eitaa logo
داروخانه معنوی
6.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠✨اگر خواهی در کار تو شود و نزد خلق و محترم گردی و جمیع خلق خدا با تو و پیدا کنند. ایات را روی لوحی از طلا نقش نموده و در زده روزانه از ان گلاب به روی خود زده ولوح را همراه خود نگه دار 👇 💕{{بسم الله الرحمن الرحیم قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِين}}💕 👌اگر لوح طلا نبود روی کاغذ زرد دو عدد نوشته با جوهر روحانی یکی را همراه خود کند و یکی هم مراحل بالا را انجام دهد✨💠 📚علوم غریبه @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘سید ابوالحسن اصفهانی (۲۷) ایشان از تجار محترم شیعه در بغداد می باشند مدت یک سال ورشکست
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۲۸) مرحوم سید در اوائل تحصيل، سخت در مضيقه مالى بود به حدى كه پس از اتمام هر كتابى ناچار مى شد آن را بفروشد و از پول آن، كتاب بعدى را تهيه كند! ولى اين فقر مانع از ادامه تحصيل او نشد و هر روز به شكلى او را رنج مى داد و تعجب اينجاست، با اينكه خود به سختى زندگى مى كرد ديگران را برخود ترجيح مى داد. ⚡️⚡️⚡️ يكى از اساتيد عاليقدر قم نقل كرد كه روزى لحاف خود را براى فروش به لحافدوز سپرده بود، مردى كه فوق العاده مستحق بود به او مراجعه كرده و وضع زندگى خود را تشريح كرد. وى فرمود: به نزد لحافدوز برو و پول لحاف را بگير كه محتاج ترى! @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هر صد نفر یکی ارزش اینو داره که تو باهاش بحث کنی ... بذار بقیه هر چی میخوان بگن... هر کس آزاده که احمق باشه... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 هرکس ذکر( )را هرروز《573》 مرتبه جهت موفقیت درهرکاری (چه مادی و معنوی ) بگوید... بسیار موثر و نافع خواهدبود🌹🍃 📚 نجات بخش گرفتاران @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
داروخانه معنوی
جناب حجة الاسلام صالحی خوانساری فرمود: در سال ۱۳۶۵ که به مکه مکرمه تشرف یافته بودم، عصر روز عرفات برای کاروانیان خویش مشغول دعا بودم، حال معنوی خوشی بر کاروانیان حاکم بود، برخی از کاروانیان اطراف نیز وقتی صدای مرا شنیدند، پرده های خیمه هایشان را بالا زده و آنان نیز به جمع کاروانیان ما اضافه شدند. بنابراین دور تا دور، پرده های خیمه ها بالا بود، کاملا می شد حوادث و رفتارهای اطراف را تحت نظر داشت. ✨💫✨ من نیز قدری بیرون از خیمه، مشغول دعا و مناجات با خداوند و بخصوص توجه به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه بودم. ناگهان از دور رفتار پیرمردی قد کوتاه نظرم را جلب کرد. او کاملا همانند فردی که به دنبال گمشده ای است، به هر خیمه ای سرک می کشید و پس از دقت و نیافتن فرد مورد نظر، به سوی خیمه دیگر می رفت. او تقریباً به تمام خیمه هایی که من می دیدم، توجه کرده و سرک کشید‌. ولی مطلوب خود را نیافت. پس جلو و جلوتر آمد، تا آن که به کنارم رسید، دیدم از چهره نورانی اش سیل آسا قطرات اشک به محاسنش می ریزد. ✨💫✨ در چند قدمی من روی زمین نشست، خیره خیره به من نگریست و همچنان به گریه اش ادامه داد. دقایقی بعد از میان جمعیت بلند شده و به کنارم آمد و با لهجه آذری - فارسی در گوشم گفت: آقا! "سید مهدی" را ندیدی؟! من تکان خوردم لرزه بر اندامم افتاد و در یک لحظه متوجه شدم که او دنبال حضرت بقیه الله ارواحنافداء است. پس خود را به تغافل زده و گفتم: کدام سید مهدی را؟! او گفت: در این بیابان آیا بجز امام زمان روحی فداه از سید مهدی دیگری می پرسم؟ ✨💫✨ و سپس ادامه داد: آخه ما از سال گذشته با هم برای امسال قرار گذاشتیم! ناگهان انقلاب روحی عجیبی بر من عارض شد، دیگر نتوانستم خود را کنترل کنم، فریادی از ته قلب خویش نسبت به امام عصر ارواحنا فداه کشیدم، آن پیرمرد از کنارم رفت. چند قدمی بیشتر نرفته بود، فوراً به یادم آمد که او را رها نکنم، شاید از طریق او، من نیز به سعادتی دست یابم. پس فوراً مجلس دعا را به کسی واگذار کرده و به دنبال آن پیرمرد دویدم ولی افسوس هر چه گشتم، او را نیز نیافتم!؟ 📗نقل از کتاب تشرّف یافتگان 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خودم قول دادم قوی باشم! قول دادم اگه همه خوردم کردن، سریع پاشم و خودمو تکون بدم! قول دادم هیچوقت ناامید نشم و به مسیری که دارم میرم باور داشته باشم؛ چون میدونم که لیاقت من بیشتر از ایناست... نزارم کسی با حرفا و کاراش مانعم بشه و جلو رشدمو بگیره؛ حتی اگه عزیزترین شخص برام بود. یاد گرفتم تو این دنیا از من فقط یه نفر هست و باید همه جوره هواشو داشته باشم و حتی نزارم حال دلش برای یک لحظه خراب بشه. فهمیدم که برای هر نفسی که میکشم باید خداروشکر کنم چون بهترینا در انتظارمه و از همه مهم‌تر؛ سخت تلاش کنم و نا‌امید نشم! آره منتظر یه منِ قویم تا از خودم بسازم... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4