eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ آنجا هجده ساله ای درد می کشد برای دین … و اینجا (بعضی) هجده ساله ها خودشان “درد می شوند” برای دین آنجا سال ۱۱ هجری ست، و اینجا ۱٤۲۷ سال بعد … آنجا هجده ساله ای “حـجـابــ” می گذارد تا آزاد کند ☜دیـنش را از جهالت … و اینجا (بعضی ) هجده ساله ها “حـجـابــ” برمیدارند تا آزاد کنند ☜دنیایشان را برای جهالت آنجا تن هجده ساله ای شبانه دفن میشود تا معنا کند واژه حیـا را … واینجا تن (بعضی ) هجده ساله ها شبانه روز ، عریان میشود تا خلق کنند واژه هرزگی را آنجاصورت هجده ساله ای سیلی میخورد ، ازبس که میماند پایِ امام زمانه اش و اینجا (بعضی )هجده ساله ها سیلی می زنند به صورت امام زمانشان، از بس که می دَوَند دنبال شیطان نفسشان آنجا هجده ساله ای پرپر شد تا امروز بشود الگوی زنان متدین شیعی … اما اینجا (بعضی ) هجده ساله ها بال بال می زنند تا الگو بردارند از زنان متحجر غربی … آنجا سال ۱۱ هجری ست،  و اینجا ۱٤۲۷ سال بعد ●و چقدر تفاوت است بین هجده ساله های آنجا و هجده ساله های اینجا.
شهدایی
من زشتم! شهید محمد هادی ذوالفقاری... ولادت:۱۳ بهمن ۱۳۶۷ در تهران شهادت:۲۶ بهمن ۱۳۹۳ در سامرا آرام
خلاصه ای از زندگی : سلام من محمدهادی ذوالفقاری هستم که مصادف با شهادت امام هادی (علیه السلام ) به دنیا آمدم و بر همین اساس خانواده ام نام من را محمدهادی گذاشتند .🙋‍♂ من وقتم‌ را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بودم و بیشتر اوقاتم را در مسجد محله و پایگاه می گذراندم . پس از پایان خدمت ، چندین کار مختلف را تجربه کردم و بعد از آن ، راهی حوزه علمیه شدم .📿 بعد از مدتی تصمیم گرفتم که برای ادامه ی تحصیلات حوزوی راهی نجف شوم و خانواده ام را راضی کردم و در جوار حرم مولا علی علیه السلام زندگی جدید خود را آغاز کردم . در نجف ، به تنهایی زندگی زاهدانه ای را پیش گرفتم و هرکاری از دستم بر می آمد ، برای سر و سامان دادن به اوضاع زندگی مردم نیازمند آن محله می کردم . زندگی در نجف را دوست داشتم زیرا در آنجا خیلی مراقب اعمالم بودم و در جوار امیرالمومنین با عشق و علاقه ی بیشتری به دروس حوزوی ام می پرداختم . خیلی دوست داشتم به سوریه بروم و مدافع حرم حضرت زینب سام الله علیها باشم ولی خدا برایم دفاع از حرم عسگریین را نوشته بود . سه بار برای مبارزه با داعش راهی منطقه سامراء شدم و با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی همکاری نزدیکی داشتم تا اینکه در روز 26 بهمن ماه سال 1393 ، چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی ، همان شهیدی که سال ها الگوی زندگی ام بود و درست یک هفته بعد از اینکه وصیت نامه ام را نوشته بودم و گفته بودم که : دنیا رنگ گناه دارد ؛ دیگر نمی‌توانم زنده بمانم ... 💔 در حومه ی سامرا بودم که ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد و یک عملیات انتحاری رخ داد و من به آرزویم ، شهادت ، رسیدم . خبر رسید که پیکر من مفقود شده و جز لاشه ی دوربین عکاسی ام هیچ چیز دیگری و حتی پیکری از من به جا نمانده است . من برای خودم در وادی السلام قبری آماده کرده بودم و شب های زیادی را بالای آن قبر ، به دعا و گریه و روضه گذرانده بودم . سه روز از شهادت من گذشته بود که خبر دادند در فرودگاه نظامی شهر المثنی ، یک کامیون آمده که پیکر شهدا را آورده ، بیشتر این شهدا از سامرا بودند و در میان آنها یک جنازه وجود داشت که سالم بود اما گمنام ! وهیچ مشخصه ای نداشت ، فقط در دست راستش دو انگشتر عقیق بود . که آن پیکر ، من بودم و صورتم کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود . خودم قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بودم که خیلی ناگهانی پیکرم را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند ! ناخواسته کل قبرم سیاه و وصیتم عملی شد . اما همه دوستان و آشنایان ، بر این باورند که شاید علت این مفقودیت ، ارادت ویژه من به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده . چون وقتی پیکرم با این تأخیر چند روزه پیدا شد ، آغاز ایام فاطمیه بود . شبی که به خاک سپرده شدم ، شب اول فاطمیه بود . من وصیت کرده بودم پیکرم را در سامرا ، کاظمین ، کربلا و نجف طواف دهند . این وصیت بعید بود اجرا شود . چرا که عراقی ها شهدای خود را فقط به یکی از حرمین می ‌بردند و بعد دفن می کردند اما در مورد من باز هم شرایط تغییر کرد ، ابتدا پیکرم را به سامرا و بعد به کاظمین بردند و سپس در کربلا و بین الحرمین تشییع شد . بعد هم به نجف بردند و مراسم اصلی برگزار شد و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد . قطعه شهدای عراق در نجف فاصله زیادی تا حرم دارد ، اما مزار من به حرم آقا امیرالمومنین علیه السلام خیلی نزدیک است . قبر من در واقع قبر مادر یکی از دوستانم بود که میخواستند بعد از فوتش او را آنجا دفن کنند . من خیلی اصرار کرده بودم تا توانستم مادر دوستم را راضی کنم . دوستان شهید : هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت و در خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود . وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد ، می گفت : خرمشهر را خدا آزاد کرد ، یعنی ما کاری نکرده ایم . همه کاره خداست و همه کارها برای خداست . از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد . شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به امام حسین (ع) به نیابت از همه شهدا ✨ الســـلام علــی الحسیـــن وعلــی علی ابن الحسیـن وعلــی اولـــاد الحـسیـــن وعلــی اصحاب الحـسین دوستت دارم آقا محاله ندونی... خونم هیئتا شد تواوجِ جوونی💫 آبرویِ دوعالم مارو بخر❤️ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
هدایت شده از شهدایی
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ ❣هر روز❣ بخوان جان آقام عج💚 ❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️ 🦋 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم 🦋 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚 ❤️دعــای سـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️ 💚"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💚 و 3 تا سوره توحید ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️ کانال شهدایی🕊 @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام_علی_سفیر_الحسین✋ کوفیــان در دلشــــان کـیـنــه زهراست، نیا مسلمـــت را بنگـــر بی کس و تنهاست، نیا کار این بی صفتـان سَب عمـویم علی ست بِین شان بُغض علی واضح و پیداست، نیا شهادت_حضرت_مسلم(ع)🥀 تسلیٺ
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 🍃🌸حضرت زهرا در عالم رویا به علامه میرجهانی فرمودند ازغصه ها و قلب پر از خون چه میدانید؟ شکسته تر از من در آن زمانه نبود این زمانه دل فرزندم شکسته تر است 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 شهدایی [@Martyrs16]
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . شهدایی [@Martyrs16]
•° توگودال‌شَهیدپیداکَردیم ، هَرچـہ‌خاک‌بیرون‌میریختیم‌بـٰاز بَرمیگشت!! شَب‌خواب‌جَوونـۍ‌رودیدَم‌گفت؛ دوست‌دارَم‌گمنـٰام‌بِمونم بیل‌روبَرادروبِبر((:💔 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋 ☀️ 🗓۱۲ تیر ۱۴۰۱ مصادف‌با سالروز: 🦋 ولادت شهید سید مهدی جودی ثانی 🌹شهادت شهید محمدجلال ملک محمدی شهدایی [@Martyrs16]
❇️ 💠شهید مدافع‌حرم محمد استحکامی 📀راوے: همسر شهید ساده‌زیستی🤍 کمک کردن به دیگران🛍 حساس بودن نسبت به غیبت🧏‍♂ و خمــــس‌دادن💰⅕ از ویژگی‌های بارز آقامحمد بود🌟 هر زمان که سال خمسی می‌رسید📆 من به محمد می‌گفتم🧕 ما که چیزی اضافه نداریم🤔 که خمس بدهیم، اما محمد🌹 حتی حبوباتِ داخل کابینت آشپزخانه🌽 را هم حســــاب می‌کــــرد🧮 و خمس مالش را پرداخت می‌کرد❣ شهدایی [@Martyrs16]
💟 🔵شهید مدافع‌حرم جلیل خادمی 🎙راوے: همسر شهید 💜جلیل هر زمان از اداره به خانه می‌آمد، تمام خستگی‌هایش را پُشت در می‌گذاشت و با لبخند وارد خانه می‌شد. با شور و نشاط خاصّی که داشت، با صدای بلند سلام می‌کرد. 🦋روزهای جمعه در خدمت خانه و خانواده بود. نمی‌گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می‌داد. از ظرف‌شستن تا جاروکردنِ خانه. گاهی دلم برایش می‌سوخت و به او کمک می‌کردم. 💜سریع کارها را تمام می‌کرد و غذا را می‌پُخت تا به خطبه‌های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم، مریم به نماز جمعه می‌رفت و در راهِ برگشت، برای مریم تنقّلات می‌خرید و باهم می‌خوردند و وقتی نزدیک خانه می‌شد، دست و صورتش را می‌شست که من متوجه نشم. 🦋وقتی هم برمی‌گشتند، سفره را پهن می‌کردم و همه دور هم جمع می‌شدیم. من و پسرم با اشتها غذا می‌خوردیم ولی آنها نه! بعدها متوجّه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می‌خوردند و سیر بودند که غذا نمی‌خوردند! شهدایی [@Martyrs16]
یہ‌آقایۍبودبہ‌اسم‌آقاحسین‌ڪہ‌تو؎ آخرین‌مداحیش‌گفت:یعنۍقسمت‌میشہ‌ منم‌شھیدبشم‌توسوریہ؟ دقیقابعدازاون‌مداحۍرفت‌سوریہ‌و شھیدشد..! همینقدرقشنگ:)🖐🏻 شهدایی [@Martyrs16]
‌او ایستاد پای امام زمان خویش🍃 ابراهیم هم یکی... از بین آرزومندانی که شهادت را رویا می‌پنداشتند او برگزیده شد برای نوشیدن شهد شیرین شهادت . و من با خود اندیشیدم که اگر جانبازی در راه حق رسم مردان خداست، در خانواده ابراهیم یک رسم خانوادگی ست! اینگونه که مادر خانواده خلیل وار اسماعیل هایش را به مسلخ فرستاد و از آزمون بندگی سربلند بیرون آمد. اول ابوالقاسم بعد هم ابراهیم؛ لبیک گویان پا در میدان جهاد نهادند. ابراهیم پا جای برادرش نهاد تا راهش را از سر بگیرد؛ بعد از بیست و پنج سال ابوالقاسم دیگری اینبار در تدمر میخواست متولد شود. تخریبچی از جوار سربرآورده بود تا سد ها را بشکند، از سیم خاردار های نفسش عبور کند و به معراج سفر کند. و امروز همان روزی بود که ابراهیم در آغوش تدمر به وقت سحرگاه به معراج کرد. تاریخ تولد : ۱۱ اسفند ۱٣۶۵ تاریخ شهادت : ۱۰ تیر ۱٣٩٧ تاریخ انتشار : ۱۰ تیر ۱۴۰۰ محل شهادت : تدمر_دیرالزور 🥀مزار شهید : گلزار شهدای علی بن جعفر قم شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹او در منطقه بود و من شبها با یاد او سر بر بالین می گذاشتم. در یکی از همین شبها خواب دیدم با او در ایوان حرم ابا عبدالله الحسین(ع) نشسته ایم تا خستگی بگیریم و بعد برای زیارت ضریح مطهر برویم داخل رواق. در صحن جز ما دو نفر هیچ کس نبود. 🌹 فقط چند پرنده بال گشوده بودند و گرداگرد حرم میچرخیدند. ناگهان صدای تکبیر و صلوات به گوش رسید. عده ای رزمنده با پرچمهای رنگارنگی که به دست داشتند، به طرف حرم مطهر میدویدند. حسین تا چشمش به آنها افتاد، برخاست و دوان دوان خودش را به آنها رساند. صدایش زدم. 🌹- من چی؟ منو با خودت نمیبری؟ در حالی که دور می شد، جواب داد: «الآن نوبت زیارت رزمنده هاس. وقتی برگشتم، تو رو می برم زیارت». 🌹و بعد از شهادتش برایم خبر آوردند که در عملیات او و تعدادی از همرزمانش به محاصره‌ی دشمن افتاده و همگی شهید شده اند. 🌹پرس و جو کردم تاریخ شهادت حسین همان شبی بود که حرم آقا ابا عبدالله را به خواب دیده بودم. "شهید حسین مدرسی چارطاقی" ✍راوی: همسر شهید شهدایی [@Martyrs16]
خانوادگی_شهید_شدن_چه_صفایی_دارد پسر اول گفت : مادر جون برم جبهـہ ؟ گفت : برو عزیزم ... رفت و والفجر مقدماتـے شهید شد ! شهـید_احمد_تلخابـے پسر دوم گفت : مادر ، داداش ڪہ رفت من هم برم ؟ گفت : برو عزیزم ... رفت و عملیات خیبر شهـید شد ! شهـید_ابوالقاسم_تلخابـے همسرش گفت : حاج خانم بچہ ‌ها ڪہ رفتند ، ما هم بریم تفنگ بچہ ‌ها روی زمین نمونہ ، رفت و والفجر 8 شهـید شد ! شهـید_علے_تلخابـے مادر بہ خدا گفت : همہ دنیام رو قبول ڪردے ، خودم رو هم قبول ڪن رفت و در حج خونین شهـید شد ! شهـیده_ڪبرے_تلخابے درود_بر_همـہ_ے_بانـوان_زینبـے خانوادگی_شهید_شدن_چه_صفایی_دارد... الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🍃روزتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋 شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم رسول الله صلى الله علیه و آله : 🌹مَن أحیَا اللَّیالِیَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ : لَیلَةَ التَّروِیَةِ ، ولَیلَةَ عَرَفَةَ ، ولَیلَةَ النَّحرِ ، ولَیلَةَ الفِطرِ . هر كس این چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترویه، شب عرفه، شب عید قربان و شب عیدفطر. 📚کتاب(حج و عمره در قرآن و حدیث) ، ص۳۴۳ شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 صبح را با نفس گرم شما آغاز کنم این همانیست که از کل جهان میخواهم ... 🌹هدیه ب روح شهـدا صلوات🌹 شهدایی [@Martyrs16]
امروز به غیر دل، در این صحــرا نیست* *دل ریــــــخته آنقَدَر، که جای پا نیــست* *گویید که عمروعاصیان، حیله بس است* *آیید و ببینیـــــد علـــــــــی تنها نیـــست* اللهم احفظ امام الخامنه ای شهدایی [@Martyrs16]
بوے عطر عجیبے داشت... نام‌ عطر رو ڪه‌ مےپرسیدیم، جواب‌ سربالا مےداد. شهید ڪه‌ شد، توے وصیتنامه‌اش‌ نوشته‌ بود: "به‌ خدا قسم‌ هیچ‌ وقت‌ به‌ خودم‌ عطر نزدم! هروقت‌ خواستم‌ معطر بشم‌ ا‌ز ته‌ دل‌ گفتم: (علیه‌السلام)" 🌸 شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ تیر ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) 🕊شهید مدافع حرم " عبدالکریم اصل غوابش" گرامی باد. شهدایی [@Martyrs16]
🌷روز عید قربان بود! بعد از خواندن نماز عید، انجام دادن باقی اعمال با بچه ها تصمیم گرفتیم که یه سری به بهشت زهرا بزنیم! پشت موتورها نشستیم و هرکدوم دو ترك راهی شدیم! به اونجا که رسیدیم بعد زیارت قبور دوست و آشنا، کم کم راهی پاتوقمون یعنی گلزار شهدا شدیم. 🌷بچه ها داشتن جلو جلو می رفتن و من که یه خورده پام درد می كرد آروم آروم پشت اونها راه می رفتم. همینطور که از بين قبرها داشتم مى گذشتم یه دفعه صدای ناله ی عجیبی شنیدم! با اینکه مى دونستم صدای این نوع ناله ها توی گلزار شهدا عادیه ولی این گریه بدجوری فکرم رو مشغول کرده بود! 🌷از بين یادبود و تابلو و درخت و قبرها که رد شدم، دیدم یه پیرمرد با کت سورمه ای و یک کلاه نمدی به سرش، داشت با یه صدای عجیبی گریه مى كرد! طاقت نیاوردم و رفتم جلو گفتم: پدر جان! خوبیت نداره روز عیدی آدم اینطور گریه کنه! بخند مؤمن! بخند! یه خورده که از صحبتم گذشت، دیدم هیچ تغییری حاصل نشد که هیچ، تازه صدای ناله های پیرمرد بلندتر و جانسوزتر هم شد! 🌷رفتم و کنارش نشستم و گفتم: پدر جان! اولین باره میای گلزار شهدا؟ جوابی نداد و بعد من گفتم: من هم هر وقت میام همینطوری دلتنگ می شم! اما امروز فرق می كنه پدرم! امروز عید قربانه خوبیت نداره! صدای ناله مرد بیشتر شد انگار هر وقت من از واژه ی قربان استفاده مى كردم پیرمرد دلتنگتر مى شد! 🌷همینطور که نشسته بودم و نمى دونستم چطور آرومش کنم، چشمم به کارت بنیاد شهیدش افتاد که توی کیسه ی پلاستیکی کناره دستش بود! دقت کردم دیدم اسمش ابراهیمه! شصتم خبر دار شد که پدر شهیده! پیش خودم گفتم: حالا بهتر شد حداقل مى دونم پدر شهیده و راحتتر می تونم آرومش کنم! 🌷....برگشتم از روی سنگ قبر نگاه کنم ببینم که اسم شهیدش چیه که حداقل با صحبت کردن آرومش کنم! بعد همین که نگاهم به سنگ قبر افتاد خشکم زد! روی سنگ قبر نوشته بود: شهید اسماعیل قربانی، فرزندِ ابراهیم! پدر در سالروز شهادت پسرش به دیدنش اومده بود! تازه دوهزاریم افتاد که پدر چرا اینقدر بی تابی مى كرد....! ❌❌ هميشه اين ابراهيم ها بودن كه؛ اسماعيل هاشون رو براى قربانى به مسلخ عشق بردن. چقدر حواسمون به ابراهيم هاى زمانمون هست؟! شهدایی [@Martyrs16]