داروخانه معنوی
#دعای_چهل_ختم_از_جواهر_مکنونه(19و20) #جواهرمکنونه در این پست با چهل ختم عظیم شان برگرفته از کتاب
#دعای_چهل_ختم_از_جواهر_مکنونه(21و22)
#جواهرمکنونه
در این پست با چهل ختم عظیم شان برگرفته از کتاب جواهر مکنونه نوشته حاج ملا مصطفی که البته یه شرط
هم داره آشنا میشوید و ان شرط این است:
مصنف آن کتاب اجازه داده اند بکافه عامین با مختوم چنانکه خود ازعلما
واهل ذکرمجازبوده اند ولی اجازه دراین ختوم رامعلق داشته اند برآنکه
عاملین او را و والدین او را دعای خیر کرده وطلب مغفرت و استغفارنمایند
انشاالله عالمین اورا با والدین او وجامع این حروف محمد حسن بن الحاج
محمد حسین النائینی عفی الله عنهما با والدین او وترغیب وتحریص کننده
برطبع این رساله جناب مستطاب شریعتمدارآقای اقا میرزا اسد الله نائینی دام
افضاله العالی ازدعای خیرفراموش نفرمائید تا انشا الله برختوم معموله
آثارمقبوله ترتب یابد
این عین جملاتی که در کتاب نوشته شده است
معنی جملات کتاب این هست که هر کدام از این چهل_ختم را که میخانید برای مولف ان و پدر و مادرش طلب مغفرت کنین.
#ختم_بیست_و_یکم:
هرکه بعد ازنمازصبح بدون فاصله هردودست رابرسینه نهد
و هفتاد《70》باربگوید:
✨{{یا فتاح }}✨
دل اوروشن ونورانی شود وکاربراو آسان شود
اگربسیارگوید از علم بهره یابد وگفته اند: شب_جمعه بعد ازدورکعت
نمازدرسجده صدوپنجاه《150》 باربگوید:
✨{{یا فتاح}}✨
اسرار امور براوظاهرشود.
#ختم_بیست_و_دوم:
به جهت نجات_از_سختیها و غلبه_بر_دشمن بعد ازنماز صبح قبل
ازطلوع آفتاب بعدد اسم خود (به حروف ابجدمثلا عدد علی 《110》است ) تا
چهل《40》 روز بخواند:
{{امن یجیب المضطراذا دعاه ویکشف والسوء}}
به جهت_خواب_دیدن_امور خواندن این سه 《3》اسم آن قدرکه بتواندبا شرائط ازحیث مکان ولباس(یعنی زمان و مکان تغییر نکند مثلن روزی هزار بار یا صد بار بستگی به توان دارد)
✨{{النور،الباسط والظاهر}}✨
خوانده شود و نیت کند برای دیدن آن موضوع در خواب.
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری (٨): ایشان می فرمودند: هنگامی که من در کربلا بودم، شبی در
#احسن_القصص
☘آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (٩)
من در آن حال، مرگ را جلوی چشم خود دیدم، لذا قلبا توجه به ساحت مقدس حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام نمودم و عرض کردم: مولای من، بنده از مرگ هراس و ترسی ندارم ولیکن از این می ترسم که دستم خالی است و کاری نکردم و زاد و توشه‌ای تهیه ننموده‌ام، شما را به حق مادرتان مرا شفا عنایت کنید تا خداوند مرگ مرا به تأخیر بیاندازد و فکری به حال خودم بکنم. درست در همین وقت دیدم شخصی وارد شد.
⚡️⚡️⚡️
نزد آن دو نفر آمد و گفت: حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام فرموده‌اند: شیخ عبدالکریم به ما توسل نموده و ما هم نزد خدا شفاعت کردیم که عمر او را دراز کند و اجلش به تأخیر افتد، خداوند هم اجابت کرد، شما روح او را قبض نکنید. آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: سمعاً و طاعتاً و هر سه نفر رفتند. اطرافیان که گمان می کردند من مُرده‌ام مشغول گریه و زاری بودند و روی صورتم را کشیده بودند. من با حرکت دست توانستم آنها را متوجه کنم که زنده هستم و از آن به بعد خود را نجات یافتهٔ امام حسین علیه السلام می دانم.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت ص 66
@Manavi_2
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#امام_زمان
#حجاب
ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ !
ﭘﯿﭽﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺷﮑﺴﺖ "
ﺩﻭﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ"
ﺳﺮﻋﺖ ﮔﯿﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻨﻔﯽ "
ﻭﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ " !
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﯾﺪﮐﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺍﺭﺍﺩﻩ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻣﻮﺗﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ"
ﻭﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺍﻣﻴﺪ "
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ " ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ نام دارد
زندگيتون پر از موفقيت!
@Manavi_2
مسخرکردن_و_نرم_کردن_قلب_مطلوب
#محبت
#تسخیر
🔴ختم سوره توحید بصورتی خاص🔴
👈برای این ختم ابتدا روز جمعه غسل کند و
دو_رکعت_نماز #حاجت بجای آورد و به نیت مطلوب صلوات فرستد و شروع کند به خواندن آن.
تا هفت《7》 روز، روزی 《246》 مرتبه سوره توحید را بخواند و هر روز در خاتمه، آخرین سوره را اینچنین بخواند:
{{بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قُل هُوَ اللهُ احَدُ (یاجَبرَئیلُ) اللهُ الصَّمَدُ (یامیکائیلُ) لَم یَلِد وَ لَم یُولَد (یااسرافیلُ) وَلَم یَکُن لَهُ کُفُواً احَدٌ (یادَردائیلُ اجیبُونی وَلَیِّن قَلبَ فُلانِ بنِ فُلانِ (نام مطلوب) لی وَ سَخَّرهُ بِحَقِ کُن فَیَکُونُ) }}
و روز_آخر 《249》 بار که جمعا 《1725》 بار شود.
📚منتخب الختوم
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت اول): #امام_زمان 💥شیخ حسین رحیم مردی بود پاک طینت از متدینین و مقدسین. او
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت دوم):
#امام_زمان
در این فکرها بودم، خواستم فنجانی قهوه بریزم و بخورم دیدم مرد عربی از طرف در اول مسجد متوجه من شده و به طرف من می آید، وقتی از دور او را دیدم، ناراحت شدم، با خودم گفتم که این مرد از عربهای بادیه است، نزد من می آید که قهوه را بخورد و مرا در این شب تاریک بی قهوه بگذارد و ناراحتی مرا زیادتر کند، آخر من بسیار کم قهوه آورده بودم. به هر حال به من رسید و سلام کرد و اسم مرا برد و در مقابل من نشست.
✨💫✨
از اینکه اسم مرا می دانست تعجب کردم، زیرا من او را هرگز ندیده بودم، از او پرسیدم: از کدام طایفهٔ عرب هستی؟
گفت: من از بعضی از آنها هستم. بعد از آن من از هر یک از طوائف عرب که در اطراف نجف اشرف بودند سؤال کردم و گفتم شما از آن قبیله هستی؟
گفت: نه، از آنها نیستم. عصبانی شدم و گفتم: تو از طُری طُری ای و این کلمه ای که معنایی نداشت و من آن جمله را از روی ناراحتی به او گفتم.
✨(دقت کنید لزوم تمرین #ادب برای این است که انسان ناخواسته و ناشناخته مرتکب بی احترامی به امام زمانش نشود!)✨
ولی او ناراحت نشد و تبسمی کرد و گفت: بر تو حرجی نیست من اهل هر کجا باشم، بگو تو برای چه به اینجا آمده ای؟ گفتم: به تو فائده ندارد که بدانی چرا من اینجا آمده ام. گفت: چه ضرر دارد برای تو که به من بگوئی برای چه به اینجا آمده ای؟
✨💫✨
من از حُسن خلق او و خوب حرف زدنش تعجب کردم و از او خوشم آمد و کم کم هر چه بیشتر حرف می زد محبتم به او زیادتر میشد. تا آنکه توتون برداشتم و برای او چپق چاق کردم و به او دادم، او گفت: من نمیکشم. بعد برای او یک فنجان قهوه ریختم و به او دادم، او از من گرفت و لب زد و به من داد و گفت: تو این را بخور. من گرفتم و آنرا خوردم ولی آناً فَآناً محبتش در دلم زیادتر می شد...
ادامه دارد...
@Manavi_2