🔔 #ختم_بسم_الله_در_روز_یکشنبه 🔔
♦️ختم روز #یکشنبه♦️
🔶ختم ذکر
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم بحق بسم الله الرحمن الرحیم 🔹
به این صورت👇
ذکر بسم الله الرحمن الرحیم بحق بسم الله الرحمن الرحیم
را تا 《40》 روز انجام میدهید به این صورت که:👇
🔹 روز اول 《100》 مرتبه
🔸روز دوم 《200》 بار
🔹 تا روز چهلم 《4000》 بار
🔺 حتما باید یکشنبه شروع بشه و چهل روز بعدش حتما پنجشنبه هست که تمام میشه......🔺
🔘 این ختم خیلی زود حاجت میده حتی در همین زمان 40 روز...روزی که ختم تمام شد یه بسته خرما بگیرین و خیرات کنین...
⏫⏫⏫⏫
🔰این ختم برای تمام حاجات هست و بستگی ب نوع مشکل نداره🔰
🌀هرروز از ساعت 24تا 24 وقت خوندن دارین .
استثنایا روز اول یعنی یکشنبه رو بعد از طلوع خورشید تا ساعت 24وقت دارین بخونین .👍
میتونین تو روز تقسیم کنین .هرساعتی قسمتی شو بگین.✅
تو شرایط خاص شرعی مشکلی نداره حتی غسل گردنتون باشه هم✅
خودتون تنهاباید بخونین بدون کمک ✅
👇👇
💯و نیت یادتون نره حتما
و با یقین ب اجابت بخونین و توسل ب امیر مومنان 💯
#باب_حاجات
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#طریقه_ابطال_سحربایک_جفت_کبوتر
#باطل_السحر
#جادو
در این روش میخواهیم از یک جفت کبوتر کمک بگیریم.
ابتدا یک جفت کبوترسفید رنگ تهیه کنید و به منزل خود بیاورید.
و روی این یک جفت کبوتر 《70》 بار سوره حمد را بخوانید و بعد یک《1》 بار هم سوره یس را.
در یس هفت《7》 مبین قرار دارد.
شما اول اینکه هر آیه سوره یس را که میخوانید به کبوترها فوت کنید و وقتی که به هر مبینی که میرسید بگویید
✨“باطل کردم هر گونه سحر و جادو از هر مکان و زمان و از هر عنصری به صاحبین این منزل ,به حق این مبین”✨
وبه کبوتر ها فوت کنید.
بعد از اینکه یس را تمام کردید کبوترها را تا 《10》 روز در منزل نگه دارید.
احتمال دارد در این مدت یکی از کبوترها یا هر دو بمیرند .
این نشون دهنده آن است که سحر در منزل خیلی قوی بوده و منجر به مرگ کبوتر شده .اگر مردند سریع جایگزین کنید و دوباره همین سوره ها را بخوانید و مجددا از اول 《10》 روز نگه دارید.در این ده《10》 روز تمام سحر و نحسی را کبوتر جمع میکند و باطل میشود.
بعد از 《10》 روز یکی از کبوتر ها را به
امام زاده ای ببرید و همانجا در حیاط امام زاده پرواز بدید
و در همان امام زاده دورکعت_نماز برای امام زاده و 《12》 رکعت نماز برای امام_زمان بخوانید
زکات این عمل:
مبلغ به اندازه 《18》 قرص نان وجه نقد به مستمندی کمک کنید
📚باطل نامه
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘شیخ مرتضی انصاری (٢) شیخ انصاری در سال ١٢٣٢ ه. ق در سن ١٨ سالگی به همراه پدرش، به قصد
#احسن_القصص
☘شیخ مرتضی انصاری(٣)
شیخ انصاری در بین راه سفر به مشهد با علمای زیادی دیدار کرد، درحالی که همه آنها به عظمت و وقار علمی او معترف بودند، حتی مرجع بزرگ، ملااحمد نراقی که شیخ مرتضی انصاری به منظور بهره گیری از محضر ایشان چهار سال در کاشان توقف داشت، در وصف او می گوید: "استفاده ای که من از این جوان نمودم بیش از استفاده ای بود که او از من برد و من در مسافرتهای مختلف خود، بیش از پنجاه مجتهد مسلّم را دیده بودم اما هیچ یک از آنها مانند شیخ انصاری نبوده اند."
⚡️⚡️⚡️
بالاخره شیخ انصاری به مشهد رسید و بعد از زیارت و بهره گیری از علمای طراز اول آن خطه مقدسه و پس از شش سال مسافرت، قصد عزیمت به دزفول را نمود و چند سالی در آنجا ماند، در حالیکه در رأس حوزه علمیه خوزستان مورد توجه و احترام همه مردم بود، اما به سبب علاقه فراوان ایشان به شهر نجف اشرف و بارگاه ملکوتی حضرت علی علیه السلام عزم بازگشت به آن دیار را کرد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗مجله منتظران شماره 22
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعا_برای_آسان_شدن_امور
#حاجت
#گشایش
اگر کسی این پنج اسم مبارک وشریف
یعنی :
اَلْمُصَوِّرُ اَلْمُبْدِئُ اَلْمُعِيدُ اَلْمُحْیُ
اَلْمُمِيتُ
را چهل《40》 روز و هر روز 《1740》
مرتبه بخواند،
اگر طالب علم باشد
عالم می گردد و
اگر فهم و عقل و
ادراک خواهد او را فهم و عقل و
ادراک بخشد و هیچ چیز بر او
مشکل نگردد .
📚: بحر الغرائب ص 92
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمانﷻ 💥وقتی داخل زمینهای مسجد فعلی رفتم دیدم سیدی بسیار زیبارو
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت سوم):
#امام_زمانﷻ
با خودم سه تا سوال طرح کردم که از این آقا بپرسم:
۱. این مسجد را برای جنها می سازی یا ملائکه؟ دو فرسخ از قم آمده ای بیرون زیر آفتاب نقشه می کشی؟ درس نخوانده معمار شده ای؟!
۲. هنوز مسجد نشده چرا در آن قضای حاجت نکنم؟
۳. در این مسجد که می سازی جن نماز می خواند یا ملائکه؟
اینها را طرح کردم. آمدم جلو سلام کردم، باز اول او ابتدا به من سوال کرد. خواستم که سوال کنم، آقا آمد نیزه را به زمین فرو برد و من را چسباند به سینه اش، چون این فکر را هم کرده بودم که با او مزاح کنم چنانکه در تهران هر وقت سیدی شلوغ می کرد می گفتم: مگر روز چهارشنبه است؟
✨💫✨
هنوز عرض نکرده بودم، تبسم کرد و فرمود: پنجشنبه است، چهارشنبه نیست و فرمود: سه سوالی که داری بگو، باز من متوجه نشدم که این آقا کیست!؟ دستهایش سفید و نرم بود، دستش توی دست من بود، مرا چسباند به سینه اش و گفت: سه تا سوالت را بکن ببینم.
گفتم: اولاد پیغمبر، تو درس را ول کردی اول صبح آمدی کنار جاده، نمی گویی الان زمان تانک و توپ است، نیزه بدرد نمی خورد، دوست و دشمن می آیند رد می شوند یک چیزی می گویند، برو دَرست را بخوان! خندید و چشمش را انداخت پایین و گفت: نه، اینجا نقشه مسجد می کشم.
ادامه دارد...
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2