eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
821 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات شهید کاظم رستگار (از زبان همسر شهید) اين امر موجب گرديد تا تعداد زيادي از جوانان جذب سازمان سپاه شوند. سران گـروههـا كـه خـود آزادانـه فعاليـت مـيكردنـد، تـاب تحمـل فعاليتهاي سپاه را نداشتند؛ لذا يك روز به طور دسته جمعـي در مقابـل ساختمان سپاه تظاهرات كرده و شعارهاي تحريك كننده سر دادند. كاظم براي آنها صحبت كرد و اظهار داشت سپاه براي حفـظ امنيـت و آرامـش تلاش ميكند. اما آنها با چوب و چماقهايي كه بـه همـراه آورده بودنـد، يكي از نيروهاي سپاه را مضروب نموده و فضايي از رعب و وحشت بـه وجود آوردند تا كسي جرأت دفاع از سپاه را نداشته باشد. در اين حين خبر رسيد كه مردم نمازگزار در مـسجد بـه سـمت مقـر سپاه در حركتاند. ناگهان همه چيز تغيير كرد و افـراد تجمـع كننـده در مقابل مقر سپاه با يكديگر شروع به بحث و مجادلـه كردنـد. عـدهاي بـه طرفداري از سـپاه پرداختنـد و بـالاخره كـار بـه درگيـري كـشيد. مـردم نمازگزار نيز از راه رسيدند و صحنهاي ديدني آفريدند و سـران گـروههـا متواري شدند! در همان سال كاظم براي گذراندن دورة تخصصي رنجري تحت نظر شهيد چمران رفت و سپس به كردستان اعـزام شـد. آن روزهـا سـرماي بسيار شديدي بود و كومله به يكي از روستاهاي كردسـتان حملـه كـرده بود. براي مقابله با آنها دكتر چمران دستور حركت داد. كاظم نيز در بـين نيروهاي سپاه و بسيج در حال حركت بود. هنوز چند قدمي برنداشته بود كه صداي تير شنيده شد و يكي از دوستانش نقش بر زمين گشت. دكتر چمران گفت: «كمين كردهاند، بهتر اسـت دسـته دسـته شـويم و جدا از هم حركت كنيم.» كاظم با صدايي بغضآلود فرياد زد: «دكتر! دوستم را چه كنم؟» دكتـر جواب داد: «رها كن و حركت كن!» @fatemiioon110
📚 احکام نموداری روزه زن باردار یا شیرده (زن بارداری که زایمانش نزدیک است) ✳️ ملاحظات: 🔘 هرگاه تأخير قضاى روزه ماه رمضان تا ماه رمضان ديگر بر اثر سهل‌انگارى و بدون عذر شرعى باشد، كفاره تأخير واجب است. 🔘 مادری که روزه برای خودش ضرر دارد حتی اگر باردار نباشد و به فرزند شیر ندهد، مطابق احکام کسی که به جهت مریضی روزه نمی گیرد، عمل کند. 🔘 فديه و کفاره تأخير براي هر روزه عبارت است از یک مد طعام (معادل 750 گرم گندم، آرد، برنج و مانند آن) که بايد به فقير داده شود. 🔘 دادن پول فديه و کفاره به فقير كافى نيست، ولى اگر اطمينان داشت كه فقير به وكالت از صاحب پول، طعام (حداقل معادل 750 گرم برای هر روز) می خرد و سپس آن را به عنوان كفاره قبول مى‏ كند، اشكال ندارد. 🔘 تمام احکامی که درباره زن باردار در این تقسیم بندی بیان شده مربوط به زنی است که زایمان او نزدیک است، ولی زنی که زایمان او نزدیک نیست، پرداخت فدیه مبنی بر احتیاط وجوبی است. 🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️ @fatemiioon_news
💢 🔅جدایی و خیانت پهلوی در این ننگ تاریخی اردشیر وزیر امورخارجه وقت پهلوی چندی بعد به مجلس رفت تا جدایی بحرین را نهایی کند. اعتراض‌ها شروع شده بود. جدای از اعتراض احزاب و گروه‌های مستقل و توزیع شب‌نامه‌های اعتراضی، آشکارترین این اعتراض‌ها، سر و صدای پزشک پور، نماینده پان ایرانیست مجلس شورای ملی بود. عَلَم درباره او می‌نویسد: «در مجلس، وقتی وزیر خارجه جریان کار بحرین را داده است، پزشک پور، لیدر حزب پان‌ ایرانیست، برخلاف انتظار بیش از حد آن چه لازم بود، حمله به کرده و حتی دولت را استیضاح کرده است.» 📚منبع: یادداشت‌های علم، ویرایش علینقی عالیخانی، انتشارات کتابسرا، ج2، ص13 پزشک پور در بخشی از سخنان اعتراضی‌اش نکات جالبی را مطرح کرد و گفت: ابتدایی‌ترین اصول ایجاب می‌کند که ابتدا غل و زنحیر از دست و پای مردم بحرین برداشته شود. به مردم بحرین اجازه استنشاق هوای آزاد و تفکر آزاد و سالم داده شود و آن گاه، اگر اصرار داشته باشیم، تمایل آنها خواسته شود. پرشک پور ادامه داد که دولت بدون کسب مجوز قانونی و برخلاف قانون اساسی و برای تغییر حدود و ثغور کشور به مراجع مراجعه نموده است. 📚منبع: روند انفصال بحرین از ایران، علیرضا ذاکر اصفهانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول،1391، ص 107 🔺eitaa.com/fatemiioon_news
۶۴٣ خیلی روزهای سختی بود ۴۰ روز که از فوت برادرم گذشته بود احساس کردم روحم داره تحلیل میره پیش خودم گفتم من باید کاری بکنم وگرنه این بچه که پیش من امانته از دستم میره. شروع کردم به حفظ قرآن و عمل به احادیث، یادمه وقتی به آیه ی "ولنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص ....و بشرالصابرین "رسیدم انگار خداوند به من یک صبر جمیل عطا کرد و باقیمانده ی بارداریم رو به لطف و عنایت الهی با صبری عجیب گذراندم طوریکه به سایر برادرانم و مادرم هم دلداری میدادم و با خواندن روایات و احادیث و آیات اونا رو دعوت به صبر می کردم. بالاخره پسرمم الحمدلله در یک بیمارستان دولتی طبیعی بدنیا اومد زیر دست یک رزیدنت اما همه چیز خوب پیش رفت به لطف الهی. ما اونموقع دیگه پیکانمون رو عوض کردیم و پراید خریدیم و همسرم هم اونموقع دیگه اینترن شده بودن، توی یک موسسه ی کلاسهای رزیدنتی، یک کار دفتری بهشون پیشنهاد شد که گاهی از دانشگاه و بیمارستان به اونجا میرفتن و درآمد مون به برکت بچه ی دوم خیلی بهتر شده بود. بالاخره موعد خوابگاه ما تمام شد و ما به خاطر اینکه دخترم یک مدرسه ی خوب و مذهبی بره اومدیم سمت میدان بهارستان خونه اجاره کردیم و من به همسرم گفتم خیلی دلم میخواد برای بچه سوم اقدام کنیم اما متاسفانه چون ایشون برای تبلیغات موسسه در ماه سه هفته رو به شهرهای مختلف میرفتن واقعا نبودن که بخواییم در مورد این قضیه حتی کمی صحبت کنیم😔 پسرم آقا محمدمهدی که ۵ سالش شد ما تصمیم گرفتیم فرزند سوم رو بیاریم که خداوند زینب خانم رو قسمتون کرد. فاصله سنی پسرم با دختر دومم ۶ سال و ۳ ماه شد که بنظرم زیاد بود اما چه میشه کرد زمان رو به عقب نمیشه برگردوند. دختر اولم که خیلی ریز نقش بود ناگهان در ۱۲ سالگی رشد عجیبی کرد طوریکه هرجا میرفتم فکر میکردن ۱۸ سالشه و براش خواستگار می آمد. همین شد که ما تصمیم گرفتیم ایشون رو برای ازدواج و پذیرش مسئولیت زندگی تربیت و آماده کنیم. ناگفته نماند که ایشون هم مثل مامانش علاقه داشت زود ازدواج کنه😅 در این حین هم همسرم تخصص بیهوشی قبول شدن ولی در شهر قزوین من بخاطر مدرسه ی بچه ها و فضای فرهنگی ای که در تهران براشون فراهم کرده بودیم مجبور شدم تهران بمونم و ایشون رفتن قزوین روزهای سختی بود ولی انگار خداوند توانِ موتور وجود من رو چندین برابر کرده بود هم بچه داری هم خانه داری هم خرید بیرون و هم درس میخوندم برای امتحان کنکور سطح ۳ حوزه ولی همه ی سختیهایی که گذروندم توام با رشد بسیار زیادی بود هر سختی با خودش یک جهش عجیب و رشد تصاعدی داشت. بالاخره دخترم در سن ۱۷ سالگی با همسرشون که طلبه بودن در اسفند ۹۷ روز میلاد امام جواد علیه السلام در کهف الشهدای تهران یک عقد بسیار معنوی و زیبا کردن و منم تمام ۱۲ سالگی تا ۱۷ سالگی ایشون درِ خونه ی تمام شهدا و صلحا و امام رحمه الله علیه و تمام ائمه اطهار رفتم که خداوند یک همسر باتقوا و با ایمان قسمتشون بکنه. زمان عقد دخترم من سر فرزند چهارم باردار بودم و دختر بزرگم کلاس دهم بودن بعد از عقد مدرسه فهمید و ایشون رو بخاطر مصوبات دور از دین و شرعِ وزارت آموزش پرورش😡 اخراج کردن اما ما برامون مهم نبود ایشون درسشون رو غیرحضوری ادامه دادن و منکه یک مقدار سختی کار برای آماده کردن دخترم برای عقد بهم فشار آورده بود در ۳۶ هفتگی یعنی ۹ روز بعد از عقد دخترم زایمان زودرس داشتم ولی به لطف الهی دخترم ریه ش کامل بود و زیر دستگاه نرفت. سر بچه دوم به بعد هیچ وسیله ای اعم از تختخواب و کریرو حتی لباس بچه هام رو نخریدم بلکه با دوستان مشترکمون عوض بدل میکردیم و این بود که میتونم بگم تقریبا بالای ۹۵ درصد با هزینه ی خیلی ناچیز سه تا بچه ی بعدی رو زایمان کردم و دوران کودکیشون تا سه سالگیشون رو گذروندم با اینکه همسرم از نظر وضع مالی هیچ مشکلی نداشتن که مایحتاج بچه ها رو تهیه کنن ولی ما اون هزینه رو برای مناطق سیل زده و زلزله زده میفرستادیم و خداوند هم برکتش رو چندین برابر به زندگی ما نازل می‌کرد. 👈 ادامه دارد... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075