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه دهنده‌ام؛ اما علاقه‌مند؟ نه!! نه شرح می‌توان داد غمِ بی انگیزگی را؛ و نه می‌توان از علاقه‌ی وافوری سخن گفت! نه این که به من باشد، انگار همه این‌گونه اند. با اجبار راهشان را ادامه می‌دهند، و بلا اختیار شدیداً خسته‌اند. انگار از انسانیت دور شده ایم، و آرام آرام داریم از خود یک آدمک آهنی می‌سازیم. یک آدمک آهنی که تنها به دستور کسی عمل می‌کند و هیچ اختیاری از خود ندارد. همه مان پابند یک دلیل شده ایم برای ادامه دادن و تحمل کردن؛ و کاش بشر تحمل کند رنج عظیم انسان بودن را .. [ | محتویات درهم ریخته‌ی مغزم؛ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ]
در حال حاضر هیچ حرفی ندارم؛ فقط بیاین بخونیم.
مثل لالایی‌ست در گوش خلایق، شیونم عاقبت خود را میان شهر، آتش می‌زنم
ساده بودم، فکر می‌کردم حراست کرده‌ام با خطوط دفترم از مرزهای میهنم
از تمام دل‌خوشی‌های جهان دل کنده‌ام روز و شب چشم‌انتظار لحظه‌ی جان کندنم
باز در آیینه تصویرم کمی ناآشناست از صدای خویش می‌پرسم، که این آیا منم؟!
از تب عشق است یا داغ برادر کاین چون‌این مثل مرغی در تنور افتاده می‌سوزد تنم؟
رد پای بوسه‌ی یار است یا خون رفیق لکه‌ی سرخی که جا مانده‌ست بر پیراهنم
بار، سنگین است و من کم‌طاقت و دنیا حسود خم شدن را عار می‌دانم، دعا کن بشکنم :))