-امامجواد(ع)مےفرمایند:
آنکھگنـاهےراتحسینوتـأییدڪند
درآنگنـاهشریڪاست!
#حواستباشهمومن...🍃
و گاهی تمام روضه، تمام مقتل در یک بیت است... یک بیت سوخته و غریب... 💔😔
شکر خدا که لحظه ی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی،
غم معجر نداشتی...
یا جوادالائمه...🏴
#امام_جواد
🌷 آیت الله کشمیری:
🏴 سوره یس بخوانید و ثوابش را به #امام_جواد علیه السلام هدیه کنید ، حاجات شما را خواهد داد
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
•°~✨🕌
دلمنگمشدهگرپیداشد
بسپاریدبهاماناترضا
واگرازتپشافتاددلـــــم
ببریدشبهملاقاترضا..♥️
#السلامعلیڪیاعلیبنموسیالرضا🌿
#بیوگࢪافے ✨
هَرگِز بھ ڪَس و ناڪَــسے اٌرباب نَگفٺـیم
زیرا فَقَط این لَفظ سِزاوارِ حُسین اَسٺ...!
.
در ؏ـزایت فَلڪ عزادار استـ
درد هجرتـ ، مَلڪ گرفتار استـ
نالہ هاۍ دلِ پر از خونتـ
لحظہ لحظہ رضا خریدار استـ'!
#شهادتامـٰامجواد(ع)🖤!
•
.
#تلنگر
شخصی به نزد آیت الله شاه آبادی ،
استاد حضرت امام آمد و گفت:
_من از نماز خواندن لذت نمیبرم،
به برخی از گناهان هم علاقه دارم،
آیا ذکری هست که.....📖
آیت الله شاه آبادی بلافاصله گفت:
_شما موسیقی حرام گوش میکنی؟
طرف یکباره جا خورد و حرف ایشان را تائید کرد.
آیت الله شاه آبادی فرمودند:
_ذکر لازم نیست،موسیقی حرام را ترک کنید
صدای حرام انسان را به گناه علاقمند
ودر نتیجه از نماز دور و بی علاقه کرده
و راه حضور شیطان را فراهم میکند.💔
#گوش_دادن_به_موسیقی_حرام_ممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
.
#حجاب_عفاف
کیمیگهبیحجابیمایهرشدوپیشرفته؟ ! 🤨
سلامرفقا🤓🌸'
امیدوارمحالتونخوبباشه🐣⛓••
یھرمانآوردمبراتون👀🌻!
بہنام‹رمانعاشقانہدومدافع💛'›
خیلۍجذابوعالی🤓♥️••!
هࢪوز²پارتتقدیمنگاهتونمیکنیم🌝🖇!
کپۍازرمانمونباذکرنویسندهحلال🙂💛
باتشکرازهمراهیتون🌼🚶♀️!
🌻﷽🌻
#داستانمذهبی♥️
#رمانعاشقانهدومدافع🚶♀️♥️
پارت1
تو آینه خودمو نگاه کردم
_نَه بابا اسماء خانوم بزرگ شدیا .!!!!👩⚖
_دیگه نمیتونستم در برابر اصرارهای مامان مقاومت کنم مخصوصا حالا که یه خواستگار💞 خیلی پیگیر برام اومده
_خدایا یعنی الان وقت تصمیم گیریه⁉️
این مسئله باعث شده بود، چند وقتی برم تو فکر🤔
از طرفی هر چقدر میگذشت اصرار مامان بیشتر میشد
_میگفت: خیلی اصرار دارن که بیان برای خواستگاری💞 هر چقدر میگم تو میخوای درس بخونی راضی نمیشن
_آخه مامان
_آخه نداره حالا بزار یه بار بیان ببینیم چی میشه
-ماماااااااان😐
نزاشت حرف بزنم رفت
_رفتم دنبالش مامان جان من هنوز میخوام درس بخونم📖 اصلا به ازدواج💞 فکر هم نمیکنم .
_خوب فکر کن اسماءجان بلاخره که باید یه روز ازدواج کنی تا کی خواستگارات و رد کنم دختر ⁉️
-مث اینکہ خیلی دوست داری من زودتر از اینجا برمااااااا😳
-اخم کرد و گفت اصلا خودت میدونی
-قهر نکن مامان خوشگلم چشم😊
-پس زنگ☎️ بزنم بهشون؟؟؟
صداے اذان بلند شد🍃✨
از فرصت استفاده کردم مامان اجازه بده نماز بخونم بعد
بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا📿 رو گفتم و ازش خواستم کمکم کنه
مامان انگار منتظر بود ک نمازم تموم شه سریع اومد تو اتاقو گفت
اسماء جان بگم بیان⁉️
اووووف باشه اما بگم من هیچ قولی نمیدماااااااا😐
آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری💞
زیاد برام مهم نبود که قرارہ چه اتفاقی بیفته حتی اسمشم نمیدونستم، مامانم همین طور گفته بود یکی میخواد بیاد....😳
فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم😐
_عادت داشتم پنج شنبهها برم بهشتزهرا پیش #شهید_گمنام
شهیـــ🌷ــدی که شده بود محرم رازا و دردام، رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ...
《فرزند روح الله》🍃✨
این هفته برعکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشتزهرا، چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم☺️ احساس آرامش خاصی داشتم پیشش
_بهش گفتم: شهید جان فردا قراره برام خواستگار💞 بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه😄
خوب که چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما....😉
احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونه
تا رسیدم مامان صدااااام کرد😲
-اسمااااااااء
_(ای وای خدا) سلام مامان جانم✋
_جانت بی بلا فردا چی میخوای بپوشی❓
_فردا🤔
_اره دیگه خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یه چادر مگه چه خبره یه آشنایی سادست دیگه عروسی که نیست....😳😂
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
یه حس خاصی داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️
وای خدا فردا رو بخیر کنه با این مامان جان من...
همینطوری که داشتم فکر میکردم خوابم برد...😴
✍ #به_قلم_خانم_علیآبـــــادی
🌻﷽🌻
#داستان_مذهبی ♥️
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶♀️♥️
#پارت²
چیزے نمونده بود ڪه از راه برســـن
من هنوز آماده نبودم مامان صداش در اومد
_اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الانه که از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو.😠
_وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا... (یدفہ زنگ و زدن )😶
دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم😓
سریع حاضر شدم نگاهم افتاد به آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے
سنم و یکم برده بود بالا 😣
با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ🏃
عصبانیت تو چهرهے مامان به وضوح دیده میشد 😠
گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده😑
خندیدم گونشو بوسیدم😘 و رفتم آشپز خونه
اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت ☹️
صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ
مهمونارو میشناسہ
همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من
چاے و ریختم مامان صدام کرد
_اسماء جان چایے و بیار☕️
خندم گرفت مثل این فیلما 😂
چادرمو مرتب کردم وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم
به جناب خواستگار که رسیدم
کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون 😳 آقاےسجادے❗️😳
ایـݧجا چیکار میکنہ❓😕
ینی این اومده خواستگارے من❓😱
واے خدا باورم نمیشہ😶
چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم
مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق
دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود😩😥
اما چاره اے نبود باید میرفتم .....🚶🚶
✍ #به_قلم_خانم_علیآبـــــادی
- ماھِحرم .
سلامرفقا🤓🌸' امیدوارمحالتونخوبباشه🐣⛓•• یھرمانآوردمبراتون👀🌻! بہنام‹رمانعاشقانہدومدافع💛'› خ
اخر شب ها هم دوتا پارت دیگه تقدیم نگاه مهربونتون 😍✨
‹♥️🕊›
-
-
روزےڪِمیرفتسوریہازشمیپرسنحسین
کےبرمیگردی؟
جوابداد
-طولےنمیڪشہولےتاسوعاخونہام :)
صبحتاسوعاشھیدشدپیڪرشبرگشٺ
♥️⃟🕊¦⇢ #شھیدحسینجمالے
موقع نماز که می شود
فرشته چپ و راست عزا می گیرند که چه کنند
ایاک نعبد
را جزء حرف های خوبمان بنویسند یا دروغ هایمان
ایندیگهخیلےنامردیه
وقتےبایکےهستےخداروفراموشکنے
وهرکاریدلتمیخوادبکنے
اماوقتےتنهاتگذاشتورفت
ازخداطلبکارباشےوبخوایآرومتکنه!!
#بدون_ٺعارف
✅ #سیره_شهدا
🦋🌹شهید حمید سیاهکالی مرادی:
💫 بعد از #نماز با دستش تسبیحات حضرت فاطمه (س) را می گفت.📿 هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چراییِ این کار می گفت :
🍓 بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام.🍃🌺
🌸 از #غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت:
😇 «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»💐
🌀 به روایت : همسر شهید
#تلنگرانـہ🌱
از گمنامۍنترس...
از اینڪہ اسم و رسمے نداری
از ڪارهای ڪرده ات به نام دیگری...
از بیتفاوت بودن آدمها...
از تنهایی ات در عین شلوغۍها
غمگین مباش...
ڪه گمنامے
اولینگام
برایِ رسیدن است...!💛