eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
Entezar-Azan(320)(2).mp3
1.33M
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌟🌹 نماز اول وقت.....یادمان نرود ان شاء الله التماس دعا...🙂🌺 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
تعقیبات نماز ظهر و عصر ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♡﷽♡• •💚• فرازی از وصیتنامه خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم؛ زیرا عبــــادت‌هایم را برای این به درگـــــاهت می‌کنم که تو را لایق عبادت می‌دانم ، و تــو را عادل می‌دانم و می‌دانم کـــه تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند می‌کند🌸 خــــدایا ! ســــال‌ها و ماه‌هاست که به دنـــبال دســــتیافتن به وصــــال خـــویش شـــــــهرها و آبادی‌هــــا و کوه‌ها و دشــــت‌ها و بیابان‌ها را پــــشت سر گــــذاشته‌ام ولـــی هنوز خــــــود را نشناخته‌ام🥲 با کاروانی از دوستان و عزیزان حــــرکت کردم در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی، از عاشقان و مخلصان تو جـــــدا گشتم. یک یکشان به ســوی تو پرواز کردند و شــــهد شهادت را نوشیـدند و این من بــــودم کـــــه از قافله جامانده‌ام🍂 همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نــهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه می‌توان عاشق شد ، عاشــــق اللّه ، شیفته اللّه، تا مـــرا جز انصار حســــین قرار بــــدهی و درجــــه رفـــیع شهادت را نثارم کنی. آری خدای مهربان ، ایــن بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حـــــرکت کردم ، شاید به آرزوی خویش دست یابم🦋 🌟 🌹 . ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ابراهیم می‌گفت : هر جا دیدی کسی غیبت شخص دیگه‌ای رو میکنه سریع بحث رو عوض کن . اهل شوخی و خنده باش ، اما هیچ‌وقت کسی‌رو مسخره‌ نکن؛سعی کن با همدیگه بختدید نه‌اینکه به همدیگه بخندید ( : ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
A.mp3
6.21M
یا قابل . . خدایا قبولم کن💔 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
شکسته های قلبتونو ب خدا گره بزنید هر ادمی ک دلتونو شکست ببرید پیش خدا تا براتون درستش کنه (: یادمون باشه این ادما فقط کارشون دل شکستنه تنها کسی ک دوای دلای شکستس خداست ..(: خداست ک میتونه دلامونو ترمیم کنه و مث روز اولش بهمون بده ..✨ ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ماهارو اگه ادما دلمونو میشکنن مطمئن باشید از هر تیکه های قلبمون خدا دوبرابر دردی ک میکشید واسمون مرهم میزاره ..(: اونقدر خدا رحمن و رحیم ک توی فکر و ذهنت نمیگنجه ک چقدر ب فکرته (: ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال دلم خیلی بده :) 💔 امور فرهنگی کانال مجانین الحسین(علیه السلام) ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🔹امروز سه شنبه مختص به امامان سجاد و محمد باقر و صادق (علیه و علیهم السلام ) است . 🔹تاریخ و مکان ولادتشان : ▫️امام سجاد :شعبان سال ۳۸ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود ▫️امام باقر (علیه السلام): 1 رجب یا ۳ صفر سال ۵۷ پس از هجرت مدینه ▫️امام صادق : ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ (قمری) برابر ۲۰ آوریل ۷۰۲ مدینه 🔹نام پدر : ▫️امام سجاد : امام حسین (علیه السلام) ▫️امام باقر :سجاد (علیه السلام) ▫️امام صادق : محمد باقر (علیه السلام) 🔹نام مادر : ▫️امام سجاد : شهربانو ▫️امام باقر: فاطمه بنت حسن ▫️امام صادق: ام فروه 🔹همسران : ▫️امام سجاد :ام عبدالله ◽️امام باقر : ام فروه فرزند قاسم بن محمد بن ابی‌بکر ▫️امام صادق : حمیده البربریه 🔹فرزندان : ▫️امام سجاد :_ پسران: محمد باقر، زید بن علی، عبدالله، عمر، حسن (مورد اختلاف)، حسین‌اکبر (مورد اختلاف)، حسین اصغر (مورد اختلاف)، عبیدالله (مورد اختلاف)، سلیمان (مورد اختلاف)، علی (مورد اختلاف) و محمداصغر (مورد اختلاف). _دختران: عُلَیّه، ام‌کلثوم، خدیجه (مورد اختلاف) و فاطمه (مورد اختلاف) ▫️امام باقر :جعفر صادق، ابراهیم، علی، عبدالله، زینب، ام سلمه ▫️امام صادق: ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ (قمری) برابر ۲۰ آوریل ۷۰۲ مدینه ▫️امام صادق : موسی کاظم، اسماعیل، عبدالله، محمد دیباج، اسحاق، علی عریضی، عباس، ام فروة، اسماء، فاطمه ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
این دنیا جای دلبستن نیست رها کن تا رها بشی .. بگذر تا ازت گذشته بشه .. برو تا تا پرواز کنی .. ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ادمایی ک همشون ادعای دینشون میشه ی روزی همینا شدن قاتل حسین پسر فاطمه مواظب خودمون نباشیم ب سرنوشت کوفیان دچار میشیم ! ادعا داشته باشیم میشیم یکی مث یزید ک نماز خون بود روزه میگرفت اما قاتل حسین .. مومن حواست باشه قاتل مهدی‌زهرا نشی ..! ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ادمارو رها کن برو خدارو بغل کن خدا منتظرته .. این ادما فقط کارشون ناامید کردنته ت گوشتو برای حرفاشون بگیر .. خداست ک میتونه برات رفیقی کنه ..(؛ ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
اب ببره این دنیاییو ک ادماش ادعای با خدا بودن دارن اما هنوز نفهمیدن خدا کیه و چی گفته ! اب ببرن دنیاییو ک با نامردی ادما پر میشه .. خجالت بکشیم از حرفا و ادعاهامون ! ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
18.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چندتا قسمت بدم آقا جان...💔 امور فرهنگی کانال مجانین الحسین(علیه‌السلام) ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه رمضان ماه میهمانی خدا بر همه شما مبارک🌹 . ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
خاک ت سرمون اگه فکر کنیم فقط با ی نماز خوندن سرسری میتونیم ت سپاه بابامهدی سردارش بشیم ! ما حتی الان هم پیروش نیستیم چطور انتظار داریم با ادعا بشیم یارش ؟ حقیقتا بیشتر باری رو دوشش هستیم تا یارش .. هروقت تونستی روز تا شبت برای بابامهدی باشه هروقت تونستی کل عمرتو و زندگیتو وقف بابامهدی کنی میتونی بگی سربازشم ن سربارش ! بین سرباز تا سربار فقط ی نقطس فرق بین این ی نقطه رو نفهمی فاصله ی بین این ی نقطه با گناهو نفهمی میشی یکی مث برادرای یوسف ! برادراش میتونستن یار یوسف باشن اما دشمنش شدن اما ت میتونی مث عباس برای حسین ، توام بشی یکی برای مهدی ..!(: اگه دست ب کار نشی کار از کار میگذره .. ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خاردار نفست عبور کن🍂 انگار منتظر همین سوالش بودم که سیر تا پیاز را برایش بگویم. حتی زنگ زدن های گاه و بیگاه آرش را هم از قلم نینداختم. حرف هایم غرق فکرش کرده بود. توی سکوت آخرین برگ های جعفری را از ساقه جدا می کرد. پرسیدم : –واسه آش فرداس؟ مامان جوابی نداد، انگار اصلا نشنید. نمی دانم چرا انقدربه فکررفته بود. سرم رابه بازویش تکیه دادم و گفتم : –مامان جان، اون فقط نظرش رو گفت : بالاخره هر کس هر جور که فکر میکنه زندکی میکنه دیگه. سرش رو به علامت تایید تکون دادو گفت: –تا تو لباس هاتو عوض کنی پاک کردن سبزی هام تموم میشه. بیا بشورو خردشون کن. ــ کاش خرد شده می گرفتید. ــ رفتم بگیرم نداشت. روزای تعطیل که اصال سبزی پیدا نمیشه، اینم به خاطر فردا آورده بود. پاشو تنبلی نکن. باخودم فکرکردم امروز دستگاه سبزی خردکن شدم، ظهرسبزی سوپ، حالا هم سبزی آش باید خردکنم. ــ چشم مامانم. فقط اگه آرش دوباره زنگ زد جواب بدم؟ لبخندی زدو گفت: –جواب بده ببین حرف حسابش چیه؟ ــ آخه شاید بگه بیا بریم بیرون حرف بزنیم. ــ حالا فعلا تلفنی صحبت بکن باهاش ببین چی میگه. لباسهایم را عوض کردم و گوشیام را از سایلنت در آوردم و همراه خودم به آشپزخانه بردم. موقع خرد کردن سبزیها دوباره گوشیام زنگ خورد. گردنم را چرخواندم تا ببینم کیه هم زمان دستم را بریدم. با گفتن آخ...مامانم هراسون به سمتم امد وپرسید: –بریدی؟ دستم رازیرشیر آب گرفتم و گفتم: –بد جور...احساس می کردم قلبم روی یک تاب نشسته و زنگ تلفن هم دستی است که هلش می دهد وهرلحظه محکم تر...مامان نگاه گذرایی به صفحه ی گوشی انداخت و لبخندمحوی زدوگفت: –تو برو یه کم زرد چوبه بریز روش ببندش، من خودم بقیه اش رو خرد می کنم. در حال بستن انگشتم بودم که صدای پیام گوشیام باعث شدنیمه رهایش کنم. با دیدن اسمش، با خودم گفتم حتما دلخورشده وپیام داده. ولی وقتی بازش کردم، دیدم نوشته : –همین صدای بوق خوردن گوشیتم آرومم می کنه . درد انگشتم کلا یادم رفت و برای چند دقیقه بی حرکت فقط به پیامش نگاه می کردم. 🌼🌼🌼🌼🌼 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خاردار نفست عبور کن🍂 نوشتم: –موقعیتش نبود که جواب بدم. فوری جواب داد: –الان می تونید صحبت کنید؟ نوشتم: –اگه کوتاه باشه، بله. به ثانیه نکشید که گوشیام زنگ خورد، از این همه سرعت جا خوردم. زل زده بودم به اسمش، که روی گوشیم افتاده بود. انگارتمام وجودم شده بود قلب و می تپید. _الوو... آنقدر ذوق زده سالم کرد که یک لحظه خنده ام گرفت، ولی خودم را کنترل کردم و آرام جواب دادم. با همان ذوق گفت : –اگه بدونید چقدر نذرو نیاز کردم تا گوشیتون رو جواب بدید. توی دلم قند آب شد، ولی سعی کردم جدی باشم. –امرتون؟ احساس کردم تمام ذوقش کور شد، چون سکوتی کردو گفت : –فقط ازتون می خوام یه جلسه با هم حرف بزنیم. من با خانوادم صحبت کردم، اگه سختتونه بیرون دوتایی حرف بزنیم، اجازه بدید برای آشنایی بیاییم خدمتتون تا... حرفش را بریدم: –وقتی خودمون به نتیجه نرسیدیم چه کاریه خانواده هارو تو زحمت بندازیم؟ نفسش را محکم بیرون دادوگفت : –خب پس چیکار کنیم؟ شما بگید. بی معطلی گفتم: –صبر. اونم بی معطلی پرسید: –تاکی؟ ــ من باید فکر کنم. ــ یعنی حتی واسه با هم حرف زدنم باید فکر کنید؟ ــ خب تقریبا می تونم حدس بزنم چی می خواهید بگید . بعد ازچند لحظه سکوت گفتم : آقا آرش. ــ با ذوق گفت : –جانم این جانم گفتنش برای یک لحظه تکلم را ازم گرفت...برای اینکه لرزش صدایم لو نرود مجبور شدم سکوت کنم. ــ چی می خواستید بگید؟ گوشی را از دهانم فاصله دادم و نفس عمیقی کشیدم. –لطفا در مورد من دیگه با کسی حرف نزنید. کار درستی نبود با آقای معصومی در مورد من حرف زدید. من به یک شرط دوباره باهاتون حرف میزنم، که هر چی جوابم بود شما همون رو قبول کنید و دیگه از دیگران کمک نگیرید . جوابی نداد، وقتی سکوتش را دیدم ادامه دادم : –می تونید فکر کنید بعدا جواب بدید. 🌼🌼🌼🌼🌼 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
روایت کمیل .mp3
22.12M
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
تشنته الان ؟ اما این سوالو از خودت بپرس ؛ ت بیشتر تشنه ای یا حسین بیشتر بود ؟ ت بیشتر روزه ای یا حسین بیشتر ؟ ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
کاش پا بزاریم رو نفسمون...
کاش بگذریم از اون چه که دلمون میخواد
بخدا پشیمون نمیشی
حکم شرعی و قانونی چهارشنبه سوری
🔆جاسوس در لباس دين در ايامى كه مسلم بن عقيل به نمايندگى حضرت حسين بن على عليهما السلام در كوفه بود و بنام آنحضرت از مردم بيعت ميگرفت عبيدالله بن زياد، بسمت استاندار، از طرف يزيد وارد آن شهر شد و فعاليت خود را براى درهم كوبيدن نهضت شيعيان آغاز نمود. مسلم بن عقيل روى مصلحت انديشى خانه مختار را كه مركز علنى فعاليتش بود ترك گفت و پنهانى در منزل هانى بن عروه مستقر گرديد و بخواص شعيان خاطر نشان ساخت كه اين محل را مكتوم نگاهدارند و آمد و رفتشان در آنجا دور از چشم مردم باشد. عبيدالله براى آنكه از محل اختفاى مسلم آگاه گردد مرد محيل و مكارم بنام ((معقل )) را احضار نمود، سه هزار درهم به وى پول داد و او را موظف نمود جستجو كند، بعضى از اصحاب مسلم بن عقيل را بشناسد، با آنان تماس بگيرد خود را از شيعيان اهل بيت قلمداد نمايد، و اين مبلغ را بعنوان خريد اسلحه در اختيارشان بگذارد. پس از آنكه اطمينانشان را جلب نمود خواستار ملاقات مسلم گردد و برنامه كار آنانرا گزارش نمايد. معقل دستور عبيدالله را بموقع اجراء گردد و مسلم بن عوسجه را كه يكى از دوستداران اهل بيت عليهم السلام بود شناسائى كرد. اولين بار او را در مسجد در حال نماز ملاقات نمود كنارش نشست پس از آنكه نماز را تمام كرد پيش آمد و گفت من از اهل شام و محب خاندان پيغمبرم و سه هزار درهم با خود دارم . شنيده ام مردى از طرف حضرت حسين عليه السلام به اين شهر آمده و براى آنحضرت از مردم بيعت ميگيرد، محل او را نميدانم و كسى را هم نميشناسم كه مرا به وى راهنمائى كند. هم اكنون كه در مسجد بودم بعضى به شما اشاره كردند و گفتند اين شخص از وضع شيعيان اهل بيت آگاه است نزد شما آمده ام اين مبلغ را براى خريد اسلحه بگيرى و مرا نزد فرستاده حضرت حسين عليه السلام ببرى . سپس گفت من از برادران صميمى شما هستم و براى آنكه مطمئن شوى و بدانى كه راست ميگويم ميتوانى قبل از ملاقات آنحضرت از من بيعت بگيرى . معقل ، آنچنان گرم و نافذ سخن گفت كه مسلم بن عوسجه اظهاراتش را باور كرد، از ديدنش ابراز مسرت نمود، و خداى را شكر گفت . آنگاه از وى بيعت گرفت و او را متعهد و ملتزم نمود كه اين راز پنهان نگاهدارد و توصيه كرد چند روزى در منزلم رفت و آمد كن تا در فرصت مناسب براى تو استجازه كنم . بوعده خود وفا كرد، اجازه ملاقات گرفت ، و معقل در موعد مقرر حضور يافت . مسلم از وى براى حضرت حسين عليه السلام بيعت گرفت و به ابوثمامه صائدى كه متصدى امور مالى مسلم بود دستور داد سه هزار درهم را دريافت نمايد. اين عنصر خائن و اين جاسوس كثيف هر روز پيش از همه بحضور مسلم ميرفت و بعد از همه مجلس را ترك ميگفت و با رفت و آمدهاى متوالى و حضور ممتد در مجلس آنحضرت ، دوستان حسين عليه السلام را در كوفه شناخت ، به اسرارشان پى برد، از برنامه كارشان آگاه گرديد، و هر روز اطلاعاتى را كه كسب ميكرد به عبيدالله گزارش ميداد. ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─