#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#سیره_پیامبر
🍃 توجه به کودک
💠 گروهی از کودکان مشغول بازی بودند.
ناگهان با دیدن پیامبر صلّی الله علیه و آله که به مسجد می رفت، دست از بازی کشیدند و به سوی حضرت دویدند و اطرافش را گرفتند.
آنها دیده بودند پیامبر اکرم، حسن و حسین سلام الله علیهما را به دوش خود می گیرد و با آنها بازی می کند.
به این امید، هر یک دامن پیامبر را گرفته، می گفتند: شتر من باش!
پیامبر می خواست هر چه زودتر خود را برای نماز جماعت به مسجد برساند، اما دوست نداشت دل پاک کودکان را برنجاند.
بلال در جستجوی پیامبر از مسجد بیرون آمد، وقتی جریان را فهمید خواست بچه ها را تنبیه کند تا پیامبر را رها کنند.
آن حضرت وقتی متوجه منظور بلال شد، به او فرمود: تنگ شدن وقت نماز برای من از این که بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است.
پیامبر از بلال خواست برود و از منزل چیزی برای کودکان بیاورد.
بلال رفت و با هشت دانه گردو برگشت.
پیامبر صلّی الله علیه و آله گردوها را بین بچه ها تقسیم کرد و آنها راضی و خوشحال به بازی خودشان مشغول شدند.
✍️ [نفایس الاخبار، ص286]
✨ بیان:
🌼 توجه به نیاز و خواسته های کودک از اصول اولیه تربیت است.
آسان ترین و پسندیده ترین راه، راضی کردن کودکان و همان روش متواضعانه پیامبر است که علاوه بر تامین نیاز کودک، به آنها نوعی شخصیت نیز می بخشد.
🆔 https://chat.whatsapp.com/I0xnLtp7QEmEMqJ5l1lH2S
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#سیره_پیامبر
🌷 خوشحال نمودن کودک
🍃 مردی به نام یعلی عامری از محضر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله خارج شد تا در مجلسی که دعوت داشت شرکت کند.
کنار منزل پیامبر، حسین علیه السلام را دیدکه با کودکان مشغول بازی است.
طولی نکشید رسول اکرم صلّی الله علیه و آله با اصحاب خود از منزل خارج شد.
وقتی حسین علیه السلام را دید، دست های خود را باز کرد و از اصحاب فاصله گرفت.
به طرف فرزندش رفت تا او را بگیرد.
کودک خنده کنان این طرف و آن طرف می گریخت ورسول اکرم صلّی الله علیه و آله نیز خندان از پی او حرکت می کرد.
وقتی او را گرفت، دست های پر محبت خود را زیر چانه و پشت گردن او نهاد و لبانش را بوسید.
💠 پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرماید:
🌿 کسی که دختر بچه خود را شادمان کند، مانند کسی است که بنده ای از فرزندان اسماعیل ذبیح اللّه علیه السلام را آزاد کرده باشد و آن کس که پسر بچه خود را مسرور کند و دیده او راروشن سازد، مانند کسی است که دیده اش از خوف خداوند گریسته باشد.
📚 [مکارم الاخلاق، ص221]
https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#سیره_پیامبر
🌸 اثر توکل به خدا در کودک
🌷 وقتی حضرت محمد صلّی الله علیه و آله سه ساله بود، روزی به دایه اش حلیمه گفت:
مادر! روزها برادرانم کجا می روند؟
- عزیزم آنها گوسفندان را به صحرا می برند.
- مادر، چرا مرا با خود نمی برند؟
- آیا مایلی بروی؟
- بله مادر.
حلیمه روز بعد محمد صلّی الله علیه و آله را شستشو داد و موهایش را روغن زد و به چشمانش سرمه کشید و یک مهره یمانی که به نخ کشیده بود، برای محافظت او به گردنش آویخت.
آن طفل سه ساله که این عمل را خرافی می دانست، مهره را با آزردگی از گردن درآورد و گفت: مادر، خدا بهترین حافظ برای من است.
✍️ [بحارالانوار، ج 15، ص376]
🆔https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#کودکی_اهل_بیت
🌸 پاکی، شرط رسیدن به کمال است
💠 ابوسلمه گوید: همراه عمر بن خطاب به مکه رفتیم و در مراسم حج شرکت نمودیم. در مجلسی شخصی نزد عمر آمد و گفت: من درحال احرام بیرون آمدم و تخم شترمرغی را دیدم، آن را برداشتم وشکستم و پختم و خوردم، حال چه چیز به عنوان کفاره بر من واجب است ؟
عمر گفت: در این باره چیزی به نظرم نمی رسد. این جا بنشین شاید خداوند مشکل تو را به وسیله بعضی از اصحاب رسول خدا حل کند.
در این هنگام ناگهان علی علیه السلام همراه حسین علیه السلام که کودکی بیش نبود، به آن جا آمد.
عمر به آن شخص گفت: این علی فرزند ابوطالب است، برخیز و سؤالت را از او بپرس.
او برخاست و جریان خود را بازگو کرد.
علی علیه السلام فرمود: سؤال خود را از این پسر- اشاره به حسین- بپرس.
مرد گفت: هر کدام از شما، مرا به دیگری حواله می دهد!
مردمی که در آن جا حاضر بودند اشاره کردند: ساکت باش! این حسین علیه السلام فرزند رسول خداست. آن شخص سؤال خود را بار دیگر از اول تا آخر بیان کرد.
امام حسین علیه السلام به او فرمود: آیا شتر داری ؟
او عرض کرد: آری.
فرمود: به تعداد تخم شترمرغی که برداشتی و خورده ای، شتر نر را با شتر ماده آمیزش بده، آنچه از شتر ماده تولد یافت، آن را به عنوان کفاره به سوی کعبه برای قربانی روانه کن.
عمر گفت: ای حسین، شتر ماده گاهی سقط جنین می کند.
امام حسین علیه السلام فرمود: تخم شترمرغ نیز گاهی فاسد می شود.
حضرت با این مقایسه پاسخ عمر را داد.
عمر گفت: راست گفتی و نیکو جواب دادی.
علی علیه السلام برخاست و حسینش را در آغوش گرفت و فرمود: آنها فرزندانی بودند که از نظر پاکی و کمال، بعضی از بعضی دیگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و آگاه است.
📚 [بحارالانوار، ج 44، ص197]
🆔 https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#کودکی_اهل_بیت
🌷 کودکان امروز، بزرگان فردا
💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام هر از گاهی فرزندان را دور خود جمع می کرد و آنان را نصیحت می نمود. روزی فرزندان خود و فرزندان برادرش را فرا خواند.
کودکان قبل از شرفیاب شدن به حضور امام، نمی دانستند ایشان به چه قصدی آنها را دعوت کرده است، ولی خوشحال بودند که هر وقت نزد امام می روند، با دست پر باز می گردند.
همه کودکان که دور امام علیه السلام گرد آمدند، امام علیه السلام فرمود:
همه شما، کودکان امروز هستید و امید می رود که بزرگان اجتماع فردا نیز باشید، پس دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید.
📚 [بحارالانوار، ج2، ص152]
🆔 https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#نقش_مادر_در_تربیت
🌷 نقش مادر در تربیت کودک
💠 محمد حنفیه فرزند علی بن ابی طالب علیه السلام است. البته مادر وی فاطمه سلام الله علیها نیست. وی در جنگ جمل، علمدار لشکر بود. علی علیه السلام به او فرمان حمله داد. محمد حنفیه حمله کرد، ولی دشمن با ضربات نیزه و تیر جلو علمدار را گرفت. در نتیجه محمد از پیشروی بازماند.
حضرت خود را به او رساند و فرمود: از ضربات دشمن مترس، حمله کن.
وی قدری دوباره پیشروی کرد، ولی باز متوقف شد.
علی علیه السلام از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد. نزدیک او آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود: این ضعف و ترس را از مادرت به ارث برده ای.
یعنی من که پدر تو هستم ترسی ندارم.
✍️ [تتمة المنتهی، ص17]
💠 رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در مورد انتخاب همسر، که نقش اساسی در تربیت فرزند دارد می فرماید:
🌿 موقع انتخاب همسر دقت کن که فرزندت را در رحم چه شخصی می خواهی قرار دهی.
📚 [مستطرف، ج 2، ص218]
🆔
https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#نقش_مادر_در_تربیت
🌷 کودک سخاوت را از مادر می آموزد
💠 در تاریخ می خوانیم که صاحب بن عباد، مَرد بسیار با سخاوتی بود. خودش گفته است:
من این سخاوت را از مادرم آموخته ام، زیرا مادرم هر روز که می خواست به مدرسه روانه ام کند، پولی به من می داد و می گفت: این پول را صدقه بده.
این کار او موجب شد تا من به بخشش خو بگیرم و سخی شوم. او با این کار ساده اش به من فهماند همان طور که باید به فکر خود باشم، باید به فکر دیگران نیز باشم.
📚 [تربیت فرزند از نظر اسلام، ص8]
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3503030331C272e9e9108
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#مهارتهای_تربیتی
🌸 نتیجه تحمیل عبادت
🌷 مردی با آن که پدرش از مؤمنان بود، خدا و معاد را انکار می کرد و به هیچ یک از اصول و فروع مذهبی پای بند نبود. شخصی از او پرسید: چه شده است که با داشتن چنین پدر مؤمن و با تقوایی، توچنین از آب در آمدی ؟
مرد جواب داد: اتفاقا پدرم باعث شده است که چنین باشم. یادم می آید زمانی که هنوز کودک نوپایی بودم، هر سحر، پدرم با زور مرا از خواب بیدار می کرد تا وضو بگیرم و مشغول نماز و دعا شوم. این کار او آن قدر بر من سنگین و طافت فرسا می آمد که کم کم از عبادت و نماز متنفر گردیدم و با آن که سال ها از آن ماجرا می گذرد، هنوز به هیچ یک از مقدسات و معتقدات مذهبی، علاقه ای ندارم.
📚 [سید مهدی شمس الدین، اخلاق اسلامی، ص78]
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3503030331C272e9e9108
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#مهارتهای_تربیتی
💠 کودکان را قرآن بیاموزید
🌷 زمانی که فرزدق (از بزرگ ترین شعرای صدر اسلام است که اشعاری بلند در مدح ائمه علیهم السلام نیز دارد.) در دوران کودکی، همراه پدرش به حضور امام علی علیه السلام رسید، امام از پدرش سؤال کرد: این پسر کیست؟
جواب داد: او فرزند من است و همام نام دارد.
پدر فرزدق در ادامه سخنش گفت: شعر و کلام عرب را آن چنان به او آموختم که مهارت کامل در این فن دارد.
آن مرد انتظار داشت که فرزندش مورد تشویق امام علیه السلام قرار بگیرد، ولی امام علیه السلام که افتخار کودک مسلمان را در فراگیری قرآن می دانست فرمود: اگر قرآن را به او یاد می دادی برایش بهتر بود.
فرزدق وقتی این سخن امام را شنید به فکر فرو رفت.
کلام امام علیه السلام در قلبش نشست و این سخن همیشه در خاطرش ماند.
از آن لحظه خودش را مقید کرد تا وقتی قرآن را حفظ نکند آرام ننشیند. چنین نیزکرد و قرآن را کاملا حفظ نمود.
📚 [ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص21]
🆔 https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#حق_فرزند
🌷 نام زیبا برای کودک
🌸 عمر دختری داشت که نامش عاصیه بود. عاصیه یعنی گناه کار.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله آن اسم را تغییر داد و او را جمیله یعنی زیبا نامید.
زینب دختر ام سلمه، بِره نام داشت. بره یعنی نیکوکار.
از این کلمه خودستایی و خودپسندی استشمام می شد و کسانی درباره آن زن می گفتند که با این اسم می خواهد ادعای پاکی نماید. برای این که مورد تحقیر و بی احترامی مردم واقع نشود، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله اسم او را به زینب تغییر دادند.
احمد بن میثم از علی بن موسی الرضا علیه السلام سؤال کرد: چرا اعراب فرزندان خود را به نام های سگ و یوزپلنگ و نظایر آنها نامگذاری می کردند؟ حضرت در جواب فرمود: عرب ها، مردان جنگ و نبرد بودند. این اسم ها را روی فرزندان خود می گذاردند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ایجاد هول و هراس نمایند.
📚 [وسائل الشیعه، ج 15، ص123]
🆔 https://chat.whatsapp.com/I0xnLtp7QEmEMqJ5l1lH2S
#سبک_زندگی
#تربیت_فرزند
#اصول_تربیت_فرزند
#علم_آموزی
🌸 اولاد حقیقی امیر کبیر
🌷 در ماه صفر سال 1267 ه.ق. به امیر کبیر اطلاع دادند که در پایتخت، چند بیمار مبتلا به آبله پیدا شده است که سعی و کوشش برای بهبود آنها مؤثر واقع نشده است و آنها مرده اند.
امیر از شنیدن این خبر به شدت نگران شد و بی درنگ دستور داد که در تمام شهر تهران و ولایات نزدیک، برنامه آبله کوبی اجرا شود تا بیماری گسترش پیدا نکند.
در آن روزها تزریق واکسن آبله و بیماری های دیگر مرسوم نبود و مردم راضی نبودند که واکسن پیشگیری این بیماری به آنها تزریق شود. از طرفی چند تن از مارگیرها و دعا نویس ها شایع کرده بودند که تزریق واکسن، موجب نفوذ اجنه در خون می شود و ممکن است شخص به جنون مبتلا شود.
چند روز پس از آغاز آبله کوبی به امیرکبیر خبردادند که مردم به علت جهل حاضر نیستند که واکسینه شوند. امیرکبیر دستور داد که هرکس حاضر نشود آبله بکوبد، باید پنج تومان جریمه به صندوق دولت بپردازد.
روزی پاره دوزی را که طفلش بر اثر بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر که جسد طفل را نگریست فریاد زد: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم، وای از جهل و نادانی شما مردم! پس از آن امیرکبیر را گریه مجال نداد و هق هق گریست.
چندتن از اطرافیان خواستند او را آرام کنند، اما او گفت: ما مسؤول مرگ این مردم هستیم. اینها فرزندان حقیقی من هستند. مسؤول نادانی آنها نیز ما هستیم. اگر در هر کوی و برزن، مدرسه و کتابخانه دایر شود، جهل و نادانی ریشه کن می شود و مارگیرها و دعانویس ها می روند دنبال کارشان.
📚 [داستانهایی از زندگی امیر کبیر،ص47]
🆔 https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM