🌼🍃✨💕🍃✨💕🍃✨💕
🍃✨🍃
✨🍃🌼
💕
🍃
✨💕✨یا صاحب زمان (عج)✨💕✨
💕ڪجا به نماز ایستاده ای آقا جان ؟؟؟
💕ڪنار تربت مادرت زهـــ❤️ــــرا...
💕یا در حرم عـــمه ات زینــــــــــــــب ...
💕یا ڪه در ڪربــــــــ و بلا ...
💕شاید هم ...
💕در حرم شیر خــــــــدایی ...
💕هر ڪجا نماز سبزت را خواندی...
💕ما گناه ڪاران را از یاد مبــــــــر...
💕ڪه به دعــــــــای تو...
💕 همچون نفس برای زنده ماندن محتاجیم...
#نماز_اول_وقت
#امام_رضا
بحق مولاتی زینب کبری...
💕🍃ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج
✨🍄🍃✨🍄🍃✨🍄🍃
🍃🍄✨🍃🍄✨
✨🍄🍃
#تواب
#پارت14
به طبقه پایین که
رسیدیم زود از آسانسور بیرون رفتم.
کمی جلوتر ازهتل شلوغ شده بود.
کنجکاو نگاه میکردم که دختر حاجی گفت:«بابا ؛ از این طرف دایی اونجاست!»
سرمو که برگردوندم
نگاهم به نازنین افتاد که روی زمین نشسته بود و
اون مردی هم که قرار بود کارش رو تموم کنم بالای سرش ایستاده...
قدمی به سمت شون برداشتم.
اون مرد تا منو دید گفت:«سوجان عزیزم بیا کمک کن ؛ این خانم انگار فشارش افتاده!»
تا چشم نازنین به من افتاد گفت:«داداش...!!!»
همه نگاه ها به سمتم چرخید.
از اینکه نازنین من رو داداش صدا کرده بود شوکه شده بودم...
خودمو جمع کردم.
تنها چیزی که میتونستم تو اون موقعیت به زبون بیارم این بود که:«نازنین چی شده؟«
با ناله گفت:«داداش سرم گیج رفت افتادم!»
دست نازنین رو از رو چادرش گرفتم و بلندش کردم و به ناچار گفتم:«خوبی عزیزم ؛ بیا اینجا بشین.»
یه آقایی لیوان آبی سمتم گرفت و گفت:«اینوبدیدخواهرتون!»
لیوان رو از دستش گرفتم و به لبهای نازنین نزدیک کردم نازنین یک نگاهی شیطنت آمیزی بهم کردو لیوان رو از دستم گرفت وگفت:«داداش گلم شرمنده ام....
نگران نباش چیزیم نیست...»
تودلم گفتم:«ای نازنین هفت خط میدونم همه اینا نقشه اس...»
با صدای گرم ودلنشین دختر حاجی به خودم اومدم که نازنین رو مخاطب قرار داده بود:«خداروشکرحالتون بهترشده؟!»
نازنین مارموز گفت:«آره ؛ ممنون.»
دختر حاجی با حجب و حیا گفت:«خب نازنین جان اگه امری نداری مابریم که به نماز برسیم.»
نازنین گفت:«ممنون شما رو هم تو زحمت انداختم.»
لبخندی زد و گفت:«کاری نکردیم عزیزم ؛ پس با اجازه ...»
حاجی قدمی سمتم برداشت و گفت: «آقا محمد خدا رو شکر خواهرتون بهتر شده ؛ مثل اینکه قسمت نشد باهم بریم حرم فعلا خداحافظ.»
حسابی تو دلم به نازنین فحش دادم و گفتم:«خداحافظ.»
به سمت در خروجی رفتند و من تا دم در با نگاه دنبالشان کردم.
✨🍄🍃✨🍄🍃✨🍄🍃
༺❄️༻
•آرام جـانمـ♡•
°° همهۍ دل خوشیام
آخر شب ها این اسٺــ،
دو سه خط....
با تــو سخن گفتن و آرام شدن °°
با امام زمان(عج)حرف بزنید💚🌱✋🏻
#امام_زمان
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
🌸 ـبِـسمِـاللهالࢪحمــݩِالࢪحیـمـ 🌸
🍃امیرالمومنین علی علیه السلام:
هنگام هر سختى و مشكلى بگو: «لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ الْعَلىِّ العَظيم» تو را كفايت مى كند.
📚ميزان الحكمه، ج۲ ص۶
ܦ̇ܝܝ̇ܝ̇ߺܥߊܔ حߊܥܼܢ ܧߊܢܚܩܢ
#هیچ_کس_به_من_نگفت قسمت سوم3⃣ 🌱هیچ کس به من نگفت: که رمز دیدار شما، پاکی و دوری از گناه است.. به
❣#سلام_امام_زمانم❣
#هیچ_کس_به_من_نگفت
قسمت چهارم4⃣
🌱هیچ کس به من نگفت:
که گناه، خانه قلب را تیره میسازد و شما که نورانی ترین هستی، در خانه سیاه نمیمانی.
آن وقت خانه دل ما، سوت و کور میشود مثل خرابه ها،
مگر اینکه با توبه، آن تیرهگیها را از بین ببریم و دوباره مهیای پذیرایی از شما شویم.☘
قلب من در نوجوانی، آماده کاشتن بذر عشق بود، اما هر چه انتظار کشیدم کسی نگفت که باید عاشق برترین شد تا قلب آباد شود،
به من نگفتند که مواظب باش قلبت را به هر کس و ناکسی نسپاری
که صاحب اصلی آن، کسی است که وقتی قلبت پاک شود میآید.
و به ما نگفتند که جای شما در قلب ماست نه در جزیره خضرا و مثلث برمودا.
به ما نگفتند که مواظب باشیم تا شما را از مهمانی قلبمان بیرون نکنیم.
وقتی از آیت الله بهجت پرسیدند که شما کجایی؟
ایشان جواب داد که: « آقا در قلب شماست مواظب باشید بیرونش نکنید».
کاش، قلبم را در نوجوانی به تو میسپردم و هر دم یادت را از قلبم به زبان جاری میساختم.
آقا هنوزم وقت دارم میشه دوباره به قلبم برگردی؟
☘آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
قلبی که به عشقت نتپد جز گِل نیست
📗برگرفته از کتاب هیچکس بمن نگفت
✍نویسنده حسن محمودی
🍉⃟ ⃟ 📚#یک_قاچ_کتاب
#امام_زمان
#اللّٰھُمَعجلاْلِّوَلیڪَالفࢪَج
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴برکات زیارت #امام_رضا علیه السلام
👌 #نماهنگ بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
#امام_زمان
#اللّٰھُمَعجلاْلِّوَلیڪَالفࢪَج
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن
به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج»
و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر
که هـــــیچ نـــمازے
بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت.
🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃
#امام_زمان
#نماز_اول_وقت
التماس دعای فرج 🤲🏻