⚜️ علامه مامقانی می نویسد :
🌴 هنگامی که قاصد #امام_سجاد (علیه السلام) به مدینه آمد تا خبر واقعه #کربلا را به مردم مدینه بدهد با حضرت #ام_البنین (سلام الله علیها) مواجه شد.
🌷 حضرت ام البنین فرمود: از حسین (علیه السلام) خبری بده!
👳🏻♂️ (او از جواب دادن طفره رفت و) گفت:
✋🏻 چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در کربلا شهید شدند!
🌷 حضرت ام البنین (سلام الله علیها) فرمود:
▪️«قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام»؛
▪️«رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟) فرزندانم و هر کس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین (علیه السلام)؛ از حسین به من خبر بده!»
🏴 و چون خبر شهادت #امام_حسین (علیه السلام) را شنید صیحه ای کشید...
⚜️ علامه مامقانی در ادامه می نویسد:
✍🏻 و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود.
📚 تنقیح المقال ، ج ۳، ص ۷۰
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
✋🏻 یا ام البنین از تو تشکر می کنم!
🌷 به مناسبت شب جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🧔🏻 «توفیق افندی» اصالتا موصلی بود و به حکم وظیفه در کربلا کارمند دولت بود. در اوایل ماه هفتم سال ۱۹۶۱ م دردی در مثانه خود احساس کرد!
👨🏻⚕️ به یکی از پزشکان متخصص در پایتخت (بغداد) مراجعه نمود، پس از معاینات و بررسیها، پزشک به او خبر داد که سنگ بزرگی در مثانه او قرار دارد و برای خارج کردن آن راهی جز عمل جراحی وجود ندارد.
🕌🌴🌴🕌 برای انجام عمل در روز معینی با دکتر قرار گذاشته و او به کربلا برگشت. پس از بازگشت به کربلا در حالت ناراحتی و سختی و افسردگی شدیدی قرار داشت، به زیارت مرقد امام حسین و برادرش حضرت عباس (علیه السلام) رفت و قبل از اینکه به نزد خانواده اش باز گردد در راه با جوانی روبرو شد که در حرم حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس (علیه السلام) بین مردم آب نبات پخش می کرد (تکه ای کوچک از شکر زرد رنگ است).
🍭 جوان به او تعارف کرد که بخورد و خود نیز از آن خریده و نذر #ام_البنین نماید. توفیق افندی قطعه ای از آن را خورد و نذر کرد که یک کیلو آب نبات قربه الی لله بین مردم پخش کند تا ام البنین علیها السلام برای حل مشکل او نزد خداوند شفاعت کند و از این رنج و درد خلاصی یابد.
🚽 صبح روز دوم بعد از این جریان احساس کرد که سنگ مثانه وی به طور کلی مانع خروج بول شده است. و پس از یک درد و ناراحتی شدید، سنگ از مثانه او افتاد، به گونه ای که از دیدن آن دچار وحشت شد.
🧔🏻✋🏻 آنگاه با شادمانی به طرف خیابان رفت و با صدای بلند فریاد زد: الحمدلله، الله اکبر، ای ام البنین از تو تشکر می کنم!
🕌 سپس طرف حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام) رفت و به نذرش عمل کرد...
📚 پی نوشت:
۱. استفاده از حجت الاسلام حاج شیخ علی اکبر قحطانی به نقل از کتاب ام البنین (علیه السلام)، ص ۴۳، تالیف سلمان هادی الطمه.
📗 ستاره درخشان مدینه، حاج شیخ علی ربانی خلخالی.
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak