#معرفی_شهدا🍂
#نحوه_شهادت🌷
شهید دلاور یوسف قربانی ، درکنار فرمانده دلاور گروهان شهید ابوالفضل خدامردای در جلوی ستون غواصان ، با سرعت در حال پیشروی و نزدیک شدن به خشکی است ، یوسف با صلابت و شجاعتی خیره کننده و با قامتی استوار موانع را یکی بعد از دیگری پشت سرگذشته و بدون کوچکترین توجه به زخم هائی که نوک تیز سیم خادرها بروی بدنش ایجاد می کردند دلیرانه می کوشید قبل از همه خود را به خشکی و سنگر های دفاعی عراقی ها برساند ، از چهرة برافروخته و پراز خشم او می شد فهمید که از برای روبرو شدن با مزدوران عراقی و نبرد جانانه با آنها ثانیه شماری می کند .
ناگهان صدای آخ یوسف در فضا می پیچد و هیکل تنومندش قبل از افتادن به داخل آب ، در آغوش یکی از یاران همرزم جای می گیرد ، او به آرامی صدایش می کند یوسف !؟.. یوسف !؟........ یوسف به آهستگی سرش را به چپ و راست می چرخاند و خون سرخ رنگ از دهان و گوش هایش فوران می کند ، گلوله ائی مستقیم به سمت راست سرش اصابت کرده و از طرف چپ خارج شده بود ، یوسف به آرامی ناله می کرد و تلاش می کرد چشمان پر از خونش را باز کند ، ولی توان آن کار نداشت ، بعد از لحظاتی کوتاه سرش به آرامی به سمت پائین افتاده و صدایش برای همیشه خاموش شد .
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
#معرفی_شهدا💔
#شهیدی_که_برای_اب_نامه_مینوشت..💔
نامه برای آب..
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که !!!!
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم عبدالحسین یوسفیان
♨️اینم عاقبت تأخیر در نماز
صدای اذان را که میشنید، دست از کار میکشیــــد؛ وضو میگرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز میخواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم😍
یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را میخوانیــــم»🤨
در طول مسیــــر، عبدالحسین دائمــــاً میگفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: «اینم عاقبت تأخیــــر در نمــــاز»😏
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
📜| #خاطره
🍃| #خبر_شهادت
شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم
مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع
نیمهشب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی
داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من
گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من
است.
صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.
به بچهها و همسرم گفتم شما بروید بهشت
زهرا(س) من خانه را مرتب کنم. احساس
میکردم مهمان داریم.عصر بود که همسرم،
مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت
زهرا(س)آمدند.
صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی
قوی باش خبر شهادت محمدرضا را آوردهاند.
وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه
محمدرضا زخمی شده است.
من میدانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است....
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]
وچہزیباگُفتاینشیرمرد:یادمون
باشہڪہهرچیبرایخداڪوچیڪیڪُنیم
درنظردیگرانبزرگمونمیڪنہ(:!'🌱
#ڪلامشھیدخرازۍ
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
[@Martyrs16]