eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ راهکارهایی عملی برای تربیت 💥در سال های اخیر همزمان با دغدغه هایی پیرامون حجاب دختران، نگرانی هایی مبنی بر کمرنگ شدن غیرت مردان در جامعه اسلامی مان به وجود آمده است. وجود غیرت دینی در پسران، عاملی اساسی برای عفیف بودن و تشکیل زندگی مشترک است که در سعادت دنیا و آخرت آنان می تواند بسیار اثرگذار باشد 💥بدیهی است که ضعیف شدن حیا در زنان با سست شدن غیرت در مردان رابطه مستقیم دارد، از این رو توجه به تربیت پسران بر مبنای غیرت و مردانگی در کنار تربیت دختران با حیا، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در این نوشتار سعی شده است در دو قسمت، نکات و راهکارهای عملی برای تربیت پسران زیر ۷ سال بر مبنای غیرت مردانگی، به والدین ارائه شود. ✅ پایه های غیرت را از دوران جنینی در پسرتان، پی ریزی کنید. برخی کارشناسان مذهبی بهترین زمان شروع تربیت فرزند را از دوران بارداری می دانند، زیرا معتقدند در این دوران و بعد از آن در دوره نوزادی و شیرخوارگی می توان طینت فرزند را با انجام یک سری اعمال و داشتن ملاحظاتی در اعمال خود، بخوبی و در مسیر بندگی پرورش داد. مواردی مانند شیر دادن به فرزند با وضو، شرکت نکردن در مجلس گناه ، مراعات های اخلاقی والدین در خانواده و موارد دیگر ✅ از قدرت یادگیری پسرتان در دوران خردسالی، غافل نباشید. حضرت علی(علیه السلام) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرموده اند: قلب کودک نورس مانند زمین خالی از بذر و گیاه است، هر تخمی که در آن افشانده شود به خوبی می پذیرد و در خود می پرورد. فرزندم؛ از دوران کودکی تو استفاده نمودم و خیلی زود در پرورش تو قیام کردم پیش از آن که دلِ تربیت پذیرت سخت شود و مطالب گوناگون، عقلت را اشغال نماید. (نهج البلاغه، نامه امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع)) بنابراین لازم است از دوران کودکی مفاهیم دینی و ارزشی را به کودک خود آموزش دهید تا بنیان های فکری او از ابتدا به درستی شکل بگیرد. ✅ مراقب نوع پوشش و رفتارهای خصوصی خود با همسرتان باشید! از حدود ۲سالگی در نوع پوشش خود در خانه دقت کنید. مادران بهتر است لباس های خیلی باز استفاده نکنند، درست است که کودک دو ساله متوجه تفاوت های جنسیتی نمی شود اما از آنجا که پوشیده بودن را به عنوان یک ارزش باید درک کند، لازم است در محیط خانه و از طرف والدین حد معقولی از پوشش را ببیند در مقابل فرزندان باشند و نیز در رفتار با محارم و نامحرمان در داخل و بیرون از منزل بیشتر مراعات کنند. حتی فیلم هایی که می بینند بصورت مستقیم بر حیا و غیرت کودک تأثیر می گذارد. ✅ پدرها در تربیت پسر با غیرت، مسئول ترند! غیرت از جمله صفات مردانه محسوب می شود، لذا ارتباط های بیشتر پدر با پسر سبب می شود ناخودآگاه پسر صفات مردانه را از پدر یاد بگیرد. از حدود ۳ سالگی خوب است که پدر متولی بیشتر امور فرزند پسر باشد، از آن جمله حمام کردن کودک است که باید بر عهده پدر باشد تا پسر حتی در مواردی از مادر خود شرم داشته باشد. پدر خانواده می تواند گاهی به کودک پسر مسئولیت هایی بدهد که او را نسبت به داشتن صفات مردانه ترغیب نماید، برای مثال در موقعیت هایی خاص به او بگوید که “وقتی من نیستم شما باید مراقب خواهر کوچکتر خود و یا مادر خود باشی.” همچنین گاهی پدر در مقابل کودک خود، حجاب مادر را ستایش کند و از روی محبت نشان دهد که حجاب مادر چقدر برایش مهم است. ✅ پسرتان را به مجالس زنانه نبرید!! معمولا از سن ۴-۵ سالگی بهتر است پسرتان را به مجالس زنانه نبرید. نحوه ی پوشش خانم ها در ذهن او باقی می میاند و بطورکلی با توجه به سبک پوشش هایی که امروزه رواج پیدا کرده، دیدن آنها برای یک پسربچه و تکرار شدن آنها می تواند قبح بدپوششی را درنظرش بشکند. دیدن این مناظر می تواند بر شکل گیری غیرت پسرتان اثر منفی بگذارد و به تدریج او را نسبت به بدحجابی بی تفاوت کند، چیزی که امروزه بسیاری از مردان جامعه گرفتار آن شده اند. ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🔺قسمت ۱۸ سلام . به فصل جدید خوش اومدی... اگه یادت باشه درمورد خدا به این نتیجه اولیه رسیدیم که
۱۹ یه جایی ازش کمک خواستی یهو یه چیزی کمکت کرد... ولی وقتی میخوای به بقیه توضیح بدی نمیتونی و چون یه چیزیه که با چشم دل درک کردی یکم توضیح دادنش سخته... این اتفاق بارها برای من و شما افتاده... اومدی تو سایت بهم گفتی رضا ؟ میدونم خدا هستشا...اما نمیتونم توضیحش بدم... آره... میفهمم چی میگی... مثل این میمونه که میخوای شوری نمک رو توضیح بدی... نمیشه اصلا... خود خدا هم اینو میدونه...وقتی قران رو بررسی کردم متوجه این مورد شدم که خدا به کسایی که با چشم عقل میخوان به خدا برسن مدام میگه به چیزایی که میخورید و آتیش هایی که روشن میکنید و بچه هایی که به دنیا میارید و حتی بدن خودتون یه توجهی بکنید... اینجوری میفهمید که خدایی هست... اما بچه ها ؟ هیچی به اندازه چشم دل نمیتونه خدارو برای شما اثبات کنه... اینو از کسی بشنو که خودش کلی مسیر رو برای شناخت خدا رفته... چشم دل که روشن باشه قشنگ خدارو میفهمه برای روشن شدن چشم دل یه مدت کاری که درونت باهاش مخالفت میکنه نکن...بعدش کم کم چیزایی رو میبینی و حس میکنی که قبلا اصلا نمیدیدی و حس نمیکردی... خیلی مهمه چشم دلت باز باشه... بعضی چیزا هست که هممون میدونیم بد هستش... مثال میدونیم دروغ بده...شهوت رانی بده...خیانت بده... خب .... به همینایی که میدونیم اگه عمل کنیم بعدش چشم دلمون باز و روشن میشه و میتونیم خدارو حسش کنیم ، کاری که دقیقا خودمم کردم... اینجوری تو لحظه لحظه زندگیمون میتونیم رد پای خدارو ببینیم...کافیه کمی به گذشتت فکر کنی و به یاد بیاری... واقعا تو اینارو میدونی...نیازی به گفتن من نیست... من فقط باید یاد آوری کنم واست.... تو اون سری که درمونده شده بودی رو یادته ؟ یادته چقدر استرس گرفتی ؟ یهو به یه صدایی از درونت گفتی : کمککککککککککککککککککککککککککک و اون صدا به تو جواب داد و مشکلت حل شد... یادته ؟ در کل باید با قلب و دلت خدارو احساس کنی... اینه اون رازی که خیلی ها نمیدونن و منم با آزمون و خطا بعد چندین سال بهش رسیدم. میخوای یه فرمول بگم بتونی از طریق این فرمول خدارو پیدا کنی و بشناسی ؟ فرمول اینه : هیچ کدوم از اتفاقات زندگیت رو اتفاقی ندون... باور کن هیچی تو این جهان اتفاقی نیست... اگه برات قشنگ این مسئله رو باز کنم مخت سوت میکشه اما ترجیح میدم خودت به حرفم برسی و نخوای همه چی رو حاضر آماده بهت بگم...یکمم خودت باید تلاش کنی...ولی بازم میگم : هیچ اتفاقی اتفاقی نیست... شانسی هیچ اتفاقی نمیوفته... همه چی تحت کنترل یه نیروی برتر به نام خداست... بعضی وقتا چند تا اتفاق میوفته که بعدش یه اتفاقی میشه که اون اتفاق بعدا نقطه عطف زندگی تو میشه... همین... حرفام تو این فصل تموم شد... امیدوارم بتونی خدارو از اتفاقات زندگیت پیدا کنی... راستی ؟ اینکه الان اینجایی اتفاقی بوده؟ به حرفم فکر کن. تو این فصل یه تمرین میخوام بهت بدم... تمرین اینه : برو ببین اتفاقات زندگیت اتفاقی بوده یا حکمتی پشتش بوده... بشین و به این سوال فکر کن و رد پای خدارو تو زندگیت کشف کن... البته نه چشم عقل... بلکه با چشم دل.... بریم سراغ فصل بعد... فعلا خدا نگهدار
نام این : ادامه مباحث فصل قبل... خدا چه جوری خلق شد ؟ مباحث این فصل ادامه مباحث فصل قبلی هستش.با دقت بخون.چون میخوام زیرپوستی حر ف بزنم
سلام ... به فصل جدید خوش اومدی... دیگه داریم کم کم وارد مباحث جدی تر این کتاب میشیم... میگم ؟ یه سوال کنم ازت ؟ خدایی خودمونیما... تا حالا به این فکر کردی که آیا خدا گوش یا چشم داره ؟ شاید خنده دار به نظر بیاد...اما خب...سواله دیگه... خدایی فکر کردی مثال خدا خونش کجاست و زن بچه داره یا نه ؟ راستش من سال 1393 خیلی به این چیزا فکر میکردم... راستشو بخوای بزرگترین دلیلی که سردرد میگرفتم بخاطر همین سوالات بود... من چون اون موقع ها وسواسی بودم مدام سوال میپرسیدم و با سوالات زیاد خودمو گیج و داغون میکردم... در کل ادمای تنبل و وسواسی خیلی سوال میکنن...تنبل چون دوست ندارن تکون بخورن مدام سوال میپرسن و وسواسی ها چون ریز میشن زیاد سوال میپرسن... من تنبل نبودم ! اما خیلی وسواسی بودم.بخاطر همین درمورد خلقت خدا خیلی فکرا به ذهنم میومد... همش میگفتم : آخه این خدایی که میگن دقیقا چیه ؟ این خدا قبال چکار میکرده که یهو تصمیم میگیره مارو خلق کنه ؟ کی به دنیا آوردش ؟ چیشد که خدا تصمیم گرفت دنیارو خلق کنه ؟ خدا جنسش از چیه ؟ مدلش چیه اصلا.. ماده ست یا انرژی... معلمش کی بوده...خدا این همه اطلاعات رو از کجا آورده ؟ قیافش چجوریه ؟ تنهایی حوصلش سر نمیره ؟ نیاز به محبت نداره ؟ اصلا چیشد نیاز جنسی رو آفرید ؟ اصلا چجوری میتونه چیزی رو درست کنه وقتی قبلش نبوده و هیچ ایده ای نداشته ؟ این همه قدرت رو از کجا آورده ؟ هیچوقت اون شب رو یادم نمیره... دقیقا مهر ماه سال 1393 بود که از شدت سر درد داشتم دیوانه میشدم...کاغذ و خودکار گرفتم و از خونه فرار کردم... مخم واقعا هنگ بود... داشتم از دست خودم و افکارم روانی میشدم. اصلا نمیتونستم قانع بشم... همش میگفتم خدا این همه آگاهی رو از کجا آورده وقتی خودش معلمی نداشته و اصلا فرض رو بر این میگیریم که خدا معلم داشته...معلم خدا کی بوده و باز این سوال رو میپرسیدم که معلم خدا از کی یاد گرفته و هرچقدر این سوالاتو میپرسیدم بیشتر استرسی و اضطرابی میشدم... اووووووووووووووووف در حد دیوانه شدن پیش رفتم و مدام این سوالات تو سرم بود... مطمئنم تو هم با خوندن این حرفا مخت هنگ کرده ... خب طبیعیه... میدونی چرا ؟ چون اصلا نمیشه با چشم عقل و کلا با عقل کوچولوی خودمون جواب این سوالات رو بفهمیم... این سوالات نتیجه ای نداره... من این همه زمان گذاشتم و به این سوالات فکر کردم ...تهشم میدونی چی شد ؟ حس جنون و دیوانگی بهم دست داد... تفکر درمورد خلقت خدا کاملا اشتباهه... بخاطر همینه همه میگن دنبال کشف خلقت خدا نرو...بلکه دنبال کشف مخلوق های خدا برو...یعنی ببین خدا چی خلق کرده و با تفکر روشون میتونی کم کم به خدا برسی... حتی بعد ها متوجه شدم وقتی یه مدت رو عیب های خودت کار میکنی کم کم به خدا میرسی... بگذریم...
مشکل اصلی من اون موقع ها این بود که میدونستم خدایی هست...اما نمیتونستم روی کاغذ اثباتش کنم...خیلی تضاد بدیه این قضیه... تو روزای سخت زندگیم یه کسی کمکم کرده بود...ولی حالا که میخواستم اینو اثباتش کنم نمیتونستم... یه اخلاق منم اینه که یه چیزی رو تا تهش نفهمم ول نمیکنم...و این قضیه اون روزا خوره ذهنی من شده بود... من اگه چیزی بهم اثبات نشه مدام از درون به خودم میگم : از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجامعلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجامعلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم ... و این از کجا معلوم ها دیوونم میکنه... چون وقتی اطلاعاتت کم باشه هر چی بگی...درونت میگه : از کجا معلوم ... ولی وقتی اطاعاتت زیاد باشه...درونت اگه بگه از کجا معلوم...تو بهش یه جواب محکم میدی ! و درونت دیگه نمیتونه چیزی بگه... اونایی که شبهه دارن خوب میفهمن الان من دارم چی میگم نمیخوام اسمش رو افسردگی بذارم اما یه حس پوچی بهم دست داده بود...یعنی همه چی رو پوچ میدیدم... میگفتم یعنی چی آخه...واقعا یعنی چی...من کی ام...اینجایی که هستم کجاست...چرا نمیفهمم حقایق رو ؟ همش احساس کلافگی داشتم...اما هیچوقت کم نیاوردم ! خیلی ها تو این مراحل بی خیال میشن اما من واقعا میخواستم جواب شبهاتمو پیدا کنم... یه روز رفتم خواهر زادم کیمیا رو بغل کردم و تا میتونستم به دستاش و موهاش و چشماش دقت کردم... انگاری یه رازی رو متوجه شده بودم...همش میگفتم : آخه کی اینارو درست کرده...این خورشید اون بالا چکار میکنه ؟ ماه چرا اینجا باید باشه...چرا اینجا اینجوریه...چرا من میتونم حرف بزنم ؟ و آینه اتاقم رو از دیوار کندم و یه جا نشستم و به خودم تو آینه نگاه میکردم... یه شب که داشتم تو آ ینه به خودم نگاه میکردم یهو از ترس در حال غش کردن بودم... آخه صورتم تو آینه یهو شروع کرد به حرکت کردن...از بس به خودم نگاه کردم که هیپنوتیزم شدم! دقیقا از اینجا به بعد بود که کنجکاویم بیشتر شد... میرفتم تو باغچه خونمون و خاک هارو میزدم کنار و به بوته ها و دونه ها و مورچه ها نگاه میکردم...میرفتم به آسمون نگاه میکردم...یا وقتی میوه میخوردم بدون اینکه بخورمش بالای ده دقیقه بهش خیره میشدم و نگاش میکردم... دقیقا آغاز بیداری من از همین لحظه بود... هر چیزی میخواستم بخورم بهش نگاه میکردم...هر آبی که میخوردم بهش فکر میکردم... بعضی وقتا گریه میکردم و میوه میخوردم... آخه کم کم داشتم متوجه میشدم همه چیو... سورة النحل آیه 12 خدا شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان خدا مسخر شمایند؛ در این ، نشانه هایی است ( از عظمت خدا، ) براي گروهی که عقل خود را به کار میگیرند ... داشتم میفهمیدم یه نظمی در کاره ... هرگز امکان نداره این دنیا بی صاحب باشه و ما خالقی نداشته باشیم... این چیزا عین روز برام شفاف شده بود... یه شب تموم میوه ها و تموم سبزیجات رو آوردم تو اتاقم و بو میکردم و بهشون نگاه میکردم و باهاشون صحبت میکردم... دقیقا یادمه اون شب رو... اون شب همش به خودم میگفتم : ادامه دارد .... ❣ @Mattla_eshgh مطلع عشق درایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc مطلع عشق در تلگرام 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
هدایت شده از سنگرشهدا
😭 پیڪے بفرستیــد و بگـوییــد ڪھ امســـال در نـزد اﻣﺎﻡ روضھ عبـــــاس نخوانند😭😭 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📌 🖤 ▫️ با تو هوای ماه عزا چیز دیگری‌ست / ای بانیِ و صاحب عزای من ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
8️⃣ قسمت هشتم ✅ تکرار سفارش به تقوا در هریک از خطبه های نماز جمعه در هر هفته بیانگر نقش تکرار در
📝🌺📝🌺📝🌺 9️⃣ قسمت نهم 3- وَ مُلکِکَ القَدیمِ ؛ قسم به سلطنت ازلی ات خداوند مالک و فرمانروای تمام جهان هستی 🌍 است . در سوره مائده آیه 120 میخوانیم : 👇 ❇️ ( لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الارضِ وَ ما فِیهِنَ ) : ملک و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست تنها از آن خداست . 🌹===================🌹 4- یا حی یا قیوم ؛ ای زنده ! ای پابرجا ! ✅ معنای حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق میکند و مانند سایر صفات الهی از ذات او جدایی ناپذیر است و در آن ، فنا راه ندارد : « وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیِّ الِّذِی لَـا یَمُوتُ » (فرقان 58) 👈 « قیوم » از « قیام » است و به کسی گفته میشود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند . ( مفردات راغب ، ذیل کلمه « قیوم » ، ص 156 ) کلمه « قیوم » سه بار در قرآن آمده است که هر سه بار در کنار کلمه « حیّ » قرار دارد . ✅ حضرت علی (ع) میفرماید : 👇 هرچیزی تسلیم او و هرچیزی وابسته به اوست . ( نهج البلاغه ، خطبه 108 ) 🔹ادامه دارد ... ‌❣ @Mattla_eshgh
آن هنگام که از اسب خم شدی و مَشک‌ات را در من فرو بردی، دلم می خواست از شعف و هیجان تا خود خیمه‌های مولایم حسین طغیان کنم. با خود گفتم سعادتم تکمیل شد، اما تو اندکی درنگ کردی و سپس آب را به همراه قطرات اشک بازگرداندی. تو حتی در آب خوردن هم میخواستی شبیه امام زمانت باشی ▪️ نهمِ ‌❣ @Mattla_eshgh
▪️ خانم پرستار آمده است نوزاد تازه متولد شده را واكسن بزند، خطابم می‌كند: - عمه خانوم! دستش را محكم نگه دار! دلش را ندارم. سرم را برمی‌گردانم تا نبينم. ▫️‌ نگاهم به مادرش می‌افتد: سرش را در بالش فرو كرده و انگار مچاله شده است! ▪️ بغضی می‌آيد و نمی‌رود... اين روزها يادِ طفل‌هایِ شش ماهه و يادِ قلبِ امام زمانی که مهربانتر از مادر است، امان همه را بریده... 🏴 ؛ ویژه ‌❣ @Mattla_eshgh
◼️ در شهادت امام حسین (ع) ◾️ اول ‌❣ @Mattla_eshgh