eitaa logo
مسجد جامع نارمک
2.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
صفحه رسمی پیام رسان فرهنگی مسجد جامع نارمک - تهران پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما : ۰۹۹۰۹۰۵۰۴۱۵ ارتباط با خادم پیام رسان: @Khadem_MJ شماره کارت صدقات وخیرات 5894637000255429 شماره کارت اطعام 5041727010635033
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام؛ حماسه آهن و خون 🔸 علی‌اکبر علیه‌السلام، آن سرو قامت خاندان رسالت، با لبانی خشکیده از تشنگی و بدنی زخم‌زده، یکبار دیگر به میدان بازگشت. شمشیرش همچون بر سر دشمنان فرود می‌آمد تا شمار کشتگان به تن رسید. سپاه کوفه از ترس این ، جرات نزدیک شدن نداشتند... 🔸 ناگاه، مره بن منقذ عبدی لیثی، آن ملعون تاریخ، با چشمانی از کینه به او خیره شد. دندان‌هایش را به هم سایید و فریاد زد: "به خدا سوگند! ننگ همیشگی بر دین من باد! اگر این جوان را زنده بگذارم" با شمشیرش ضربه‌ای سهمگین بر علیه‌السلام فرود آورد. ضربه چنان کوبنده بود که تاب و توان از او برفت... 🔸 دیگر علی‌اکبر نمی‌گفت، امام هم مضطرب و ساکت بود، رنگ از رخسار پرید. گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که - فرق شکافت - کلاهخود فولادی شکست و تکه‌های آن پراکنده شد. - خون گرم از سر و صورتش فوران زد و چهره‌ی نورانی‌اش را پوشاند. - از شدت ضربه، چشمانش تاریک شد و بر زمین افتاد. 🔸 اسب وفادار که برای چنین روزهایی بود، میخواست او را به خیمه‌ها بازگرداند. اما... رودخانه‌ی خون، چشمان اسب را کور کرده بود و سپاه کوفه مانند گرد او را گرفتند و راه نجات را بستند. 🔸 صحنه تاریخ رقم خورد: سپاه کوفه از هر سو با شمشیرهای برهنه به سویش هجوم آوردند! هر کس ضربتی می‌زد، پیکر مطهرش را کردند... گویی پیکر را می‌دریدند! «**فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً**» 🔸 پیکرِ پاره‌پاره‌ی علی‌اکبر هنوز نَفَسی گرم داشت. چشمانش را به سوی آسمان گشود و با آخرین ذره‌ی توان فریاد زد: *«یَا أَبَتَاهُ! عَلَیْکَ مِنِّی السَّلَامُ! هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللهِ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ!»* پدرجان! خدانگهدار! این جدم رسول‌خداست که به تو سلام می‌رساند! می‌فرماید: به سوی ما بشتاب! آنگاه چون کبوتری که از رها شده روحِ مطهَّرِش به آسمان پرکشید. 🔸 امام حسین علیه‌السلام چون تیری از کمان جهیده خود را به پیکرِ پسر رساند. صورتش را بر سینه‌ی خونینِ علی‌اکبر نهاد و فریادش از ژرفایِ دل برخاست: *«ولدی! عَلِی* (پسرم! علی!) اشک‌هایش چون رودِ خروشان بر گونه‌هایش جاری شد: *«عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا!»* پس از تو، اف بر این دنیا! 🔸 در همان دم، هلهله‌ی شادیِ دشمنان از دور و نزدیک به گوش رسید؛ همچون کفتارهایی که دور تادور لاشه‌ای زوزه می‌کشند! امام حسین علیه‌السلام تمامِ وجودش را بر نعشِ پسر افکند. صورت بر صورتِ خون‌آلودِ علی‌اکبر گذاشت و بی‌حرکت ماند. سکوتِ مرگباری همه‌جا را فراگرفت. سپاه پنداشتند امام نیز جان سپرده است! لشکر کوفه و شام استاده به تماشای شه و شهزاده شه روی نعش پسر افتاده همه گفتند حسین جان داده 🔸 ناگهان... معجزه‌ی زینب کبری سلام‌الله‌‌علیها به فریاد برادر رسید: حضرت زینب - گویی زمین زیر پایش می‌پیچید - یک‌باره خود را بر بالینِ برادرزاده یافت! با چشمانی خونبار ندا در داد: *«یَا حَبِیبَاهُ! یَا ابْنَ أَخَاهُ!* (ای عزیزِ دلم! ای فرزندِ برادرم!) و خود را بر بدنِ بی‌جان علی‌اکبر انداخت. دستانش بی‌اختیار بر خاک می‌گشت؛ گویی به دنبال باقیِ پیکرِ برادرزاده می‌گردد! امام حسین علیه‌السلام از داغِ پسر به سوی سوگِ خواهر شتافت. با دستانی لرزان و زخمی، حضرت زینب را از روی پیکر بلند کرد. خواهر را در آغوش فشرد و هم‌ناله‌اش شد. آن‌گاه آهسته او را به خیمه‌ی زنان بازگرداند؛ جایی که شیونِ کودکان فضا را پر کرده بود. 🔸با صدایی لرزان رو به جوانانِ بنی‌هاشم کرد. چشمانش خون می‌گریست و صدا در گلویش خفه می‌شد: *«یَا فِتْیَانَ بَنِی هَاشِمٍ! احْمِلُوا أَخَاکُمْ إِلَى الْفُسْطَاطِ!* ای جوانانِ بنی‌هاشم! پیکرِ برادرتان را به خیمه‌ها ببرید! سپس زمزمه‌ای کرد که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد: من طاقتِ نگاه به پیکرِ فرزندم را ندارم! 🔸این شهادت، زخمی بر دلِ تاریخ شد که تا قیامت خون خواهد ریخت. امام زمان عجل‌الله‌فرجه در زیارتِ ناحیه‌ مقدسه، با سوگنامه‌ای جهانسوز بر عمویش می‌گرید... علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak