eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.2هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
139 فایل
﷽ تبلیغاتمون 🤍 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون 🌱 https://eitaa.com/mahakkkkmaannn گروه دخترانه ماهک 🌙 https://eitaa.com/joinchat/1885996099Cdbc403c584 مدیر ☕️ @Mobina_87b | @H0_art کپی؟فقد‌استفاده‌شخصی 💚 ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی 😌💖 شروعمون ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
مشاهده در ایتا
دانلود
آنها که دلتنگی شان را بروز نمی دهند دل های بزرگی دارند .....✨🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛ آق میرزا میگفت "بوی زندگی را در تاریخ پیدا میکنی، بگرد دنبال ِاصالت ِایران و ایرانی تا با روش ِزندگی ِدرست آشنا بشوی خاتون . . " و من این سخن‌اش را در قهوه خانه‌‌های کوچه و پس کوچه‌‌ی کاشان به درک رسیدم .☕️📖
صدوبیست‌وهشت از اتاق خارج شدیم. رهام وه یراد هم حاظر شده بودن. همیشه به عشق بینشون حسودیم می شه. کاش منو رهامم مثله رمانا آشنا می شدیم. کاش اون اتفاق نمی افتاد. کاش.... کاش.... کاش -بدو دیگه سنا کجایی؟ -ها؟ اها بریم. سر راه دنبال دالرام وماکان رفتیم. اکیپمون تکمیل شده بود. باالخره رسیدیم، با ه یجان از ماشین پیاده شدم. خواستم بدوم سمت وسایل شهر بازی که پام پیچ خورد و افتادم زمین. رها ودلی هی می خندیدند. سریع بلند شدم. و کفری گفتم -کوفت خیر سرتون باید بیاید کمک -بس که ذوق کردی این خر افتادی! -خف ببینم هیراد زنتو جمع کنا. -زنم جمع شو اینقدر منها نش . و ای که حرصم گرفته بود اینا منو دست انداختن. -الو؟ کسی حق نداره خانوم منو اذیت کنه. وگرنه بامن طرفه. از طرف داری رهام خیلی خوشم اومد. -ای رهام از کی تا خاال اینقدر زن زلیل شدی؟ خوبه هنوز عروسی نکردین.-اونم به موقعش دالرام خانم. -چیش باشه. داداش خان. اول از همه رفتیم سورتمه سواری. همه جفت هم نشستن. منو رهامم کنار هم نشستیم. دیگه وسطاش حالم خیلی بد شده بود. یک آن نزدیک بود باال بیارم. دستای رهام و سفت فشار میدادم وچشمام رو بسته بودم. همین که ایستاد با تمام سرگیجه ای که داشتم. بدو بدو پیاده شدم و رفتم سمت دستشویی که اون نزدیکی بود. کمی عق زدم که رها ودالرام هم اومدن داخل -سنا حالت خوبه؟ چی شدی؟ -خوبم. چیزی نیست. -اما رنگت پریده. -رها بیارش براش آب میوه بگیریم. حتما فشارش افتاده. -باشه. بیا بریم با دخترا رفتیم بیرون. -حالت خوبه.؟ بچه که چیزیش نشده!؟ با چش م ابرو به رهام اشاره می کردم که جلوی دلی چیزی نگه. اما این رهام خر مگه میفهمید؟ دالرام با چشمای گرد شده و دهان باز به ماها نگاه می کرد
صدوبیست‌و‌نه -بچه؟ یعنی... یعنی چی؟ -هیچی دالرام. من حامله ام ولی قول بده به کسی نگی. -واو من خیلی تعجب کردم...باشه نگران نباش. بعد از سوار شدن چند تا چیز دیگه. رفتیم رستوران شام خوردیم. تا آخرای شب بیرون بودیم خیلی خوش گذشت. من رفتم خونه مامان جون. بچه ها هم رفتن خونه رهام اینا البته رهام خودش رفت خونه دوستش چون قرار بود. رها با مامانش اینا صحبت کنه روش نمیشد اونجا باشه رها -حاال چجوری به مامانم بگم؟ -هرجوری -مرسی از راهنمایت -خواهش -بیا این برای تو. به جعبه کادویی که دست هیراد بود نگاه کردم. صورتش سمت خیابون و دقتش به رانندگیش بود. -برای چیه؟ -برای روز زن. عزیزم-وای مرسی گلم خیلی عاشقتم. اصن میمیرم برات.. -خدانکنه! توقع داشتی اینارو بشنوی!؟نخیرم وظیفه ات بوده شوهر جون. -ای خدا چقدر تو پرویی دختر. -بده ببینم چی گرفتی؟ جعبه رو باز کردم. توش یه گردنبند با حرفHبود. -آی خود شیفته چراHگرفتی؟بایدR می گرفتی. -نخیرم hیعنی هیراد. من شدهرتم پس ایم من باید گردنت باشه. لبخندی زدم و گردنبند روانداختم گردنم. به نیم رخ خیراد نگاه کردم و لپش رو بوسیدم. -دستت درد نکنه..... -نکنه... چی؟. روم نمیشد بهش بگم عشقم. من آدمی نبود به راحتی ابراز عالقه کنم. -دستت درد نکنه عشقم. -خواهش زندگیم. چه عجب همیشه بهم بگو عشقم دیگه -مزش می پره تکراری میشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「💚」 ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم:)))! {˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⿻◖↜🍄🌾˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌