#قصه_دلبری
#قسمت_چهلم_و_سوم
خیلی ها پشت در می ماندن.کیپ کیپ میشد و به خدا بزور در رو میبست.چند دفعه کمی دور تر اشتیاق این جماعت را نظاره میکردم که چطور دوان دوان خودشان را میرسانند.بهش گفتم :چرا فقط مردا رو راه میدن،منم میخوام بیام.
ظاهراً با حاج محمود سر سری داشت .رفت و با او صحبت کرد . نمیدانم چطور راضی اش کرده بود.
میگفتند تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده بود.قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده برم داخلفردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدیم.
اتاق روح داشت.میخواستی همان وسط بنشینی و زار زار گریه کنی.برای چه نمیدانم.معنویت موج میزد.میگفتند چندین سال ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز میشود و تعدادی می آیند و روضه میخوانند و اشک میریزند و میروند.در قفل میشد تا فردا حتی حاج محمود،مستمعان را زود بیرون میکرد که فرصتی برای شوخی ویا شاید غیبت ،تهمت یا گناه پیش نیاید .
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسوس که سردار#سلیمانی رفت
سردار#سپاه_قدس ایرانی رفت
دشمن به #خیال خویش#آسوده شد
غافل که به جنگ #صدسلیمانی رفت
#سردار_دلها💔
#دلتنگی
این دل سنگ مـرا ، گریـھ عجب بود عجب !
دَمِ نقـارھ زَنت گـرم ؛ غَریـباالغُـربـا؏ :)
#امامرضاۍدلم💔
.
دادهامدݪبه #حسن سَࢪبہاباعبـداللہ..
پدرمگفتبہدلدادگیتایواللہ💚✨
.
#روحاللهرحیمیان🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهید!
گاهی از آن بالا
نگاهی به ما اسیران
دنیا کن ؛ دیدنی
شده حال خسته ما
و چشم های
پر از حسرتمان !
حسرت پرکشیدن
تا #آسمان !
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼
#محتاج_دعای_تو_ایم
#استوری🖤🌿
#رفیق_شهیدم