٬٬مَشقوسـَرمَشق٬٬
#در_دام_شیطان 😱🔥 #قسمت_بیستوهشتم خلاصه... از معینی خواستم تا نزدیکی های آرایشگاه مامان برسونتم...
#در_دام_شیطان 😱🔥
#قسمت_بیستونهم
به محل مورد نظر رسیدیم..
وای خدای من اینجا از همه نوع ادمی بود!
محجبه..
آزاد..
پیر..
جوان...
و حتی نوجوان!
همه یک نوع ویژگی داشتند که متمایزشان کرده بود!
بعضی ها هم برای شناخته نشدنشان نقابهای مختلف بر صورتشون گذاشته بودن!
با چند نفر از شرکت کننده ها هم کلام شدم و متوجه شدم اینجا اصلا ربطی به عرفان حلقه نداره اما عرفان حلقه وسیله ای برای جذب بعضیا شده!
چیزهایی میدیدم که بسیار متاسف میشدم!
یکی رو ازطریق اعتقادات مذهبی..
یکی رو از طریق اعتقادات سیاسی..
یکی دیگر رو از طریق حس وطن پرستانه ش جذب کرده بودن!
بعضی چهره ها رو میشناختم!
از رتبه های کنکور بودن و جزو نوابغ به حساب می اومدن!
اما متاسفانه با یک برخورد متوجه میشدی در دام اعتیاد افتاده ان!
خیلی پریشان شدم..
معینی هم رفته بود پیش اون کله گنده هاشون.!
بالاخره سخنران جلسه شان که پیرمردی مو سفید و چشم آبی بود بالای سن رفت و شروع به صحبت کرد..
ابتدا فکر میکردم مال کشور دیگریست اما وقتی با زبان سلیس فارسی صحبت کرد شک کردم که خارجی باشه...!
خیلی محتاطانه و زیرکانه صحبت میکرد...
سخنران شروع کرد..:
به نام(ان سوف)!
خدایی که جهان رو در چندین مرحله خلق کرد!
انسان رو در کالبد آدمی بوجود آورد تا در نظم این جهان به او کمک کند....!"
وای بلا به دور اینجا از اشرف مخلوقات به همکار نعوذ بالله خدا منصوب شدیم..!
و شروع کرد به تشریح و توضیح اهداف(برگزیدگان)!
میگفت:
"ما قرار است کارهای بزرگ انجام دهیم!و وظایف هرکس طبق توانایی هاش به صورت خصوصی بهش ابلاغ میشه و انجمن برگزیدگان همه رو به دقت زیر نظر داره!و از ما بین همه ی نخبه ها نه تنها در ایران بلکه در کل جهان افرادی انتخاب میشوند که در زمانی خاص تعلیماتی خاص به انها داده میشود و این افراد خود مربی گری نخبگان دیگر رو به عهده میگیرند!"
اصلا حرفاش خیلی نامحسوس روی روح و روان طرف تاثیر میذاشت!
و طوری شستشوی مغزی میداد که اصلا فرد متوجه نمیشد که با اعتقاداتش داره بازی میشه...!
دلم به حال این نخبه ها میسوخت و خیلی متاسف میشدم چرا خود مملکت به بهترین نحوه از این منابع استعداد استفاده نمی کرد؟!
اخر غفلت تا کی؟!
اعصابم به شدت متشنج شده بود که خدا رو شکر حرافی ها تموم شد..
قبل از پذیرایی به هر کس پاکتی دادند که نام اون شخص روی اون پاکت نوشته شده بود!
و امرکردن پاکت رو در منزل باز کنیم!
دوباره چشم بند و راه برگشت با معینی....
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع