✨﷽✨
✨🌹💐🌷🕊🌷💐🌹
#قسمت_دوم
برای مدتی نسبتاً طولانی، پدر هزینۀ تحصیلش را میپرداخت؛ اما پس از آن #عبدالحسین دیگر آن هزینه را قبول نکرد و گفت نیازی نیست و خودش شب و روز کار میکرد تا مخارجش را تأمین کند.
او در مدت تحصیل دوبار به ایران آمد ؛ اما هیچ گاه تحت تأثیر #فرهنگ_غرب قرار نگرفت و بسیار #ساده لباس میپوشید و رفتاری شایسته داشت.
اخذ مدرک لیسانس انرژی اتمی او از دانشگاه فلوریدای آمریکا، مصادف بود با آغاز جنگ در ایران و #عبدالحسین بنا به خواست خویش برای اَدای دِین به کشورش بازگشت.
او همراه با شوهر خواهرش در تهران جویای کار شد؛ اما از او کارت پایان خدمت سربازی خواستند.
#عبدالحسین که قلباً مشتاق رفتن به جبهه بود، سریعاً اقدام کرد و بعد از اتمام دورۀ آموزشی در ارتش به جبهه فرستاده شد. در آنجا پس از اطلاع از تحصیلات وی سعی کردند او را به عقب بفرستند و از جبهه دور نگه دارند؛ زیرا اعتقاد داشتند کشور در آینده به حضور و تحصیلاتش نیاز خواهد داشت؛ اما او سر سختی کرده و حضورش در جبهه را در اولویت میدانست و آنجا مسئولیت معاون گروهان را به عهده گرفت و حتی بعد از مجروحیت کِتفش زیاد در مرخصی نماند و به جبهه بازگشت.
آخرین باری که #عبدالحسین در طول یکسال حضورش در جبهه به مرخصی آمد، #عروسی خواهرش بود. هر چه خانواده اصرار کردند که مرخصیاش را تمدید کند و بیشتر بماند قبول نکرد و دوباره راهی جبهه شد.
سرانجام یک روز قبل از آزادی خرمشهر در تاریخ دوم خرداد ماه 1361 در عملیات بیتالمقدس با اصابت ترکش به سر و صورت خالصانه به سوی معبود پر کشید و پیکر پاکش را در گلزار #شهدای نجفآباد به خاک سپردند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو✨💛
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_دکتر_محمد_چوبکار در سال 1339 در خانواده ای مذهبی بدنیا امد و در سالهای کودکی تحت توجهات پدربزرگش که #مردی_متدین بود عمر را سپری کرد. دوران تحصیل، ازمقطع ابتدایی تا دبیرستان را در شهر ستان بروجرد گذرانید و با معدل خوب موفق به اخذ دیپلم شد. همان سال در کنکور سراسری شرکت کرد و در #رشته_پزشکی دانشگاه اهواز قبول شد.
دکتر چوبکار از نظر اخلاقی فردی بسیار #ساده و #خاکی و #دلسوز بود هیچ موقع غرور و تکبر از خود با توجه به اینکه #فردی_تحصیلکرده بود بروز نمی داد و همیشه با نیروهای عادی و معمولی خیلی گرم و صمیمی بود زمانیکه مهران در اوایل سال 1367 به دست منافقین سقوط کرد این مرکز در مهران یک بیمارستان صحرایی که کار سرویس دهی و #مداوای_مجروحین و #مصدومین را انجام می داد داشت که در آن زمان فاقد پزشک بود و ایشان #داوطلبانه عصر روز درگیری اعزام منطقه شدند و صبح روز بعد در درگیری با منافقین کوردل در محوطه بیمارستان صحرایی به مقام #عند_ربهم_یرزقنون نائل گردیدند.🌷
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگی_نامه_شهید
“ #بسم_رب_الشهداءوالصدیقین”
🌷ششم آبانماه هزاروسیصدوسیویک، خداوند پسر دیگری را به آقا مصیب و ربابهخانم بخشید. نمیدانم شاید پدر و مادر از همان روز نخست در ناصیهاش خوانده بودند که روزی از آتش میگذرد و روسفید از امتحان دوست بیرون میآید که سیاوشش نام نهادند.
سیاوش معروف به علی، در خانوادهای #ساده و #مؤمن بزرگ شد. خانوادهای که در دل تهران، عطر و صفای نعیمآباد دامغان را با خود داشتند و در کنار یکدیگر با عشق و مهر روزگار میگذراندند.پدر خانواده ارتشی بود و به تربیت فرزندان بسیار حساس. مادر هم در خانه کنار بچهها مشق محبت میکرد و تمرین #دلدادگی.
روزهای کودکی سیاوش خیلی زود گذشت. خیلی زود بزرگ شد و قد کشید. پا به دبستان گذاشت و تا سال ششم ابتدایی درس خواند و پس از آن درس را رها کرد.
دورۀ جوانی را در کنار برادر بزرگتر در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی شرکت کرد. رانندگی را بهعنوان شغل خود انتخاب کرد و پس از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و بهعنوان رانندۀ مردمی به غرب اعزام شد. دهم اردیبهشتماه سال شصتوشش جوان رعنای نعیمآباد، در سن سیوپنج سالگی در منطقۀ بانه براثر اصابت ترکش به پهلو ، پای راست و دست چپ، به سرای دوست شتافت و در آزمون عشق سربلند بیرون آمد.
مزار سیاوش در بهشت زهرای تهران قطعۀ بیستونه شهدا تا همیشه زیارتگاه عاشقان پاک و دلدادگان راستین خواهد بود.🌷
“ #راهش_جاوید_باد”
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══