eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4هزار ویدیو
36 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدایی
🖤💚🏴💚🖤 🏴اَلسَّلامُ‌عَلَى‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌عَلِىِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ وَ عَلى‌اَوْلادِالْحُسَیْنِ‌وَعَ
🖤💚🏴💚🖤 🏴اَلسَّلامُ‌عَلَى‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌عَلِىِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ وَ عَلى‌اَوْلادِالْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌اَصْحابِ‌الْحُسَیْنِ 🖤رمان معرفتی و بصیرتی 💚قسمت ۵۳ و ۵۴ دو پسر حارث کشته میشوند و بار دیگر ندای حسین در صحرای کربلا میپیچد: _آیا کسی هست مرا یاری کند؟ انگار مهرسکوت بر لبها زده اند، صدایی از کسی بلند نمیشود، ناگاه صدای ضعیفی از پشت سر به گوش حسین میرسد: _من میخواهم حجت خدا را یاری کنم امام نگاهی به سجاد که از شدت بیماری توان ایستادن ندارد و بر تکه چوبی تکیه داده تا کمی کمرش را راست بگیرد میکند و رو به زینب که سایه به سایه سجاد حرکت میکند میفرماید: _خواهرم! پسرم را به خیمه بازگردان... زینب تکیه گاه سجاد میشود و او را به خیمه میبرد و با سرعت برمیگردد، او باید در کنار برادر باشد.. امام رو به یاران شهیدش میکند و میفرماید: _ای دلیر مردان! ای یاران شجاع!من شما را صدا میزنم، چرا جواب مرا نمیدهید؟شما در خواب هستید و من امید دارم بار دیگر بیدار شوید، نگاه کنید کسی نیست از ناموس رسول خدا دفاع کند سخنان امام اشک را به چشمان همگان می آورند و بار دیگر ندای "هل من ناصر" حسین در دشت می پیچد، امام مانند خدا مهربان است، میخواهد حجت بر همگان تمام کند و اگر کسی وجدانش بیدار شد، بهشتی شود، باز هم جوابی نمی آید ، اما ندای امام شوری در آسمان به پا کرده و چهار هزار فرشته لبیک گویان به کربلا می آیند تا او را یاری کنند. اما امام اجازه جنگ به آنان نمیدهد، چون او دیدار خداوند را دارد و میخواهد را با خون پاک خویشتن آبیاری کند و بارور سازد و نام و تا قیام قیامت بر تارک هستی بدرخشد و باعث انسان های روی زمین شود. حال حسین به میدان می‌آید، انگار که حسین نیست و حیدر کرار است، شمشیر میزند و رجز میخواند: _«من فرزند علی مرتضی هستم و به این افتخار میکنم» و سپاهیان کفر را یکی پس از دیگری به درک واصل میکند. امام به جناح راست سپاه حمله میکند و میفرماید: _مرگ بهتر از زندگی ذلت بار است. و سپس به جناح چپ حمله می کند و میفرماید: _«من حسین بن علی هستم و قسم خورده ام تسلیم شما نشوم» همگان متعجبند، آخر حسین که تشنه لب است و اینهمه داغ یاران و فرزندان و عزیزان دیده، پس این نیروی شگفت‌انگیزی که دارد و با آن همگان را تار و مار نموده از کجا می آید؟! اما نمیدانند که شوق وصال خداوند همهٔ غم ها و تشنگی ها را زایل میکند. امام میجنگد و میکشد اما سعی دارد از خیمه ها فاصله نگیرد، هربار تعدادی را سرنگون میکند و ندای لاحول و لا قوه الا بالله او که به گوش اهل حرم میرسد، دلشان را محکم میکند که هنوز امام زنده است. امام در حین شمشیر زدن رو به سپاه می فرماید: _برای چه به خون من تشنه اید؟‌ گناه من چیست؟ نانجیبی از میان فریاد میزند: _گناه تو این است که فرزند علی‌بن‌ابیطالب هستی، ما تو را میکشیم چون از حیدر کرار کینه به دل داریم.. و انگار مظلومیت و علی علیه‌السلام و شیعه همیشه با هم قرینند و مظلومیت مهر حک شده ایست بر پیشانی اولاد علی و شیعیان علی... حسین بی امان می‌تازد و میکشد، شمر عصبانی شده، به عمر سعد میگوید: _اگر اینچنین پیش برود، حسین بن علی هیچ از سپاه ما باقی نمیگذارد، باید بین او و حرم و اهل بیتش فاصله انداخت، وقتی حسین ببیند به سمت خیمه ها و ناموسش یورش بردیم، درهم خواهد شکست با این نقشه، شمر با تعدادی از سپاهش به سمت اهل حرم حمله میکنند، امام ، که کوه غیرت است، متوجه میشود و فریاد میزند: _ای پیروان شیطان، مگر دین ندارید و از قیامت نمی‌ترسید؟! غیرت شما کجا رفته؟! شمر میگوید: _چه میگویی ای پسر علی؟! امام میفرماید: _تا من زنده هستم به ناموس من نزدیک نشوید و این کلام امام رگ غیرت عربی سپاه را بیدار میکند و از راه خیمه ها برمیگردند. این نقشه شمر نقش بر آب می شود و بار دیگر مکری دیگر بکار میبرند و شمر میگوید: _اگر حسین اینچنین بتازد تا ساعتی دیگر یک تنه همه ما را خواهد کشت، باید همه لشکر باهم، هر کس با هر چه در دست دارد به یکباره بر او حمله کنند. باران تیر و نیزه و سنگ باریدن گرفته، سنگی به پیشانی مبارک امام میخورد و خون پیشانی ایشان جاری میشود و انگار تاریخ تکرار میشود و این پیشانی حسین نیست و پیشانی رسول الله است که با سنگ کافری شکسته میشود امام لحظه ای درنگ میکند، دست به پیشانی میبرد که ناگاه تیری زهرآگین بر سینهٔ مبارکش می نشیند، انگار زهر این تیر بدجور امام را آزرده، صدای امام در دشت می پیچد: _«بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، من به رضای خدا راضی ام»