#بخت_گشایی
#گشایش_بخت
#ازدواج
❤️ این اسماء را نوشته و در یک کوزه تازه انداخته و آن را پر از آب کرده و هر روز صورت خود را بشوید و از آن آب بخورد تا ستاره او به روشنایی برسد
و هر پنجشنبه《100》 صلوات بر روح حضرت محمدصلوات الله علیه هدیه کند تا مدت 《40》 روز حتما بخت طالب به روشنایی خواهد رسید.
و نیز این عزیمت را نوشته و در آب_چاه بیاندازد و این عزیمت را باید نوشت:
🌸{{بسم الله الرحمن الرحيم من یحیی العظام و هی رمیم رب العرش العظیم من کان لکم افتح بخت فلان بنت فلان بحق هذا و بازواجا صالحا یا الله یا
شکیفی یا قاهر و یا مغنی یا باسط یا الله}}🌸
📚گوهر شب چراغ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘مرحوم آیت الله حکمت نیا (۴): ایشان می فرمود: در مسافرت بودیم، روزی متوجه شدم بوی مدفوع
#احسن_القصص
☘آیت الله حکمت نیا (۵):
💥یکی از خانمهای طلبه و اهل فضل که فرزندشان به دعای آن مرحوم شفا یافته است اظهار داشته اند:
در سال ۱۳۷۵ من صاحب پسری شدم که نامش را "مهدی" نهادم، پسر من هشت ماهه بدنیا آمد و از همان ابتدا دچار دردهای شدیدی در ناحیه شکم بود، در بین معاینات دکترها متوجه شدیم که "مهدی" نابینا هم هست و چیزی را نمی بیند.
⚡️⚡️⚡️
در آن زمان من در حوزه علمیه پاکدشت مشغول تحصیل بودن. روزی خبردار شدیم که مرحوم آیت الله حکمت نیا به تهران آمده، ما با هماهنگی خواهران حوزه بدیدارشان رفتیم. در آنجا من ناراحتی فرزندم را برای ایشان بازگو کردم،
⚡️⚡️⚡️
ایشان بعد از شنیدن نام "مهدی" لبخندی زدند و فرمودند:"ان شالله صاحب اسمش او را صدا می دهد" و بعد دعایی خواندند و دست بر چشمان مهدی کشیدند. روز ملاقات با ایشان شنبه بود و روز دوشنبه هنگامی که من مشعول صحبت با یکی از دوستانم بودم ناگهان مهدی سیم تلفن را از دستم کشید. من دیگر چیزی نفهمیدم و شروع به فریاد زدن کردم.
⚡️⚡️⚡️
بعد از این قضیه مجددا به بیمارستان مراجعه کردیم و پس از عکس برداری دکتر اظهار کرد که مهدی هیچگونه ناراحتی ندارد، و دائما می گفت: من باور نمی کنم که این بچه همان بچه ای باشد که قبلا پیش من آوردید!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗پرواز در ملکوت ص ۱۸۷
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
«زهـراۜ۔۔۔❀» در آتش بود
حـیدرﷺ داشت مےسوخت.. 💔
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#استوری
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#ابطال_سحر
#شیخ_نخودکی
#باطل_السحر
با تربت و زعفران، ناشتا با وضو قبل طلوع آفتاب در حالیکه تمام بندهای لباس باز باشد و گرهی در آن نباشد ( دکمه. کمر بند. گره و...)بر کف دست نوشته و بلیسد تا 《3 》روز
بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَحیمْ
{{یا مَنْ اَذَّلَ السَحَرةَ بِاِعْجازِ موسي حينَ اَلْقى عَصاهُ فَاِذا ثُعبانٌ مُبينٌ اَذِلَّ عَمَّنْ قَصَدْتُهُ سِحْرَ السَحَرةِ وَ كَيْدَ الْفَجَرَة اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيٌ قَديرٌ}}
📚خواص الايات
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان ﷻ 💥این خبر در سراسر کازرون پخش شد، هرچه دکتر آوردند او م
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت سوم):
#امام_زمان ﷻ
💥پس از آنکه از کشتی پیاده شدند مقداری از راه هم با قطار رفتند و پس از پیاده شدن از قطار، شخصی گفت: مبادا کسی جواز نداشته باشد، کمی جلوتر ما را بازرسی می کنند اگر کسی جواز نداشته باشد او را به زندان بغداد می فرستند. اینجا آن مادر و پسر باز گریه کردند و حالشان خیلی پریشان تر شد.
✨💫✨
کربلایی جلیل هم دلش شکست و حسابی گریه کرد و به امام زمان ارواحنا فداه متوسل شد. در همین لحظات بود که ناگهان صدایی به گوش کربلایی رسید، دقت کرد، مثل اینکه کسی می فرمود: من تذکره کربلا صادر می کنم، من جواز کربلا می دهم! کربلایی با تعجب فراوان بسوی صدا دوید. چشمش به جمال سیّد بزرگواری روشن شد که چهره اش بسیار نورانی و دلربا بود و در صورتش یک خال سیاه دیده میشد.
✨💫✨
تا کربلایی آمد، آن آقای بزرگوار فرمود: کربلایی جواز می خواهید؟ عرض کرد: بله آقا. حضرت دست مبارکشان را زیر عبا برده و دو تذکره کربلا به او داد. کربلایی گفت: آقاجان چه مبلغی باید بپردازم؟ حضرت فرمودند: هرقدر دوست دارید. کربلایی خواست پول از کیسه در بیاورد که پولها به زمین ریخت،...
ادامه دارد.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکان دهنده رهبر انقلاب ز نهج البلاغه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2