May 11
ادامه دهندهام؛
اما علاقهمند؟
نه!!
نه شرح میتوان داد غمِ بی انگیزگی را؛
و نه میتوان از علاقهی وافوری سخن گفت!
نه این که به من باشد،
انگار همه اینگونه اند.
با اجبار راهشان را ادامه میدهند،
و بلا اختیار شدیداً خستهاند.
انگار از انسانیت دور شده ایم،
و آرام آرام داریم از خود یک آدمک آهنی میسازیم.
یک آدمک آهنی که تنها به دستور کسی عمل میکند و هیچ اختیاری از خود ندارد.
همه مان پابند یک دلیل شده ایم برای ادامه دادن و تحمل کردن؛
و کاش بشر تحمل کند رنج عظیم انسان بودن را ..
[ #زینبِبهار| محتویات درهم ریختهی مغزم؛ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ ]
از تب عشق است یا داغ برادر کاین چوناین
مثل مرغی در تنور افتاده میسوزد تنم؟
بار، سنگین است و من کمطاقت و دنیا حسود
خم شدن را عار میدانم، دعا کن بشکنم :))