eitaa logo
- ماھ‌ِحرم‌ .
1.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
أفتقد زيارتك يا سيدي ؛ خذني إلى الضريح لأعبدك أريدك أن تعلم أنني أريد المحال . - @Information_00 - صلوات بفرست مومن .
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مهلت مسابقه دیروز تمام شد ان شاالله تا ساعتی دیگر نام برنده را در کانال خواهیم گذاشت و تشکر از کسانی که شرکت کرده اند
راستی داش محمد حسین مهمونمون هستند
سلام خدمت شما اعضا محترم کانال نمازی به افق عشق جواب مسابقه امروزمان رو هم سرکار خانم درست جواب داده اند انشالله در پی وی باهاشون صحبت خواهیم کرد 😍😍🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ღـدا
ـــــــــــــــــــــــــــ⇩⇩⇩⇩⇩♥⇩⇩⇩⇩⇩ـــــــــــــــــــــــــــ ✨بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحيمِ ✨ ✨دعای هفتم صحیفه سجادیه ✨ يَا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ ، وَيَا مَن يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلى رَوحِ الْفَرَجِ ، ذَلَّتْ لِقُدرَتِكَ الصِّعابُ ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطفِكَ الأَسبَابُ ، وَجَرى بِقُدْرَتِكَ الْقَضَاءُ ، وَ مَضَتْ عَلى اِرَادَتِكَ الأَشيَاءُ ، فَهِىَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَولِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَبِاِرادَتِكَ دُونَ نَهيِكَ مُنزَجِرَةٌ ، اَنتَ المَدعُوُّ لِلمُهِمَّاتِ وَاَنتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمَّاتِ ، لايَندَفِعُ مِنهَا اِلَّا مَادَفَعتَ ، وَلايَنكَشِفُ مِنهَا اِلَّا مَا كَشَفتَ ، وَ قَد نَزَلَ بى يَا رَبِّ مَا قَد تَكَاَّدَنى ثِقلُهُ ، وَ اَلَمَّ بى مَا قَد بَهَظَنى حَملُهُ ، وَ بِقُدرَتِكَ اَورَدتَهُ عَلَىَّ ، وَ بِسُلطانِكَ وَجَّهتَهُ اِلَىَّ ، فَلامُصدِرَلِمَا اَورَدتَ ، وَ لاصَارِفَ لِما وَجَّهتَ ، وَلا فَاتِحَ لِما اَغلَقتَ ، وَلا مُغلِقَ لِمافَتَحتَ وَلا مُيَسِّرَ لِماعَسَّرتَ ، وَلانَاصِرَ لِمَن خَذَلتَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ ، وَافتَح لى يَا رَبِّبَابَ الفَرَجِ بِطَولِكَ ، وَاكسِر عَنّى سُلطانَ الهَمِّ بِحَولِكَ ، وَاَنِلنى حُسنَ النَّظَرَ فيما شَكَوتُ ، وَ اَذِقنى حَلاوَةَ الصُّنعِ فيما سَاَلتُ ، وَ هَب لى مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ فَرَجاً هَنيئاً وَاجعَل لى مِن عِندِكَ مَخرَجاً وَحِيّاً ، وَلاتَشغَلنى بِالأِهتِمامِ عَن تَعاهُدِ فُرُوضِكَ ، وَ استِعمالِ سُنَّتِكَ ، فَقَد ضِقتُ لِما نَزَلَ بى يا رَبِّ ذَرعاً ، وَامتَلَاتُ بِحَملِ ما حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً ، وَ اَنتَ القَادِرُ عَلى كَشفِ مَا مُنيتُ بِهِ ، وَ دَفعِ مَا وَقَعتٌ فيهِ ، فَافعَل بى ذلِكَ وَ اِن لَم اَستَوجِبهُ مِنكَ ، يا ذَالعَرشِ العَظيمِ ، وَ ذَاالمَنِّ الكَريمِ ، فَاَنتَ قادِرٌ يا أَرحَمَ الرَّاحِمينَ ، امينَ رَبَّ العالَمینَ ـــــــــــــــــــــــــــ⇧⇧⇧⇧⇧♥⇧⇧⇧⇧⇧ـــــــــــــــــــــــــــ
خوب
می رسیم به شهید امروزمون
اسم شهید و لقب شهید به این آیدی ارسال کنید @Zahra_masrur
یادتون نره
منتظر جواب های زیباتون هستیم
به خصوص اگر از همین بلیت های چارتر باز میشد. یادم هست ایام تعطیلی بود .با رو ببنه سته بودم برویم یزد. آن زمان هنوز خانواده من نیامده بودند تهران. خانه خواهرش بودم که زنگ زد الان بلیت گرفتم بریم مشهد .من هم از خدا خواسته کجا بهتر از مشهد .ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ وقت مشهد به این شکل نرفته بودم . بدون رزرو هتل ولی وقتی میرفتم خوشم می آمد .انگار همه چیز دست خودت امام بود. همه چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می‌کرد. در صحن کفش هایش را در می آورد .وارد صحنه می‌شد بعد از سلام واذن دخول گوشه‌ای می ایستاد و با امام رضا علیه السلام حرف می‌زد.جلو تر که می‌رفت وصل میشد به روضه و مداحی . محفل روضه ای بود در گوشی از حرم، بین صحن گوهرشاد و جمهوری. داخل بسته شیخ بهایی معروف بود به اتاق اشک شاید به زور با دو سه تا قالی سه در چهار فرش شده بود. قلقلع می‌شد .نمی‌دانم چطور این همه آدم را داخل آنجا جا میشد.فقط آقایان را راه می دانند و می گفت روضه خواص است .عده‌ای محدود آن هم بچه هیئتی ها خبر داشتند که ظهرها اینجا روضه برپاست .اگر می‌خواستند برسند باید نماز شکسته ظهر و عصر را با نماز ظهر حرم می‌خواندند. اینطوری شاید جامی شدند .از وقتی در باز می‌شد تا حاج محمود خادم آنجا در را می‌بست شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی کشید. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ها پشت در می ماندن.کیپ کیپ میشد و به خدا بزور در رو میبست.چند دفعه کمی دور تر اشتیاق این جماعت را نظاره میکردم که چطور دوان دوان خودشان را می‌رسانند.بهش گفتم :چرا فقط مردا رو راه میدن،منم میخوام بیام. ظاهراً با حاج محمود سر سری داشت .رفت و با او صحبت کرد . نمیدانم چطور راضی اش کرده بود. می‌گفتند تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده بود.قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده برم داخل‌فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدیم. اتاق روح داشت.میخواستی همان وسط بنشینی و زار زار گریه کنی.برای چه نمیدانم.معنویت موج میزد.میگفتند چندین سال ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز میشود و تعدادی می آیند و روضه میخوانند و اشک می‌ریزند و میروند.در قفل میشد تا فردا حتی حاج محمود،مستمعان را زود بیرون میکرد که فرصتی برای شوخی ویا شاید غیبت ،تهمت یا گناه پیش نیاید . ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا