#ادامه
#بخش_دوم
۲ - نیابت خاص در عصر غیبت کبری
👈چرا امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) در زمان غیبت کبری نایب خاص ندارد؟
در #پاسخ این سوال، باید گفت
◀️اوّلا، همان گونه که در صفحات قبلی گفته شد، غیبت صغری مقدمهای برای آغاز غیبت کبری بود و در این دوره، نائبان خاص، وظیفه داشتند تا شیعیان را آماده غیبت امام (علیه السلام) کنند. در همین مدّت غیبت صغری، شیعیان توانستند خود را برای ورود به مرحلهی جدید آماده کنند بنابراین، هدف اصلی از تعیین نواب خاص، تحقق یافته بود و دیگر نیازی به تعیین نایب خاص نبود؛ چون، با آغاز غیبت کبری ـ که هدف از آن، #حفظ_جان_امام، #آزمایش_مردم، آماده سازی مردم جهان برای قیام امام (عجّلاللهفرجهالشریف) در آخرالزمان و... بود ـ تعیین نایب خاص، با اهداف و فلسفهی غیبت تعارض پیدا میکرد.
◀️ثانیاً، در صورت استمرار تعیین نایب خاص، امکان داشت فرصت مناسبی ایجاد شود تا هر کس ادعای نیابت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) را بکند و صادق و کاذب #مشتبه شود و البته این هم امکان نداشت که خود حضرت هر بار ظاهر شود و اوّلا، معجزهای بیاورد که خود امام است و ثانیاً، برای هر عصری، کسی را معرّفی کند.[۷]
◀️ثالثاً، شاید دلیل عدم تعیین نائب خاص، این بوده که اگر نائب خاص تعیین میشدند، دشمنان، آنان را آزاد نمیگذاشتند، بلکه آنان را #شکنجه و زجر میدادند یا......
۳_#نایبان_عام
♻️#دین_اسلام_آخرین_دین_الهی است که توسط پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) از سوی خداوند متعال برای هدایت انسانها به سوی #کمال و #خوشبختی دنیوی و اُخروی، آورده شده است و باید همیشه کسی باشد که به #تبلیغ_و_ترویج این دین و هدایت جامعه به سوی کمال، بپردازد. بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امامان معصوم (علیهمالسّلام) عهدهدار این وظیفه بودند و به ترویج دین اسلام میپرداختند، لکن با #آغاز_غیبت_کبری و مستور شدن امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) باید کسی عهدهدار نقش هدایت جامعه میشد. ائمهی معصومین (علیهمالسّلام) و به ویژه امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) قبل از آغاز غیبت کبری شرایط و ضوابط کلّی را برای رهبر جامعه در دورهی غیبت بیان داشتند تا بعد از آغاز غیبت کبری، هر کس آن شرایط و ضوابط را کسب کرد، زعیم و #مرجع_شیعیان باشد. در اصطلاح، به این شخص، #نایب_عام گفته میشود.
#ادامه👇
✅آیه 20 سوره اعراف
🌟أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
💟بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
📖فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ «20»
◀️پس شيطان، آن دو (آدم و همسرش) را وسوسه كرد تا آنچه را از زشتى (عورت) شان از آن دو مخفى بود، برايشان آشكار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از (خوردن) اين درخت نهى نكرده مگر براى اين كه مبادا دو فرشته شويد يا از جاودانان شويد (و حيات ابدى بيابيد).
#نکته ها
شيطان، آدم و حوا را وسوسه مىكرد كه اگر از اين درخت، بخوريد، فرشته شده يا ابدى مىشويد و خداوند چون نمىخواهد شما به اين مقام برسيد، دستور داد كه از آن نخوريد.
در اينكه چرا حضرت آدم نهى خداوند را ناديده گرفت و از درخت ممنوعه خورد، ذيل آيه 21 پاسخ داده است كه نهى در اينجا عنوان كراهت دارد، نه تحريم، و مانند نهى پزشك از يك غذا براى بيمار مىباشد كه اگر بيمار آن غذا را بخورد به زحمت مىافتد و آثار و عوارض مربوط به خود را دارد، نه آنكه حرام باشد.
از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا ملائكه افضل هستند يا بنىآدم؟ آن حضرت روايتى را از حضرت على عليه السلام نقل كردند. فرمود: «خداوند ملائكه را از عقل بدون شهوت و حيوانات را با شهوت بدون عقل آفريد؛ امّا انسان را با تركيبى از عقل و شهوت آفريد، اگر عقل انسان بر شهوتش غالب شود، از ملائكه برتر است و اگر شهوتش برعقلش غالب شود، از حيوانات پستتر است». «فمَن غلب عقله شهوتَه فهو خير من الملائكة و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم».
آرى خوبىها ودرجات آدميان متفاوت و داراى مراتبى است، چنانكه در ملائك نيز چنين است، پس هر انسانى را نمىتوان گفت از همهى ملائكه برتر است و يا بالعكس.
خداوند، شيطان را با ماهيّتى پليد نيافريده است، بلكه او را موجودى قابل تكامل آفريد و در گذرگاه هستى هدايت كرد و اين شيطان بود كه خود را منحرف و پليد ساخت، وگرنه اگر ماهيّت او پليد بود، اشتغال به تسبيح و تقديس، كه سالها بدان مشغول بود، معنا نداشت.
همان گونه كه خداوند فرعون و ابنملجم را آنگونه خلق نكرد، بلكه آنان نيز شايستگى رشد و اعتلاى انسانى را داشتهاند، ولى به اختيار خود منحرف شدهاند.
#سؤال: چرا خداوند شيطان را بر انسان مسلّط كرد؟
#پاسخ: رابطهى شيطان با انسان و امكان تأثير او در آدمى، بيشتر و زيادتر از تأثير غرائز حيوانى در انسان نيست. خداوند در مقابل آن غرائز، انديشه و تعقّل و وجدان را عطا فرموده و بهترين وسيلهى تعديل و تنظيم غرائز را در اختيار آدمى قرار داده است.
علاوه بر آنكه شيطان، بر انسان سلطه ندارد واراده و اختيار را از انسان نمىگيرد، چنانكه خودش مىگويد: «ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي
وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ»كار او كمك به غرائز حيوانى است و اگر بخواهد تأثيرى بگذارد، مجبور است با يكى از قواى درونى يعنى غرائز و توهّمات و وسوسهها وارد شود كه در مقابل آنها دو نيروى عقل و وجدان همواره انسان را به خيرات و نيكىها دعوت مىكنند
#پیام ها
1- شيطان، حتّى خوبان را هم رها نمىكند. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا» امّا هيچ سلطهاى بر مخلصين ندارد. «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
2- نهايت كار شيطان، وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافى است، نه اصرار. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا»
3- نتيجهى گناهكردن و خلاف، رسوايى است. لِيُبْدِيَ ... سَوْآتِهِما
4- رسوايى، كشف حجاب و برهنگى، از اهداف شيطان است. لِيُبْدِيَ ... ما وُورِيَ
5- شيطان از راه آرزوها، انسان را فريب مىدهد. ما نَهاكُما رَبُّكُما ... إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (آرزوى انسان، زندگى ابدى در فضايى آرام و فرشتهگونه است، لذا شيطان گفت: اگر از آن درخت بخوريد، به آرزوى خود رسيده و زندگى دائم و به دور از مزاحمت و اضطراب خواهيد داشت، و با استفاده از غرائز و تمايل انسان به رفاه و ابديّت، او را وسوسه كرد.)