eitaa logo
603 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
@
مشاهده در ایتا
دانلود
نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن نماز اول وقت جا بماند. اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود. 🌷 ، التماس دعا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ای با شهدا @fatemiioon110
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایت یک حرف از شهید علی چیت سازیان و اشکهای رهبر عزیزمان امام خامنه ای(حفظه الله) ای با شهدا @fatemiioon110
✍شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! حتما هم اتفاق افتاده! 🔹دیشب ساعت یک در مسیر خانه متوجه خانمی شدم که کنار خیابان ایستاده و بیش از ۲۰ خودرو اطرافش را گرفته‌اند. 🔸دختر بی‌توجه به مزاحمت‌ها دور میدان می‌چرخید، همه خودروها به دنبالش و تعدادشان هم افزوده می‌شد. گوشه‌ای ایستادم. ‏🔹حدودا ۲۲ ساله و مشخص بود دختر موجهی است و از این آزارها ناراحت است. صحنه‌ای که شاید فقط با حمله گله کفتارها و گرگ‌های درنده به یک موجود بی‌پناه قابل مقایسه باشد! 🔸خواهرم همراهم بود، رفت و نیم ساعتی صحبت کرد، من هم با فاصله اندکی کنارشان ایستادم تا شاید از مزاحمت‌ها کم شود. ‏🔹خواهرم برگشت و گفت: دو شب قبل با خانواده دعوایش شده و وسایلش را جمع کرده و از خانه بیرون زده! از ترس با خانواده هم تماس نگرفته، دوستانش هم جایی نداشتند که این دو شب را بماند. 🔸نه جایی برای ماندن داشت و نه پولی برای هتل رفتن! دو روز تمام در خیابان راه رفته. راه! بدون اینکه بخوابد. ‏🔹با اصرار خواهرم سوار ماشین شد. رفتیم برایش غذا گرفتیم. از آنچه فکر می‌کنید داغون‌تر و خسته‌تر بود، تمام مدت اشک ریخت. 🔸نیم ساعتی صحبت کردیم تا راضی شد با ۱۳۷ تماس بگیریم، پذیرفت شب را در یکی از مراکز بگذراند. 🔹برایش سخت بود ولی چاره‌ای نداشت. باید شب را در خیابان بین گرگ‌ها بگذراند! یا به خواسته آن‌ها تن بدهد یا همین خستگی و گرسنگی را ادامه دهد. 🔸موبایلش هم از عصر خاموش بود که در ماشین شارژ کرد. فقط مادرش چند پیام داده بود. 🔹ساعتی گذشت و بچه‌های مددکار آمدند، باهاش صحبت کردند، قبول کرد برود و شب را در یکی از سراها بماند. 🔸از خودروی ما پیاده نشد. پشت سر خودروی شهرداری حرکت کردیم و رفتیم تا یکی از سراهای نگهداری. 🔹در راه از یک سوپر مارکت وسایلی که فکر می‌کردیم شاید نیازش بشود را خریدیم. قبول نمی‌کرد ولی باز هم چاره‌ای نداشت. 🔸امروز صبح با یکی از رفقا در شهرداری تماس گرفتم تا موضوع را پیگیری کند. ‏🔹عصر تماس گرفت که شهردار با خانواده او تماس گرفته و به همراه چند مددکار با خودش و خانوده‌اش صحبت کردند. 🔸حال خوب اینکه آشتی کردند و امشب در خانه و اتاق خودش راحت خوابیده. به خواهرم پیام داده بود و می‌گفت یک قدم تا آنچه نباید فاصله داشته! ‏🔹بین جبر و وجدان در حال جنگ بوده و شاید لحظات آخر یک اتفاق نجاتش داده. 🔸به حال هم نباشیم! از کنار هم بی‌تفاوت رد نشویم! 🔹یک شاید یک را تغییر دهد، هر کار بدی دفعه اولش سخت است! و بعد از آن عادی می‌شود، همه بد به دنیا نمی‌آیند و اجبار به راه‌هایی می‌کشاند که شاید برگشت از آن خیلی سخت و غیرممکن باشد. ‏🔸اگر با چنین مواردی برخورد کردید که حتما برخورد کردید یا می‌کنید، بی‌تفاوت از کنار اتفاقات کنارمان رد نشویم. 🔹این موارد به راحتی از طریق اورژانس و شهرداری قابل حل است و حتما می‌توانیم از یک فاجعه یا بحران در آینده یک انسان مثل خودمان موثر باشیم. ❇️ eitaa.com/fatemiioon_news
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظاتی با یک بسیجی که از همه مدعیان جلو زد!! ای کاش... وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا eitaa.com/fatemiioon_news
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شهادت، بر چگونه گذشت؟ سوالی که در عالم خواب از حاج قاسم پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند. ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ eitaa.com/fatemiioon_news